به شدت انگیزه کتاب خواندن شعر خواندن محدثه بانو را رصد میکنم کتابهای زیادی خریدم که هنوز نخوانده و هر روز بعد از اتمام درسهایش میخواند هفته قبل میلاد امام علی علیه‌السلام گفتم محدثه بیا باهم این شعرها رو بخونیم دوست داره تندی خواند و حفظ شد گفتم برو فردا به معلم پرورشی تون بگو من این شعر را بلدم بیام سر صف بخونم گفت باشه عشق کرد این پیشنهاد دادم رفت میکروفن برنامه های منو آورد خوند و هی تکرار کرد ولی معلم گفت این کم هست یه شعر دیگه بهت میدم خلاصه که چند روز بعد رفت سر صف شعر میلاد امام علی علیه‌السلام و در وصف پدر را خواند ☺️ باز هم مدرسه بهشون شعر دهه فجر دادن با ذوقی زیاد یاد گرفت 👏 نفس کودک با شعرهای سالم و مفید پر کنید ✅ چون میبینم شعرهای کارتن و تبلیغات بازرگانی خوب یاد میگیره تازه ما محدود پیام بازرگانی نگاه میکنیم ❌

#جشن_تکلیف #خلجی #نشست_تجربه_نگاری 💫 با ما باشید درنشست تجربه نگاری در محیط قرار 👇 🔶ضرورت و اهمیت برگزاری «جشن تکلیف» 🔸مزایای مربی جشن تکلیف چیست؟ 🔸 چکار کنم مربی جشن تکلیف بشم؟ 🔹 هنر در بیان مفاهیم و ...چه نقشی دارد؟ ✅ پاسخ به این سوالات و سوالات مشابه در گفتگوی صمیمانه با سرکار خانم#خلجی ، ورود به اتاق روی لینک زیر کلیک کنید: https://gharar.ir/r/ef2b503 زمان برگزاری نشست : دوشنبه ۱۵ بهمن ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۹/۳٠ ✅ درضمن خانم خلجی تجربیات خوبی در زمینه برنامه های فرهنگی هنری وساخت فیلم کوتاه درمورد «نجات جنین» دارند، ان شاءالله در قسمت دوم جلسه از تجربیات وایده های ایشان دراین زمینه استفاده خواهیم کرد. نصر من الله و فتح قریب و بشر الصابرین✌️ #گروه_کشوری_ایده_پردازی_و_تجربه_نگاری_نصر https://eitaa.com/joinchat/152502503C9860f88301

سلام‌🤗 درگیر اجرای نمایشگاه دهه فجر هستم این دفعه متفاوت هستیم در اجرا 😉 ان شاالله فردا اخبار برگزاری مون خدمت شما همراهان بزرگوار خواهم داد ✍🏻💪🏼

در بیت عزیز و مکرم ما😍 چند روز می‌خوام پرچم بزنم به در بیت مان ولی فرصت ش نشد راستش پرچم پارچه ای دارم ولی نمی‌دونم کجا گذاشتم احساس میکنم بالای کمد دیواری هست که قدم نمی‌رسه بیارم پایین فعلا 😁😜 کاغذی زدم

مدرسه گلبانو کلاس دومی ما یک مسابقه گذاشته در مورد دهه فجر که از بزرگ‌ترهای بستگان مثل پدر بزرگ ، مادربزرگ و... مصاحبه گرفته بشود در مورد خاطرات انقلاب توسط دانش آموز و بفرستیم برای مدرسه 😁 ما هم این حرکت زدیم 😄 رفتیم خونه مادرم محدثه بانو از پدرم پرسش کرد و پدرم خاطره ای تعریف کرد از شعارهای اون زمان گفت منم فیلم گرفتم فرستادم برای معلم شان و دیشب بعد از این مسأله که خیلی خندیدیم و برای محدثه بسیار جذاب بود دیگه من در آشپزی بودم و محدثه بازی میکرد یهو برگشت گفت 👇

مامان چرا شاه به فکر خودش بود و امام خمینی به فکر مردم بود ؟؟؟ عجب پرسشی😜 گفتم از کجا متوجه شدی ؟ ادامه داد خب بابایی تعریف کرد برام شاه به مردم تیراندازی میکرد و رفت بیمارستان مردم اذیت کرد ‌ پدرم تعریف کرد روز ۱۷ شهریور مثل بقیه مردم پدرم که جوان بود شعار میدادن روی پشت بام خونه شون گاردی های شاه تیراندازی کردن و عمه ام داشت می‌آمد روی پشت بام به سر ایشان تیر اصابت میکنه و مادربزرگم در باز می‌کنه به سربازها میگه دخترم تیر خورده سربازها میگن باشه مرد نیاد بیرون چون حکومت نظامی بوده اجازه دادن مادربزرگ و عمه ام برن بیمارستان وقتی مداوا شدن سربازها به بیمارستان حمله کردن مجروحین که در اون روز تیر خورده بودن تو بیمارستان میزدن و سرم میکشیدن از دست شون و مادربزرگم خودش روی تن عمه ام می اندازد تا زخمی ش نکن ❌ القصه منم براش گفتم

درسته شاه فقط خودش دوست داشت و بقیه مردم براش مهم نبود دوست داشت همه چی مال اون باشه ولی امام خمینی نه می‌دونی آدمهایی که مسلمان هستن بهتر بگم مومن هستن و نماز میخونن مردم دوست دارن گفت خب پس یعنی شاه نماز نمی‌خواند در حال هم زدن و چشیدن شام بودم گفتم نچ نمیخوند🧐ولی امام خمینی اهل نماز خواندن بود کسانی که نماز میخونن عاقل و فهمیده هستن کارهای خوب و درست که خدا دوست داره انجام میدن ✅ اما شاه چون نماز نمی‌خواند و کارهای درست و خوبی انجام نمی‌داد مردم دوست ش نداشتن ❌ البته می‌دونی بعضی از آدمها هم هستن نماز میخونن ولی به فکر مردم نیستن می‌دونی این حرف کدوم سوره هست ؟ گفت😳 نه کدوم سوره گفتم همون سوره ماعون که داری حفظ می‌کنی 🤗 بدو رفت قرآن آورد و خوند گفت کجا هست این حرفت👇