eitaa logo
یاری دین خدا
594 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
72 فایل
در این محفل تلاش می‌شود مباحث اعتقادی و معرفتی و اخلاقی با استدلال تبیین گردد. تا جوان عزیز ما در حیطه جهان بینی و داشتن تئوری قویتر گردد و زندگانی متاثر از آن جهان بینی داشته باشد در ضمن مخاطبین گرامی هرگونه سوال خود را به آیدی زیر ارسال کنید @Zeinali_h
مشاهده در ایتا
دانلود
ماشاالله رفقا
از ۵۸۵ رسید ۶۹۴
اقاجآن بس نیسٺ... درعڪس؛ حـرم را دیدݩ...!!💔 🆔⌊🌙 @sangarbanam°❀⌉
تفاوت ، و درڪجاست؟ ❌ ایشاالله: یعنے خدا را بـہ خاڪ سپردیم. (نعوذبالله) (استغفرالله) . ❌ انشااللہ : یعنے ما خدا را ایجاد ڪردیم.(نعوذبالله) (استغفرالله) . ✅ ان شاءالله: یعنے اگر خداوند مقدر فرمود.(بـہ خواست خدا) . انتشار دهیم تا اشتباه نڪنیم....🙂 🆔⌊🌙 @sangarbanam°❀⌉
سلام ممبرم جان☺️🖐🏻 پست زیر جواب شماست🌿🌹
هدایت شده از یاری دین خدا
اوج‌ فاجعه رو ‌اون‌ جا ‌فهمیدم‌ که کانال ‌غیرمذهبی ‌‌مستهجن کپی ‌از کانالشو‌ آزاد ‌کرده ‌بود ولی‌ کانال ‌مذهبی‌ نشر از اون ‌و ‌ممنوع :) به‌ کجا ‌چنین ‌شتابان ‌رفیق؟! مگه‌ نه‌ اینکه ‌نشر دین‌ صدقه‌ جاریه ‌بود : ) ❌ کپی و نشر از کانال سنگربان به عشق آقا صاحب الزمان آزاده و ثوابش نذر ظهور...😇✋🏻 صلواتم هرچی کرمته♥️ |°○ @Sangarbanam 🌱|
رییس آتش نشانی خرمشهر رفته پراید شهرداری(!) رو دزدیده اوراق کرده و دستگیر شده. این یه قلم تو جی تی آ و کانتر و کالاف و اینا که قفله هیچ، فیلمشون رو باید بگیرن بذارن توی سایتای مستهجن🤦🏻‍♀😑 ⚖️ |°○ @Sangarbanam 🌱|
‏شیفت شبی‌ها رو میخوان بگیرن 😂😂 ⚖️ |°○ @Sangarbanam 🌱|
زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید و برروی یک صندلی نشست و درآرامش شروع به خواندن کتاب کرد... مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه می‌خواند. وقتی که او نخستین بیسکوئیت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم یک بیسکوئیت برداشت و خورد. او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت. پیش خود فکر کرد: «بهتر است ناراحت نشوم. شاید اشتباه کرده باشد.» ولی این ماجرا تکرار شد. هر بار که او یک بیسکوئیت برمی‌داشت ، آن مرد هم همین کار را می‌کرد. این کار او را حسابی عصبانی کرده بود ولی نمی‌خواست واکنش نشان دهد. وقتی که تنها یک بیسکوئیت باقی مانده بود، پیش خود فکر کرد: «حالا ببینم این مرد بی‌ادب چکار خواهد کرد؟» مرد آخرین بیسکوئیت را نصف کرد و نصفش را خورد. این دیگه خیلی پرروئی می‌خواست! او حسابی عصبانی شده بود. در این هنگام بلندگوی فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپیماست. آن زن کتابش را بست، چیزهایش را جمع و جور کرد و با نگاه تندی که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت. وقتی داخل هواپیما روی صندلی‌اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب دید که : جعبه بیسکوئیتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده! خیلی شرمنده شد!! از خودش بدش آمد ... یادش رفته بود که بیسکوئیتی که خریده بود را داخل ساکش گذاشته بود. آن مرد بیسکوئیت‌هایش را با او تقسیم کرده بود، بدون آن که عصبانی و برآشفته شده باشد... در صورتی که خودش آن موقع که فکر می‌کرد آن مرد دارد از بیسکوئیت‌هایش می‌خورد خیلی عصبانی شده بود. و متاسفانه دیگر زمانی برای توضیح رفتارش و یا معذرت‌خواهی نبود...🙃 |°○ @Sangarbanam 🌱|
هدایت شده از یاری دین خدا
تو معشوق خدایی...
امام حسین علیه السلام فرمودند: ✍ڪُفّ عَنِ الْغَيْبَةِ فَإِنّهَا إِدَامُ ڪِلابِ النّارِ. 👈 از غيبت بپرهيز ڪه خورش سگهاے دوزخ است. 📚بحار الانوار/ج۷۵/ص۱۱۷ |°○ @Sangarbanam 🌱|