01:21 بهوقتبغداد
•|رفیقِ خوب #حاج_قاسم|•
.
.
پشتِ در
یا دلِ بغداد؛
چه فرقی دارد؟!
هرکسی ذوبِ علی گشت،
تنش می سوزد ..
#حاج_قاسم💔
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━┓
@porofail_me
شباۍجمعہ؛
دیگہفقطبوۍڪربلانمیدھ...
بوۍفرودگاھِبغدادممیدھ(":💔🌿
『 💔°. 』
پشتِدرایستادھام؛
مھــرِمادرۍاتمراتااینجاکشاندهاست؛
درمیزنم ؛ درکھبآزمیشود ؛
نسیمےبھارۍ ...
شاخہهاۍبہخوابرفتہۍ
دلمرآبیدارمیکند !
داخلمیشومودرگوشہاۍ
آرامفقطصداۍتورامیشنوم ...
صدایۍکہدرختِدلم
فقطبہخاطرِآن
جوانہزده(:
وروحمبخاطرآنبازسبزشدهـ🍃
وقلبمسراسرآهوماتماستـ..
#یازهـراسلاماللهعلیہـا
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━┓
@porofail_me
مولای من!
من نامِ تو را
حذف به قرینهۍ
این همه دلتنگۍ و پرسش
صدا میزنم!
-علیرضاروشن✍🏻
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━┓
@porofail_me
باسلام وصلوات
امروز اول ماه جمادی الثانی است.
نماز اول ماه و صدقه فراوان و توسل به حضرت زهرا (س) و دعا برای فرج مولا و رفع گرفتاریها و برآورده شدن حاجات و آمرزش اموات و عاقبت بخیری هممون
ان شاءالله
در کتاب مکیال المکارم از وظایف ما نسبت به امام عصر در وظیفه شماره ۲۳ و ۲۴ آمده است :
🔺 صدقه دادن به نیابت از امام زمان عج
#جمادیالثانی
#جمعه
🌹ماه جمادی الثانی (یا جمادی الآخر) ماه هشتم از ماههای قمری است
#اعمال_جمادی_الثانی
🌹1. چهار ركعت نماز: مرحوم سيد نقل كرده است كه در اين ماه - هر وقت كه باشد؛ هر چند روز اول بهتر است - چهار ركعت نماز بخواند (هر دو ركعت به يك سلام) در ركعت اول، پس از سوره حمد يك مرتبه «آية الكرسى» و بيست و پنج مرتبه «انّا انزلناه»؛ در ركعت دوم «حمد» و يك مرتبه سوره «تکاثر» و بيست و پنج مرتبه سوره اخلاص؛ در ركعت سوم «حمد» و يك مرتبه «قل يا ايّها الكافرون» و بيست و پنج مرتبه سوره فلق و در ركعت چهارم «حمد» و يك مرتبه سوره نصر و بيست و پنج مرتبه سوره ناس را بخواند.
🌹پس از پايان نماز، هفتاد مرتبه بگويد: «سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اَكْبَرُ» و هفتاد مرتبه بگويد: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد» پس از آن سه مرتبه بگويد: «اَللّهمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤمِنينَ وَالْمُؤمِناتِ» آنگاه سر به سجده بگذارد و سه مرتبه بگويد: «يا حَىُّ يا قَيُّومُ، يا ذَاالْجَلالِ وَالاْكْرامِ، يا اَللّهُ يا رَحْمنُ يا رَحيمُ، يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ» در پايان هر حاجتى كه دارد از خداوند عزوجل طلب نمايد. (اميد است اجابت گردد)
🌹خداوند خودش و مال و زن و فرزندان او را و همچنين دين و دنياى او را تا سال ديگر حفظ فرمايد و اگر در اين سال بميرد، پاداش شهيدان دارد.
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━┓
@porofail_me
1609005483765.mp3
10.97M
اگه برای مادر اتفاق بیوفته
بچه ها پناه میبرن به بابا..
#فاطمیه🥀
#آسیدمجیدبنیفاطمه🎤
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━┓
@porofail_me
🌹 ﷽ 🌹
#رمان_جان_شیعه_اهل_سنت
#عاشقانه_ای_برای_مسلمانان
#فصل_سوم
#قسمت_۲۱۵
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
.....
سرگیجه و تنگی نفس طوری آزارم می داد که دیگر سردرد و کمردرد را از یاد برده بودم. در اتاق را که باز کردم، رنگم به قدری پریده بود و نفس هایم آنچنان بریده بالا می آمد که مجید از جایش پرید و نگران به سمتم آمد. دستم را گرفت و کمکم کرد تا روی کاناپه دراز بکشم. پای کاناپه روی زمین نشست و با دلشوره ای که در صدایش پیدا بود، پرسید:" الهه جان! حالت خوب نیس؟" همچنان که با سر انگشتانم دو طرف پیشانی ام را فشار می دادم، زیر لب گفتم:" سرم... هم خیلی درد می کنه، هم گیج میره!" از شدت سرگیجه، پلک هایم را روی هم گذاشته بودم تا در و دیوار اتاق کمتر دور سرم بچرخد و شنیدم که مجید زیر گوشم گفت:" الان آماده میشم، بریم دکتر." به سختی چشمانم را گشودم و با صدایی آهسته گفتم:" نه، بابا زنگ زده گفته تا یه ساعت دیگه میاد، گفته ما هم بریم پایین." چشمانش رنگ تعجب گرفت و پرسید:" خبری شده؟"
باز چشمانم را بستم و با کلماتی که از شدت تنگی نفس، به لکنت افتاده بود، جواب دادم:" نمی دونم... فقط گفته بریم..." و از تپش نفس هایش احساس کردم چقدر نگران حالم شده که باز اصرار کرد:" خُب الان میریم دکتر، زود برگردیم."
از این همه پریشان خاطری اش که اوج محبتش را نشانم می داد، لبخند کمرنگی بر صورتم نشست و نمی خواستم بیش از این دلش را بلرزانم که چشمانم را گشودم و پاسخ پریشانی اش را به چند کلمه دادم:" حالم خوبه، فقط یه خورده سرم گیج رفت." ولی دست بردار نبود و با قاطعیت تکلیف را مشخص کرد:" پس وقتی اومدیم بالا، میریم دکتر." در برابر سخن مردانه اش نتوانستم مقاومت کنم و با تکان سر پیشنهادش را پذیرفتم که سر درد و کمر درد و تنگی نفس امانم را بریده و امروز که سرگیجه هم اضافه شده و حسابی زمین گیرم کرده بود. دقایقی به همان حال بودم تا سرگیجه ام فروکش کرد و دردهایم تا حدی آرام گرفت. کمی میان چشمانم را گشودم و دیدم هنوز چشمان مهربان مجید به تماشای صورتم نشسته است.
نگاهش که به چشمان نیمه بازم افتاد، لبخندی زد و با لحنی لبریز محبت پرسید:" بهتری؟"
✍🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃ادامہ دارد....
✍🏻 #نوشته_فاطمه_ولی_نژاد
|🦋|•••→ @porofail_me