eitaa logo
آرشیوکنفرانس اتحادیه عماریون
10 دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
371 ویدیو
592 فایل
💮در شــــام شــــوم خــــواص کـــــور نــور بصیــــــرت عمـــــــارم آرزوست💮 🌐#مجری_طرح_اتحاد_گروه های_ولایی 🇮🇷#عمــــــاریون_رهبـــــریم 🆔 @ammareyon 🚫#کپی برداری از #طراحی گپشن ها و#تنظیمات کنفرانس ها بدون اجازه مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─═༅𖣔❁﷽❁𖣔༅═─ 🇮🇷 🕰ساعت:20/00 🗓تاریخ:99/07/25: 🔍☆◁ مجازی 🕋☆◁ مشهد تا 🎙ارائه:جناب استاد 👤◁طرح سوال 🆔@ilyan313 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌─═༅𖣔🌑𖣔༅═─ 🏴
‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎┅═✧❁﷽❁✧═┅ در سوگ نبی جهان سیه می پوشد در سینه، دل از داغ حسن میجوشد از ماتم هشتمین امام معصوم هرشیعه ز درد، جام غم می نوشد. اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم عرض سلام و درود ودعا خدمت جناب استاد وشما گرامیان ولایی 🔘طبق اطلاع رسانی انجام شده با شما همراه هستیم 🔍☆◁ 🕋☆◁از تا 👤باهـــــــمراهــــی جناب استاد ضمن سپـاس فراوان با جناب استاد وشما دوستان ولایی همراه می‌شویم... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─┅═༅𖣔🌑𖣔༅═┅─ 🏴
364.4K
‎‌‌‌‌┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 🏴 🌒☆◁ 🌘☆◁از تا 🎙ارائه:جناب استاد 🔮 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‌‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‎ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌┄┅═❁1⃣❁═┅┄
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─ دختر بَدر الدُجی امشب سه جا دارد عـزا آه و صد واویلتا گاه میگوید پدر، گاهی حسن گاهی رضا آه و صد واویلتا رحلت جانسوز ختم الانبیا فاطمه صاحب عزا کشته شد از زهر کینه مجتبی فاطمه صاحب عزا میروم اما پریشان توام ای دخترم غصه دار حیدرم میخوری سیلی ولی من نیستم ای کوثرم غصه دار حیدرم میرود از دار دنیا رحمه للعالمین فاطمه شد دل غمین اشک میریزد از این ماتم امیرالمومنین فاطمه شد دل غمین ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─┅═༅2⃣༅═┅─
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─ ●يا اَبَاالْحَسَنِ يا عَلِىَّ بْنَ مُوسى اَيُّهَا الرِّضا يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَاللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَ مَوْلينا 📖ای ابا الحسن اى على بن موسى اى °حضرت° رضا اى فرزند رسول خدا اى حجت خدا بر خلق اى آقا و سرور ما ●اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَ قَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا 📖ما رو آورديم و شفيع گرفتيم و توسل جستيم به وسيله تو به درگاه خدا و خواسته‌ی خود را بين دستانمان تقديم شما نموديم ●يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ 📖ای آبرومند در نزد خدا براى ما نزد خدا شفاعت ما رو بكن ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─┅═༅3⃣༅═┅─
Salavat khasse 64.mp3
573.9K
‎‌‌‌‌┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 🏴 🌒☆◁ 🌘☆◁از تا 🌘☆◁ خاصه رضا علیه السلام 🎙 حاج رضا 🔮 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‌‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‎ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌┄┅═❁4⃣❁═┅┄
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─ 🕊وقتی خواست از مدینه حرکت کنه، زن و بچه اهل و عیال، همه رو جمع کرد، فرمود: من دارم میرم، همتون پشت سر من گریه کنید، وقتی گفتند: آقا جان خوب نیست آدم پشت سر مسافر گریه کنه، آقا سر انداخت پایین، فرمود: ● آره، اما مسافری که امید برگشت داره، من که یقین دارم که دیگه از این سفر برنمی گردم، می خوام عرض کنم آقاجان، هرکی می خواد بره سفر، اگر امید برگشت نداشته باشه، اگر قرار بر اینه اهل و عیالو و خانواده اش و دعوت به گریه و ناله کنه، درستش هم شاید همین باشه، یه سوال دارم از شما، می خوام بگم چرا کربلا جریان برعکس شد، حسین داشت می رفت میدان، دید زینب داره گریه می کنه، گفت: زینب جان گریه نکن، گریه ها رو نگه دار، چرا گریه نکنم، گریه ها رو نگه دار، برا وقتی که تو رو به اسارت می برند، می بینم دستای تو رو بستند، کوچه به کوچه، شهر به شهر، گذر به گذر، با دست بسته تو رو می برند، گریه ها رو نگه دار برا اون روز. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─┅═༅5⃣༅═┅─
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─ 👤امام رضا علیه السلام می نشست زمین می گفت: آه جگرم، پا می شد، می نشست، نوشتن حدود پنجاه بار نشست ایستاد، آه جیگرم، گاهی هم می گفت:آه پسرم، رسید رو انداز رو كنار زد، پیراهن ِ مبارك رو بالا زد، شكم رو گذاشت رو خاك، مثل مار گزیده دور خودش می گردید، یه دفعه دید آقازاده اش اومد، خوب ِ هر بابایی داره جون می ده، پسرش بیاد بالینش ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─┅═༅6⃣༅═┅─
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─ در ازدحام خیل گدا جا اگر کم است تشریف آورید دو چشمان ما که هست جایی اگر نبود خدا را صدا کنید باب الجواد و سایه ی ایوان طلا که هست خوش گفته اند قطره که دریا نمی شود هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود خاک حجره مثل خاک کربلا سوزان نبود لااقل تا لحظه ی آخر تنت عریان نبود مانند مادرت شده ای قد خمیده ای! آقا چرا عبا به سرخود کشیده ای !؟ با درد کهنه ای به نظر راه می روی !؟ مانند مادرت چقدر راه می روی ! خون ِجگربه سینه به اجبار می دهی راهی نرفته! تکیه به دیوار می دهی اینجا مدینه نیست، چرا دلخوری شما !؟ درکوچه های طوس زمین می خوری چرا ؟ با «یاعلی» به زانوی خسته توان بده خاک لباس های خودت را تکان بده ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─┅═༅7⃣༅═┅─
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─ ●از مركب پیاده شد، نرسیده به مَرو، تعجب كردن، پشت سر ِآقا راه افتادن،نزدیك ِ یه خانه ای دیدن از خانه صدای شیون میآد، در و باز كردن تابوت رو آوردن بیرون، چشمشون به هیبت و صولت رضوی افتاد همین طور موندن، حضرت اشاره كرد تابوت رو گذاشتن زمین، آمد بالا سر ِ تابوت دعاش كرد، فرمود: دیگه خوش به حالت غم و غصه و ترس تموم شد، طوبی لك، دور و بری ها اومدند گفتند: آقا جان والله قسم تا حالا اینجا نیومده بودیم، این كیه؟ فرمود: هرجای عالم عاشقی داشته باشیم، می شناسیمش، این خاطر خواه ما بوده. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─┅═༅8⃣༅═┅─
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─ 👥مردم خیلی با احترام آقا رو تشییع کردند ;،آقا بمیرم برات امام رضا، آقا جان شما رو كفن كردن، رو تابوت شما گل ریختن، با احترام بردن، لایوم كیومك یا اباعبدالله، آقا نبودی جدت حسین رو غروب عاشورا، اسباشون رو نعل تازه زدن، بر بدن حسین تاختند، نبودی ببینی غروب عاشورا جلوی زن و بچه اش، لباساش رو كندن، آقا نبودی ببینی شمر نامرد نشسته بود رو سینه ی حسین، خانم زینب بالای گودال ایستاده، وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ،حسین.. 🕊ای تشنه لب حسین جان 🕊ای بی كفن حسین جان ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─┅═༅9⃣༅═┅─
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─ 🕊نمی دونم با این بیت دل شما كجا میره، نمی دونم شما الان ذهنتون كجا میره، یكی مدینه میره، یكی گودال میره، یكی میره پهلو عمه جانش زینب، یكی میره مجلس ِ شام، نمی دونم حقش رو ادا می كنی یانه؟ ●مقداری از عبای شما پاره شد، ولی... نیزه نزد کسی به تو ازکینه علی اینجا کسی به پیرهن تو نظر نداشت فکر و خیال گندم ری را به سر نداشت اینجا کسی به غارت انگشترت نرفت چشمی به سمت مقنعه خواهرت نرفت. 😭ای حسین.... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─┅═༅🔟༅═┅─
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─ ای غریبی که ز جد و پدر خویش جدایی خفته در خاک خراسان تو غریب الغربایی این رواق تو و صحن و حرمت همچو بهشت است روضه ات جنت فردوس مسما به رضایی آه از آن دم که ز سوز جگر و حال پریشان ناله ات گشت بلند آه تقی جان به کجایی ای شه یثرب و بطحا تو غریبی به خراسان سرور جمله غریبان و معین الضعفایی اغنیاء مکه روند و فقرا سوی تو آیند جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─┅═༅1⃣1⃣༅═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─ ▪️یا رضا جانم ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─┅═༅1⃣2⃣༅═┅─
323.2K
‎‌‌‌‌┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 🏴 🌒☆◁ 🌘☆◁از تا 🎙ارائه:جناب استاد 🔮 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‌‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌┄═❁1⃣3⃣❁═┄
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─ 🕊یا امام رضا این آرزوهایی که ما داریم، همه از خواسته های شما نشئت می گیره، آرزوی تک تک ماست، واسه ارباب بی کفنمون جون بدیم، شما هم همین کارو کردید، اون لحظات آخر، دیدند، فرشای حجره رو جمع کردید، فرمود می خوام رو خاک جون بدم مثل جد غریبم حسین، نمی دونم اون لحظات آخر لب تشنه بودید، یا نه، عرضم تمام همین یک جمله، اما خدار و صد هزار مرتبه شکر، وقتی می خواستی جون بدید، دیگه زن و بچه کنارت نبود، دخترت نبود، لحظه جون دادن تو رو ندید، ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─═༅1⃣4⃣༅═─
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─ 🕊 وقتی تابوت ِ آقا رو آوردند، زن های نوغان به شوهرهاشون گفتند: ما مهریه هامون رو می بخشیم، فقط اجازه بدید بریم تشییع جنازه پسر فاطمه، آقامون نباید غریب بمونه، شاخه های گل آوردند روی تابوت امام رضا ریختند، جوری كه وقتی می خواستند بدن رو دفن كنند، گلها رو كنار می زدند تا بدن آقا رو از توی ِ تابوت دربیارن ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─═༅1⃣5⃣༅═─
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─ 🕊اما بمیرم برای اون آقایی که، وقتی که می خواست جون بده، زینب آمد بالای تل زینبیه، از اون بالای بلندی نگاه کنه، ببینه دور حسین حلقه زدند، های اخرین ناله های محرم و صفره، ها، نیزه دار با نیزه می زنه، شمشیر دار با شمشیر می زنه ، حسین.... ●لذا وقتی برگشت مدینه، این روضه اگر متواتر نبود تو مقاتل، باورش برا، آدم سخت بود، مگه می شه، دو تا همسر، دو ماه همدیگر رو ندیدند، همدیگر رو نشناسند، عبدالله چشم تو چشم زینب، گفت: تو خانم منو ندیدی، گفت عبدالله حق داری منو نشناسی، خودم دیدم بین دو نهر آب.... حسین.... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─═༅1⃣6⃣༅═─
1751008545.mp3
2.44M
‎‌‌‌‌┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 🏴 🌒☆◁ 🌘☆◁از تا 🎙ارائه:جناب استاد 🔮 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‌‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‎ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌┄═❁1⃣7⃣❁═┄
503.9K
‎‌‌‌‌┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 🏴 🌒☆◁ 🌘☆◁از تا 🎙ارائه:جناب استاد 🔮 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‌‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‎ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌┄═❁1⃣8⃣❁═┄
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─ ای ماهی دریا برایت گریه کرده پیغمبر وزهرا برایت گریه کرده عالم محیط غربتت زائر ندارد تربتت مظلوم حسن جان مظلوم حسن جان ای اولین مظلوم عالم، بعد بابا در خانه خود هم غریب از جور اعدا شـریک زندگانیت، گردیده خصم جانیت مـظلوم حسن جان مظلوم حسن جان ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─═༅1⃣9⃣༅═─
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─ 🕊تیرباران تابوت امام حسن علیه السلام خیلی برای حضرت ابوالفضل علیه السلام سخت گذشت . ●تیرها به تابوت اصابت نمیکرد ؛ بر قلب حضرت ابوالفضل مینشست و جگر او را میخراشید . تحمل نکرد و دست به شمشیر برد ؛ اما امام حسین علیه السلام مانع شد . فرمود : برادر صبر کن . وصیت امام حسن علیه السلام این است که هیچ خونی در تشییع جنازه ایشان ریخته نشود . 🕊عرض میکنیم : یا ابوالفضل تیرباران تابوت امام حسن علیه السلام را تحمل نکردی پس چه میکردی اگر با زینب روی تل زینبیه می بودی ؟ آن هنگامی که حضرت زینب سلام الله نگاه کرد دید شمشیر ها بالا میروند نیزه ها بالا میروند و همه در یک نقطه فرود می آیند . ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─┅═༅2⃣0⃣༅═┅─
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─ 📖اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ وَ اَتَوَجَّهُ اِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ نَبِىِّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ ♡خدايا از تو مى خواهم و به سوی‌ات می‌آيم با توسل به پيامبرت، پيامبر رحمت، حضرت محمد صلوات الله علیه 📖يا اَبَاالْقاسِمِ يا رَسُولَ اللّهِ يا اِمامَ الرَّحْمَةِ يا سَيِّدَنا وَ مَوْلينا 🕊اى ابا القاسم، اى رسول خدا، اى پيشواى رحمت، اى آقاى ما و سرور ما 📖اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَ قَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا ●ما رو آورديم و شفيع گرفتيم و توسل جستيم به وسيله تو به درگاه خدا و خواسته‌ی خود را بين دستانمان تقديم شما نموديم يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ ای آبرومند در نزد خدا براى ما نزد خدا شفاعت ما رو بكن ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─┅═༅2⃣1⃣༅═┅─
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─ 🕊پیغمبر در خانه غسل داده شد،کفن شد،ولی تشییع نشد،در همان خانه ی خودش به خاک سپرده شد.اَنس بن مالک می گوید: وقتی پیغمبر را به خاک سپردیم،سنگ لحد را چیدیم و قبر را پوشاندیم، من از حجره بیرون آمدم،دیدم یک خانم کنار دیوار ایستاده و گریه می کند. از صدای گریه اش فهمیدم فاطمه است. ●شب بود،تاریک بود،جلو آمد،عرض کرد:اَنَس پیغمبر را به خاک سپردید؟ عرض کردم بله خانم. فرمود:چه طور طاقت آوردید جسم پیغمبر را زیر خاک کنید؟! چه طور گُل مرا زیر گِل قرار دادید؟ چطور خاک بر بدنش فشاندید؟۳ اتاق را خلوت کردیم، فاطمه وارد اتاق شد، فرمود: بابا بلند شو، دخترت تنها مانده است. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─┅═༅2⃣2⃣༅═┅─