نماز صبح که بیدار شدم تا نازگلی راهی مدرسه کردم طول کشید آرزو داشتم زود بشه هفت و ربع محدثه بره بیرون منو مطهره بخوابیم چون دیشب مطهره نذاشت
درست بخوابم خودم هم احساس کسالت سرماخوردگی داشتم
نازگلی رفت در بستم پریدم در رختخواب 😁
عمیقأ خوابیدم تا ده صبح
بلند شدم کمی بهتر بودم راهی مدرسه نازگلی شدم تا صحبتی با مدیر محترم داشته باشم برای همراهی در امور پرورشی تربیتی
رفتم و در برگشت به سمت
دکتر روانه شدم زودی آمدم بیت بهم ریخته دارو خوردم دوباره خوابیدم
دیگه ساعت سه احوالم بهتر شد
بیت به شدت درهم برهم
مرتب کردم
🤗تمیز شد مثل دسته گل
تماس گرفتم با مدیری مدرسه ای دیگر در محله ای اون طرف تر از ما
قبلا معلم کلاس دوم شان
از همان مدرسه که رفیق شفیق قدیمی خودم هست بنده را معرفی کرده بود و مدیر گفت چه برنامه هایی دارید منم شرح دادم الحمدلله رب العامین
قرار شد یه اتفاق قشنگ رقم بزنیم 😍حالا میگم
پروردگار عالم
برای این اتفاق قشنگ
که قرار تو مدرسه اجرا کنم
امروز نشانه جالبی در کنار سطل آشغالی رونمایی کرد 😁😅
نیت کردم برای بچه ها قصه فلسطین بگم
چون
وارد کانالی شدم
کلی طرح ایده داره ذوق کردم 😍
این نیت رو به محدثه گفتم
برگشت گفت مامان من تو دفتر نقاشی ام عکس سه تا بچه رو کشیدم با پرچم ایران فلسطین نفهمیدم یه جا دیگه رو گفت دست هم رو گرفتن آره چند بار
دیدم کشیده ادامه داد رفتیم خونه مامان جون
من دفتر نقاشی ام نشون آقاجون دادم
گفت این چیه گفتم بچه ایران و فلسطین که دارن اسراییل نابود میکند بعد آقاجون گفت خب چرا هر دو تا شون نباشن چه اشکالی داره اسراییل هم باشه
خب محدثه اصلا هیچ
جوابی نداشته و نمیدونه اصلا علت اصلی جنگ را
برایش مثالی زدم متوجه شد و گفت درسته کار فلسطینی ها 🧐
امروز هم به مدرسه محدثه پیشنهاد ش دادم
هم بعد از نماز مغرب با مدرسه دیگری مطرح کردم البته چند موضوع
گفتم اما
مدیرجان گفتن قصه فلسطین بگید برا بچه هامون 😍
بهش گفتم از ته دلم دوستتون دارم خوشحالم که این پیشنهاد قبول کردید ❤️😘 مکالمه ما تمام شد
رفتم رخت ها رو پهن کنم
محدثه گفت واااا مامان چراااا پرچم فلسطین رو شستی مگه چی شدش
گفتم هیچی این مال ما نیست
اما الان هست 😄
گفت یعنی چی
گفتم مال ما آویزون پنجره هست
بعد از اینکه از دکتر آمدم
تو فکر بودم اگر قصه فلسطین بگم باید پرچم رو بردارم ببرم
گفتم نه نقاشی ش میکشم بزار به پنجره باشه
که دم سطل آشغالی
اون کوچه بالایی دیدم
این پرچم افتاده 😕
برداشتم ش گفتم وااای من تو رو دونه ای ۶۵ تومن خریدم چرا اینجا افتادی یعنی چه کسی کنده انداخته اینجا 😒 با ناراحتی رفتم زیر ساختمان مون رسیدم
چند روز پیش به یکی از دوستان قدیمی ام که سالهای پیش در اردو جهادی باهم رفیق شدیم
پیام دادم هم حالش بپرسم هم بدونم کجای ایران زندگی میکنه برای کار فرهنگی منطقه لازم ش داشتم 😉
جواب داد گفتم مشغول چه کاری هستی البته چند باری
خبرش گرفتم کم فعالیت میکرد هی میگفت مسجد نمیزاره فلان جا نمیزاره و ...
گفتم شاید راه افتاده
کار هاش و تو عرصه جهاد نرم در جنگ جهانی بر علیه خانواده
داره پیش میره
اما جواب داد و کلی ذوق کرد بهش پیام دادم
و گفت
گفتم در حال چه کار فرهنگی اجتماعی هستی ؟؟؟
گفت هیچی هیچ
گفتم 👇
جنگه دیگه پس کجایی
کلی نوجوان جوان کودک
تلف شدن پس کجایی تووووو🧐
آبجی گلی 🌹
ادامه دادم
با این همه توانایی که ازت سراغ دارم 😒کجایی
گفت خانه نشین شدم
فقط با بچه هام هستم
مطالعاتم اومده پایین
🥰
گفتم با بچه هات برو جهاد کن
دوست عزیزم طلبه بوده در سطح بالا تمام کرده بسیار پر پیمون هست
عقلش بعد رفته دانشگاه علوم پایه
کار کرده از اونجا ازدواج کرد فرزند دارشد اما باز رفت مشاور خانواده شد
من به کارش مطمئن هستم توانمند هست
حالا عدم انفاق دارد در جامعه🧐
بهش پیشنهادی دادم
و مکالمه ما تمام شد
فردا شب دیدم پیام داده اون پیشنهادی که دادی بگو بیشتر میخوام شروع کنم
اومدم از چرایی ش بپرسم
گفت رفتم مسجد دیدم خانمها مسجد خسته و داغونن از زندگی مادری بدشون میاد
گفتم باید به پیشنهاد مریم عمل کنم
تا اوضاع احوال اینا درست بشه و در جهاد تبیین افزایش جمعیت اثر
داشته باشم
برایش مسیر راه را گفتم
الحمدلله رب العامین
رفت شروع کنه 🤗✅
و من الله توفیق
14.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
♻️ اسرائیل قرار بوده کدوم کشورها را تصاحب کند؟
👈 کانال حمید رسایی:
eitaa.com/rasaee
15.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌 سنگ تمام بانوی یزدی در حمایت از جبهه مقاومت
🔸بانوی دندانپزشکی یزدی، طلا و جواهرات خود را در راه کمک به رزمندگان جبههی مقاومت اهدا کرد.