eitaa logo
آرشیوکنفرانس اتحادیه عماریون
11 دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
371 ویدیو
592 فایل
💮در شــــام شــــوم خــــواص کـــــور نــور بصیــــــرت عمـــــــارم آرزوست💮 🌐#مجری_طرح_اتحاد_گروه های_ولایی 🇮🇷#عمــــــاریون_رهبـــــریم 🆔 @ammareyon 🚫#کپی برداری از #طراحی گپشن ها و#تنظیمات کنفرانس ها بدون اجازه مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
✍چرا مادر؟   ☄هیچ بزرگراهی هیچ کوچه ای به نام بابای من شهید...  نیست. ☄دخترک به مادر می گوید: انگار اصلا پدر من در جنگ نبوده؛ انگار فقط فرماندهان می جنگیدند. ☄انگار یک عده از شهدا عند ربهم یرزقون ترند. ☄بابا کجایی که دلم تنگ توست. ☄همت عاشق پدر من بود. حاضر بود در پوتین پدر من آب بخورد. ☄باور کنید بابای من هم شهید شده. ☄از آن اندام رشید و تنومند پلاکی برگشت  و لباس  خاکی حتی استخوانی هم نبود. ☄چه سبک بود تابوت پدر من 💥پیراهن خونی و پاره ات بابا! چه قشنگ با احساسات من بازی کرد.... ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬1⃣3⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
💌 ✍با هم مشغول گفت و گو بودن اولی به دومی گفت: 🌀پدرت چیکارست؟  ☄گفت پدرم مهندسه. 🌀اولی ساکت شد و با غرور و کمی غم گفت: پدر منم شهید شده ☄دومی با طعنه لبخندی زد و گفت: پس تو با سهمیه اومدی دانشگاه ؟!!!  🌀اولی دلش شکست با بغض گفت: 🌀سهمیه ماله خودتون بابامو بهم پس بدین !!! ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬1⃣4⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
💌فقط چند شمع روشن کن 💥خجل شو از شرمساری اشک شمع 💥گریه کن... 💥بلندتر... 💥اینجا گریه کردن جرم نیست... 💥تب شو .... 💥بسوز از تب داغ پسر حسین. 💥مهر نه !!! 💥سجاده نه !!! 💥خاک شو !! 💥غریب مثل بقیع 💥شرمنده ی سجده های مرد سجاده نشین 💥شرمنده ی چشم های تب دارتم.... "السلام علیک یا سید الساجدین " ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬1⃣5⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
💌 دبه اب ☄در فکه کنار یکی از ارتفاعات تعدادی شهید پیدا شدند که یکی از آنها حالت جالبی داشت. او در حالی روی زمین افتاده بود که دو دبه پلاستیکی ۲۰ لیتری آب در دستان استخوانی اش بود. یکی از دبه ها ترکش خورده و سوراخ بود. ولی دبه دیگر، سالم و پر از آب بود. در دبه را که باز کردیم، با وجود اینکه حدود ۱۲ سال از شهادت این بسیجی سقا می گذشت، آب آن دبه بسیار گوارا و خنک مانده بود. ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬1⃣6⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
💌و جنگ با اولین گلوله آغاز شد. 💬اما: ☄با آخرین گلوله، پایان نیافت.   💬اینک، به ظاهر همه چیز عادی ست.   اما هنوز،   🗯دختری با تنهایی ش گلاویز است، پسری هر شب در خلوت اطاقش اشک می ریزد.   🗯مردی به پاهایش می اندیشد، و روزهای گرد گرفته خاکریز را مرور می کند.   🗯هنوز لبخند یک قاب می تواند ،  زنی را تکیده کند.   ☄آری، قطنامه تنها کاغذ ها را سیاه می کند.   💥و جنگ هم چنان جریان دارد... ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬1⃣7⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
💌شهدا دعا داشتند، ادعا نداشتند نیایش داشتند، نمایش نداشتند حیا داشتند، ریا نداشتند رسم داشتند، اسم نداشتند و ما تا ابد به آنها که قمقمه ها را دفن کردند تا هوس آب نکنند مدیونیم... ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬1⃣8⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
💌به سبکی یک پلاک و.... ✍"پدر" کودک را بلند کرد و در آغوش گرفت. 🌀کودک هم خواست "پدر" را بلند کند. 🌀وقتـے روـے زمین آمد دست های کوچکش را دور پاهای "پدر" حلقه کرد تا پدر را بلندکند ولـے نتوانست. 🌀گفت حتماً بزرگ که شدم می توانم. 🌀بیست سال بعد توانست پدر را بلند کند. 💥"پدر" سبک بود. به سبکـی یک "پلاک" و "چند تکه استـــخوان"  ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬1⃣9⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
💌همیشه می گفت:      ✍ مرا جا گذاشته اند....!   🌀به جنوب که می رفتیم، چفیه ی کهنه اش را که یادگاری همان دوران بود   🌀به روی صورت می انداخت و گریه می کرد. زیر لب می گفت:   🌀لیاقت نداشتم با آنها هم سفر شوم.   🌀شیمیایی بود و آ ب و هوای جنوب با او نمی ساخت. جوش های صورتش بیش تر می شد.   🌀می گفت بادمجان بم آفت نداره .   🌀وقتی توی بیمارستان بستری شد به عیادت اش رفتم.   🌀دستم را گرفت و گفت:   ☄به خیال ام دارند صدایم می زنند. ســـــــروی ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬2⃣0⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
💌اصلی ها غائب هستند..... 🔘کلاس درس شلوغ بود وهمه در حال صحبت؛ هرکس با دوستانش گرم گرفته بود و کلاس رو هوا بود... یهو معلم اومد تو کلاس و سرو صداها خوابید ➰بعدشم طبق روال همیشگی شروع کرد به خواندن لیست حضور و غیاب... ☄بزرگراه همت.......................حاضر ☄غیرت همت.......................غائب ☄ورزشگاه همت..................حاضر ☄مردونگی همت..................غائب ☄مرام همت.......................غائب ☄سمینار همت..................حاضر ☄آقایی همت.....................غائب ☄صداقت همت..................غائب ☄همایش همت.................حاضر ☄صفای همت....................غائب ☄عشق همت...................غائب ☄آرمان همت..................غائب ☄یاران همت....................غائب ☄تیپ همت....................حاضر   ✍غائبا از حاضرا بیشترن.....کلاس تعطیل.....! ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬2⃣1⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
💌ما تا ابد به آنهایی که وقتی بی آب  شدند قمقمه ها را خاک کردند تا  کمتر یاد آب بیفتند مدیونیم. یاد شهدامون بخیر به خدا خیلی دلتنگم ......... ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬2⃣2⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
💌ای شهیدان! ✍ما بعد از شما هیچ نكردیم!!! 🌀لباس های خاكی تان را در میدان های مین 🌀و لابه لای سیم خاردارها رها كردیم 🌀عهدمان را شكستیم 🌀و دعای عهد را فراموش كردیم 🌀زمان ندبه و سمات را گم كردیم. 🌀شربت های صلواتی را با نسیان بر زمین ریختیم و به عطش خندیدیم. 🌀بر تصاویر نورانی تان روی دیوارهای شهر رنگ غفلت پاشیدیم و پوستر تبلیغاتی نصب كردیم. 🌀تاول شیمیایی را از یاد بردیم و غیرت ها را به بهایی اندك فروختیم... 🌀عشق را به بازی گرفتیم و از خونهایتان به راحتی گذشتیم... ☄اما باز هم امیدی هست!!! 💥آری ! تا ولایت هست هنوز امید داریم ✍ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎─༅♡💬2⃣3⃣💬♡༅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
💬💬💬💬💬💬💬💬💬 جناب استـــــاد نوری بسیـــار سپـــــاس اجرتون با سید الشهدا ع از همـراهی همـه کاربــران وادمین ها ومدیران ارجمند گــروه هــای ولایــی صمیمانه سپاسـگزاریم .... پایان کنفـــــرانس التماس دعای فرج یا علی ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─ 🇮🇷