در شهر صدای آتش و آوار است
برخیز، کدام خفتهای بیدار است
ای خوابدلانِ ساحلِ آرامش!
یک شهرِ شکسته آنورِ دیوار است
#نسل_کشی_غزه
#المعمدانی
#طوفان_الاقصی
#شهروند_قانونمدار
#پلیس_خدمتگزار
💠 @policekhorasan_razavi
معاون فرهنگی و اجتماعی فراجا: رفتار پلیس، آن سوی دیوار شیشهای قابل نظاره است/ پلیس استاندارد دوگانه ندارد/ شهروندان نظاره گر اعمالِ پلیس هستند/ به چشم ناظر بر رفتار پلیس اعتقاد داریم/ ملاکِ عمل پلیس، مراعات حقوق شهروندان، فارغ از هر نوع جنس، نژاد، نظر و دیدگاه است/
شرح یادداشت 👈 B2n.ir/p14661
💠 @policekhorasan_razavi
🔰 بیا تا گل برافشانیم
🖍غلامرضا تدینی راد
@radna53news
@policekhorasan_razavi
بیا تا گل برافشانیم !
اینجا دارالشفای عاشقان است وهرکس در این حریم، یار بماند خادم الرضا است .
شهر، شهرنور است و عطر ، عطر بهشت.
حریم عشق ، نورافشان است ازاشتیاق دلدادگانی که در عرش خدا ، گِرد حرم ، طواف کعبه مقصود می کنند.
اینجا ، مشهد الرضا ست و هرکه لباس خدمت به تن دارد خادم الرضا.
فرمانده ، سرباز است و سرباز فرمانده دل.
چشم ها به پنجره فولاد دوخته و دل ها به گلدسته نورانی آراسته .
اشک شوق، چشم ها می شوید و زمزمه " السلام علیک یا معین الضعفا و یا غریب الغربا ، ذکردلباختگان امام رئوف است که عاجزانه از ضامن آهو ، امام رضا (ع) یک نگاه می طلبند
چه زیباست وقتی دل به بندعاشقی گره خورده و حس همدلی به لطف ولی نعمت دلآرام ، در دریای محبت موج می زند.
اینجا مشهد است و خادمان نظم و امنیت ، شب و روز برای آرامش زائران و مجاوران حریم نورو معرفت از جان مایه گذاشته اند.
درود به فرمانده ای که دست تعظیم بر سینه نهاده و گام در خانه سربازی می نهد که دلسوخته بیماری فرزندش است.
امروز سرباز وظیفه " نوید هراتی" و همسرش دعا گوی سرهنگ "علی پورابراهیمیان" ، فرمانده پشتیبانی قرارگاه ستاد فرماندهی انتظامی استان خراسان رضوی هستند.
و شکر گزار درگاه خداوند باریتعالی که با کمک فرمانده دلسوز ، هزینه عمل جراحی سخت فرزند بیمارشان در بیمارستان علی اکبر(ع) مشهد فراهم و بهبود و سلامت عاید شده است.
درود به این حس عاشقانه زندگی و مرحبا به حافظان امنیت که مردانه پای کار ایستاده اند.
نویسنده: غلامرضا تدینی راد
@radna53news
@policekhorasan_razavi
🛑 نقد و نظر
🔰 قوز بالا قوز!
🖍غلامرضا تدینی راد
مشکلات مالی کمرش را شکسته بود، هر چه می دوید نمی توانست بدهکاری اش را صاف کندو طلبکار دندان تیز کرده دست بردارش نبود.
به زمین و زمان بد می گفت و دنبال دو گوش مفت و مجانی می گشت سفره دل بازکند.
یک روز در اتوبوس شرکت واحد با مردی خوش سر و زبان همسفربود.
شناختی ازهم نداشتند ولی چانه شان زود گرم شد . کمتراز چند دقیقه سیر تا پیاز زندگی شان را روی دایره ریختند.
مردغریبه ازبدروزگارمی گفت و این که باید پول و پله ای داشته باشی و یک زندگی آنچنانی ... .
می گفت دغدغه این که صبح زود از خواب ناز بگذری و از خانه بیرون بزنی یعنی بدبختی و ... .
سرتکان می داد و با تایید گفته های پرت و پلای مرد غریبه می گفت:
دست روی دلم نذارداداش ، هیچکی نفهمه چی می گی من که سنگ خورده مشکلات زندگی هستم، می فهمم .
مردغریبه به چشم هایش خیره مانده بود ، با ابروهایی در هم کشیده گفت:
چی شده داداش ، نکنه کشتیات غرق شده ، چرا این قد داغونی ؟
با قیافه ای حق به جانب جواب داد:
کم آوردم داداش ، جواب طلبکارا رو نمیتونم بدم. موندم ... .
مرد غریبه گفت:
چقدر کم آوردی ؟
جواب داد:
به پول الان ، پولی نیست ولی برا من که دستم هیچ جا بند نیست اندازه یه کوهه .
می خواست ادامه بدهد و از مشکلاتش بگوید ، مرد غریبه دست روی شانه اش گذاشت و گفت:
حتمن خیریتی بوده من و تو امروز توی این اتوبوس همدیگه رو ببینیم. راستش اگه قابل بدونی میخوام کمکت کنم. امتیازیه وام بانکی با قسطای بلند مدت و درست و درمون دارم . نیازی بهش ندارم . اگه قول می دی مردونه قسط هاشو بدی امتیازشو بهت می دم.
باور نمی کرد چه می شنود. این طوری بود که شماره تلفنی بین شان ردو بدل شد. یکی دوبارهم قرار ملاقات گذاشتند.
جوان خوش باور حدود 20 میلیون تومان دوباره زیر قرض رفت تا دو دستی به مرد غریبه بدهد و کارهای وام بانکی اش انجام شود .
امان از دل غافل که مشکلاتش قوز بالا قوز شد.
مردغریبه پول های بی زبان را گرفت ، یک لیوان آب هم رویش خورد و غیبش زد.
تازه فهمیده بود چه کاراشتباهی کرده است. تتمه دارایی اش هم اینجوری و به همین راحتی از دستش درآمده بود و... .
کاش کلاه خودش را قاضی می کرد. حداقل به خودش می گفت کاری داشتم با یک حقوق ثابت و لقمه ای نان که دستم جلوی دیگران دراز نباشد.
همسری داشتم قانع که صدای خرخرچرخ خیاطی اش از صبح تا شب ، ترانه عشق به زندگی در خانه کوچکی که با کمک پدرش خریده بود.
دختر کاکل زری که بابا صدایش می زد و با شیرین زبانی های او ، سرشار از عشق می شد.
کاش می گفت: هیچ وقت از خود واقعی و زمانی که در آن زندگی می کرد راضی نبوده و چشم و هم چشمی به جان زندگی اش افتاد.
کاش می گفت روزی که پدر بازنشسته اش گفت ازاین شاخه به آن شاخ پریدن آخرو عاقبت ندارد چه طور احترام بزرگتر را زیر پا گذاشت و اشک پدر و مادرش را در آورد.
همسرش ازدست ندانم کاری های او عاصی شده بود. وقتی فهمید استعفا داده ، انگاردنیا روی سرش خراب شد. باگریه و التماس از شوهرش خواست دار و ندار شان را برای سرمایه گذاری پوچ در یک شرکت هرمی سرمایه نکند.
زن جوان خیلی سعی کرد زندگی اش حفظ شود؛ نشد.
دست آخر با رفتارهای توهین آمیز ، طلاق گرفت و دنبال سرنوشت خودش رفت.
هنوز نمی داند هر که هر چه دارد با رنج و تلاش به دست آورده و پول در آوردن یک چیز است و نگه داشتنش چیز دیگر.
او همیشه چیزی بوده که نیست. چرایی مشکل مرد جوان بی تردید نیاز به بررسی کارشناسی و علمی دارد . اما در نقد و نظری خودمانی می پرسیم چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی.
زیاده خواهی از او یک آدم مایوس و ناامید ساخت و با وجود نعمت های خدا، راه می رفت و ناشکری می کرد.
از دوران جوانی عادت داشت دنبال شانس و اقبال و یک فرصت مناسب بگردد؛ تنورسرد نشده خمیر
بی درد سر بچسباند و بی چون و چرا سود هنگفت ببرد.
در خیال و رویایش ، ثروت آنچنانی و خودروی فلان مدل وزندگی پر زرق و برق مرورمی شد و حالا حسرت آن چه داشته و از دست داده است.
مرد جوان ... .
@radna53news
8.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 دیدار سردار اشتری با خانواده «شهید مهران اقرع» و جانباز سرافراز انتظامی «صادق میانکی» در مشهد مقدس
💠 @policekhorasan_razavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نشست تخصصی معاون فرهنگی و اجتماعی پلیس رضوی با رئیس مرکز رسیدگی به امور مساجد استان های خراسان
💠 @policekhorasan_razavi
🔰بيست و يکمين نمايشگاه بينالمللي لوازم و تجهيزات پليسي، ايمني و امنيتي ایپاس برگزار شد🔰