💠 زیر باران سکوتیم و نم عشق سرازیر نموده (2) 💢 به آسمان که نگاه می‌کردی، بوی خاک نم‌دار با حال و هوای نیمه شب توی صورت می‌زد، روز دوم پیاده‌روی هم داشت تمام می‌شد و بچه‌ها حال راه رفتن نداشتن، بعد از اذان مغرب با هم طی کرده بودیم که تا ستون 1200 برویم و بعد می‌خوابیم اما 400 ستون کار آسانی نبود. 💢 صورت خندان بچه‌ها آرام آرام به اخم تبدیل می‌شد و هر چقدر که به انتهای شب می‌رسیدیم، غرولند‌های نوجوانانه جای خودش را به لبخندهای سرصبح می‌داد و با دیدن بچه‌ها لبخند می‌زدم که شاید از صدتا فحش برایشان بدتر بود، حتی صبورترین بچه‌ها قالب تهی کرده بودند و دنبال فرصتی برای انتقام می‌گشتند و مقبولیت در حال کاهش بود. ↙️ مهدی با شلوار شیش جیبه انتهای جمع می‌رفت و محمدحسین با شلوار کردی و کوله‌پشتی بزرگش پرچمی سرخ «نصرتی لکم معده» بر دست گرفته بود تا با این کار ابتدا و انتهای گروه را مشخص کنیم و کسی گم نشود، اضطراب گم شدن سیدعلی یک بار جانم را به لب آورده بود و حالا وقت انتقام گرفتن بود. ⬅️ در صورت بچه‌ها التماس و عصبانیت آمیخته بود و همه نگاهشان به من بود تا برای خواب آتش بس اعلام کنم، اما از صبح بچه‌ها بازیگوشی کرده بودند و اگر آرام می‌رفتیم، شاید روز سوم را هم در مسیر می‌ماندیم و این برای انتهای سفرمان بد بود، چرا که باید قبل از اربعین و هنگامه شلوغی که همه می‌آیند، ما برمی‌گشتیم. 📌 @ponezs

⏳ ادامه پست قبلی 💠 زیر باران سکوتیم و نم عشق سرازیر نموده (2) ⬅️ پای بچه‌ها از حالت یازده مدام کاهش پیدا می‌کرد و به سمت هشت می‌رفت و من نباید می‌گذاشتم تا کار به هفت برسد که در این صورت ماندگار می‌شدیم اما به مرگ گرفتیم که به تب راضی شوند و نزدیک‌های ستون 1050 کنار چادرهای عربی بغل جاده برای خواب توقف کردیم. ⬅️ لشکر شکست خورده با صورت‌های کثیف ایستادند اما خودم می‌دیدم که بچه‌ها در راه کوله‌پشتی‌هایشان را پر می‌کردند و دکترمان مخزن آب‌های تک نفره بود، تقریبا به هیچ ایستگاهی نه نمی‌گفت و برای احتیاط و وسواس شستشو یکی برمی‌داشت تا از خودش و بچه‌ها مراقبت کند، دکتری که حالا صنعتی و سنتی را با هم استعمال می‌کرد و از آنتی هیستامین تا عرق نعنا و از استامینوفن تا روغن بنفشه با خود به همراه آورد بود و طبابت می‌کرد. ⬅️ شب آرامی بود، چرا که از سختی‌ها گذشتیم، فشارِ راه جان بچه‌ها را به لب آورده بود و تازه معنای قیام را از قعود تشخیص می‌دادند، برایشان از یک موکب شام و آب خنکی مهیا کردیم مقبولیت به طور فزاینده‌ای رشد می‌کرد. 📌 @ponezs

خدایا به تو شکوه می کنیم در حسرت طریق الجنة... 📌 @ponezs

💢 در پیاده‌روی اربعین امسال جای ایرانی‌ها به شدت خالی است و همین مستمسکی برای حضور فرقه‌های انحرفی از یمانی‌ها بگیرید تا جوکرها و ... فضای حرم امام حسین را کمی به هم ریختند، اما بچه‌های حشدالشعبی عراق که دفتر بعضی حضرات به دنبال تعطیلی آن بودند، مردانه ایستادند و اجازه ندادند تا فضای اربعین به هم بریزد. 📌 @ponezs

💢 بخش‌هایی از درگیری دیروز کربلا که حزب بعث و کودتاچیان وابسته به آمریکایی‌ها و سعودی‌ها تلاش کردند تا فضای اربعین را به هم بریزند اما ناکام ماندند. 📌 @ponezs

⬅️ در حاشیه لغو دیدار سران قوا از سوی حسن روحانی به دلیل حضور رئیس مجلس در بیمارستان امام خمینی و دلجویی از کادردرمان توسط قالیباف، روحانی دیدار سران قوا را لغو کرد. ⬅️ روحانی تلویحا قالیباف را متهم به بی عقلی می‌کند و به توجیه کم‌کاری‌های دولت در این مدت می‌پردازد، غافل از اینکه مردم خوب می‌دانند که او چه بلایی بر سر این کشور آورده است. 📌 @ponezs

💢 رئیس جمهور عاقل ما در کنار روسای جمهور بی عقل دنیا 📌 @ponezs

▫️ گریان‌تر از فوت شجریان، حال و روز مملکتی است که با توصیه سلبریتی و خواننده و بازیگران به این روز افتاد. همین‌ها که به تشییع شهدا گیر می‌دانند و سیاه‌پوشی محرم را به مسخره می‌گرفتند، حالا کانال‌هایشان را سیاه پوش کردند و در مقابل بیمارستان تجمع کردند، کرونا هم که نیست. 📌 @ponezs

💠 زیر باران سکوتیم و نم عشق سرازیر نموده (3) ⭕️ پایمان دیگر حال راه رفتن نداشت، در کوچه پس کوچه‌های ورودی کربلا خودمان را هم گم کردیم، حالا با باری از گناه همراه خستگی سفر که بر دوش‌مان سنگینی می‌کند، آخرین قدم را برای اولین قدم برداریم. ⭕️ بیشتر از هر چیزی مجبورم تا صف بچه‌ها را فشرده‌تر کنم. ازدحام جمعیت آنقدر زیاد است که فرصتی نیست و سرم همچون جغد به زاویه 360 درجه دور و اطرافم را می‌پاید، سیدهای جمع از همه شلوغ‌تر و سربه‌هوا‌تر هستند و باید بیش از پیش مراقب بود، به خصوص از جنس سیدعلی‌ها ⭕️ اما همین سرچرخاندن برکت‌هایی برایم داشت که بیا و ببین. بغض‌های کوچکی که به دنبال فرصتی برای پاره شدن هستند و زمزمه‌های زیرلب که فقط تو را صدا می‌کنند اما جرات فریاد ندارند، روح‌ بچه‌ها همچون پرنده‌ای بود که میل به پرواز دارد، زمین برایش جای تنگی شده اما دستبند گناه و معصیت بارش را سنگین کرده و زمین گیر شده. ⭕️ بیشتر از بغض و شعر، نجواهای عاشقانه‌ای بود که زیرلب زمزمه‌هایی را تکرار می‌کرد، شبنم نسیم صبح‌گاهی این بار بر گوشه چشم نشسته است و پروانه‌ای که نگاهش به گنبدی است طلایی و این اول داستان عاشقی بود. ⭕️ چرت خواب غفلت پاره می‌شد یا نَفَس نفس اماره در بند شده بود، نمی‌دانم! اما هر چه بود، عشق‌بازی میان رب و عبد بود، اولین بار که گنبد حرم ارباب رخ‌نمایی می‌کرد، دیگر بعض کودکانه‌ نبود، مادر بچه مرده‌ای را می‌مانست که سردر گریبان کرده و زار زار می‌گرید و راه ضجه راه خود را پیدا می‌کرد. ⭕️ این آغازی بود بر یک پایان ...حالا زمان پریدن بود، بیچاره من که راز و نیازم ماند و صندوقچه شکوه‌هایم را نشد که باز کنم و سفره دلم را باز نکرده بستم و برگشتم، هنوز امیدم به جاده‌هاست تا نسیم سحر سلام‌مان را برساند. 📌 @ponezs

▫️ روزی که خبر فوت شجریان در فضای مجازی پخش شد، این ویدئو توسط کانال پونز بازنشر گردید اما بعضی مخاطبین عزیز و همراه عنوان کردند که این مطالب در این زمان تندروی است. ▫️ البته وجه بیان این مطلب را متوجه نشدیم اما لازم است که توجه شما را به تجمع طرفداران شجریان در مقابل بیمارستان جم جلب نماییم. خلاصه اینکه در جنگ روایت‌ها بعد از تحریف واقعیت‌های هاشمی و صانعی، به دنبال سانسور چه چیزی هستند؟ چرا واقعیت این اشخاص را درست روایت نمی‌کنیم؟ 📌 @ponezs