بسم الله الرحمن الرحیم
ابوذر زمان
آیت الله طالقانی
سید محمود علایی طالقانی در ۱۳ اسفند ۱۲۸۹ خورشیدی (برابر با روز یکشنبه ۴ ربیعالاول ۱۳۲۹ قمری) در خانوادهای اهل علم و دارای روحیات انقلابی در روستای گلیرد طالقان در استان البرز متولد شد. پدرش ابوالحسن علایی طالقانی نخستین استاد وی بود. وی دوران کودکی خود را در زادگاهش سپری کرد تا اینکه هنگامی که هفت ساله بود، پدرش به تهران مهاجرت کرد و در خانهای کوچک در محله قنات آباد ساکن شد.
تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ملارضا در میدان امین السلطان آغاز کرد و مبانی صرف و نحو و علوم دینی را نزد پدرش سید ابوالحسن طالقانی آموخت. پس از آن در مدارس رضویه و فیضیه قم تا سال ۱۳۱۷ تحصیل را تا درجه اجتهاد ادامه داد.
تبعید آیت الله طالقانی
بعد از رمضان ۱۳۵۰ خورشیدی در ادامه مبارزاتی که آیت الله طالقانی داشت به مدت ۱۰ سال به زابل تبعید شد که این موضوع اعتراضهای زیادی در پی داشت و عوامل رژیم آن زمان با فشار مردم و علما، رأی صادره را پس از ۶ ماه تقلیل و محل اقامت اجباری وی را از زابل به بافتِ کرمان تغییر دادند و پس از یکسال اقامت در بافت، وی به تهران بازگشت.
امامت جمعه آیت الله طالقانی
آیت الله طالقانی در مرداد سال ۱۳۵۸ از سوی امام خمینی به عنوان امام جمعه تهران منصوب شد و تا قبل از فوت۵ نماز جمعه را برگزار کرد.
آیتالله طالقانی سرانجام در نخستین ساعات سحرگاه نوزدهم شهریور سال ۱۳۵۸ پس از سالها تلاش خستگیناپذیر، فعالیت سیاسی درگذشت و در میان هزاران نفر از مردم تهران تشییع شد
امام خمینی (ره)ایشان را ابوذر زمان یاد نمود
روحشان شاد
🚨 فروش زیور آلات برای خرید زغال
✍ به یاد دارم از جمله مواردی که (همسرم) #زیورآلات خود را فروخت، زمانی بود که سالی در مشهد، زمستان نزدیک شد و سرما شدت یافت و مردم برای گرم کردن خانههای خود، به خرید مواد سوختی که در آن زمان #زغال بود، روی آوردند. در چنین مواقعی تعدادی از مومنین به من مراجعه میکردند و پولی در اختیار من میگذاشتند تا با آن زغال بخرم و بین نیازمندان توزیع کنم. معمولاً زغال را از زغال فروشی میخریدم بعد به کسانی که نیاز داشتند حواله میدادم تا زغال را از زغال فروشی بگیرند. در آن سال پولدارها به من مراجعه نکردند بلکه فقرایی مراجعه کردند که معمولاً در چنین ایامی برای گرفتن زغال، درِ خانه علما را میزنند اما آن سال، این افراد از خانه من ناامید باز میگشتند و این امر مرا بسیار اندوهگین میساخت. #همسرم که این حال را دید به من پیشنهاد کرد، #دستبندی را که برادرش به مناسبت تولد یکی از فرزندان به او هدیه کرده بود، بفروشم. من مخالفت کردم، ولی او اصرار ورزید. #دستبند را گرفتم و خواستم آن را به قیمت هر چه بیشتر بفروشم. اتفاقاً یکی از همسایگان و دوستان به خانه ما آمد. من جریان را برایش تعریف کردم تا تشویق شود که دستبند را به قیمت هر چه بیشتر بفروشد. او رفت و آن را به هزار و چند صد تومان فروخت و گفت من هم به اندازه همین پول، روی آن میگذارم. لذا مبلغ خوبی فراهم شد و با آن زغال خریدم و نگرانی همسرم هم برطرف گردید.
📚خون دلی که لعل شد، فصل10، ص160
✅کانال امام رضا علیه السلام
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
https://eitaa.com/joinchat/1427439616C0616941d62
هدایت شده از 📺🎥دوربین حرم 🎥📺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 کرامتی که مخصوص حضرت رضا علیهالسلام است
🔹شیخ #حسین_انصاریان
https://eitaa.com/joinchat/2492203484Cf5921e3b89
برای اطلاع داشتن از اخرین اخبار اربعین امسال و مداحی ها استوری ها جدید پیوستن را فراموش نکنید
هدایت شده از گلسرای نسرین
سلام
صبحتون بخیرو شادی
دل آدم ...چه گرم می شود گاهی ساده... به یک دلخوشی کوچک...
به یک احوالپرسی ساده...
به یک دلداری کوتاه ...
به یک "تکان سر"...یعنی...تو را می فهمم...
... به یک گوش دادن خالی ...بدون داوری!
به یک همراهی شدن کوچک ...
به حتی یک همراهی کردن ممتد آرام ...
به یک پرسش :"روزگارت چگونه است ؟"
به یک دعوت کوچک به صرف یک فنجان قهوه !
... به یک وقت گذاشتن برای تو...
به شنیدن یک "من کنارت هستم "...
به یک هدیه ی بی مناسبت ...
به یک" دوستت دارم "بی دلیل ...
به یک غافلگیری :به یک خوشحال کردن کوچک ...
به یک نگاه ...
به یک شاخه گل...
_دل آدم گاهی ...چه شاد است ...
به یک فهمیده شدن ...درست !
به لبخند!
به یک سلام !
به یک تعریف به یک تایید به یک تبریک ...!!!
و ما چه بی رحمانه این دلخوشی های کوچک و ساده را از هم هم دریغ میکنیم و تمام محبت و دوست داشتن مان را گذاشته ایم کنار تا به یک باره همه آنها را پس از مرگ نثار هم کنیم ... ؟
«الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
🌱هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید
🔹امام کاظم(ع): هر که میخواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل کند.
#صبح_نو
امروز دوشنبه
۲۰ شهریور ماه
۲۵ صفر ۱۴۴۵
۱۱ سپتامبر۲۰۲۳
🔴🔵 یک ماجرای واقعی از طلبیده شدن زائر توسط امام حسین (ع)
🌺 تا یار که را خواهد و میل اش به که باشد🌺
♦️ نقل قول:
اسمم محمدرسول حبیب الهی سرمهماندار هواپیما هستم و با سرتیم امنیت پرواز فرزین فر این حکایت را نقل میکنیم که به عینه دیدیم:
🌹یکروز صبح زود جهت انجام دادن پرواز وارد فرودگاه امام خمینی (ره ) شدم ،سالن فرودگاه شلوغ بود مسافران زیادی اونجا بودن و همگی در حال خدا حافظی از بستگانشون بودن و شاد و خوشحال
تو این جمعیت چشمم افتاد به یک عده که از همه بیشتر خوشحال تر و شور و حالی داشتند و منتظر گرفتن کارت پرواز بودن ،نگاه کردم به تلویزیون بالای کانتر اونها که ببینم کجا دارن میرن دیدم نوشته "نجف"
پیش خودم گفتم خوش به حالشون کاش روزی هم برسه منم با خانوادم بتونیم چند روزی جهت زیارت عازم بشیم
خلاصه وارد مرکز عملیاتمون شدم و خودمو معرفی کردم
اون روز قرار بود طبق برنامه قبلی به ارمنستان برم که یکهو مسول شیفتمون گفت
🌹فلانی شما بورو نجف ! پروازت تغییر کرده !
خوشحال شدم و حکم ماموریتم را گرفتمو وارد هواپیما شدم
بعد از یکساعت شروع کردیم به مسافرگیری
مسافرها خوشحال و خندان وارد هواپیما شدن و سر جاشون نشستن ، آماده بستن درب هواپیما بودیم که مسول هماهنگی پرواز سراسیمه وارد شد و گفت :
❌ دو نفر باید پیاده شن !!!
پرسیدیم چرا ؟
گفت : از دفتر مدیر عامل هواپیمایی گفتن بجاشون دو تا از کارمندها جهت انجام یکسری از کارهای مهم اداری امروز باید برن نجف
حالمون گرفته شد چون دست روی هر کدوم از این مسافرها میزاشتیم که پیاده شه دلش میشکست ،کاری هم نمیشد کرد چون دستور داده بودن و میبایست انجام شه !
وارد اتاق خلبان شدم و ازش خواهش کردم اجازه بده از دو صندلی اضافه در اتاق خلبان جهت نشستن این دو کارمند استفاده بشه که متاسفانه موافقت نکرد😔
خلاصه لیست مسافرها را آوردند و قرار شد اسم دو نفر انتهایی لیست را اعلام کنند تا اونها پیاده بشن
اسمها را اعلام کردند و قرعه افتاد به یک پیرمرد و یک پیرزن !
از هواپیما که داشتن پیاده میشدن نگاهشون یادمه که چقدر ناراحت و دل شکسته بودن
🚀هواپیما به سمت نجف پرواز کرد و بعد از یکساعت و چند دقیقه رسیدیم به آسمان نجف
منتظر اعلام نشستن هواپیما از طرف خلبان بودیم ولی اعلام نمیکرد و ما همچنان در روی آسمان نجف اشرف دور میزدیم
نیم ساعتی گذشت که خلبان دلیل نشستن هواپیما را اعلام کرد و گفت به دلیل طوفان شن و دید کم قادر به نشستن نیست و میبایست برگرده فرودگاه امام تا هوا خوب بشه !
✈️ برگشتیم فرودگاه امام و درب هواپیما باز شد و مسول هماهنگی رفت اتاق خلبان و دلیل برگشت را پرسید و خلبان هم بهش گفت
اما با تعجب شنیدیم که مسول هماهنگی میگفت فرودگاه نجف بازه و پروازها داره انجام میشه و بعد از شما چند هواپیما نشست و برخواست کردن
🌹پیش خودم گفتم لابد حکمتی توی اینکاره !!!
رفتم پیش خلبان و گفتم
کاپتان حالا که اینطوریه لابد خدا خواسته ما برگردیم این دو تا مسافر جامونده را ببریم ،کاش شما اجازه میدادی از این دو صندلی اتاق خلبان امروز استفاده میکردیم
خلبان که مسول ایمنی پروازه نگاهی بهم کرد و گفت :
شما فکر میکنید دلیل برگشتمون این بوده ؟! باشه برید صداشون کنید بیان
خوشحال پریدم از اتاق خلبان بیرون و رفتم پیش مدیر کاروان و گفتم :
شما تلفن این خانم و آقایی که پیاده شدن و دارید ؟!
🌺گفت بله !
گفتم : سریع زنگ بزن ببین کجان خدا کنه تو فرودگاه باشن بهشون بگو بیان
اونهم تماس گرفت و خواست خدا پیداشون کرد و آمدن (اون دوتا از فرط خستگی رفته بودن نمازخونه فرودگاه استراحت کنند و منزل نرفته بودن )
همه خوشحال و منتظر اومدنشون بودیم که دیدیم یک پیرزن و پیر مرد با غرور و خوشحال دارن میان
پیرزن جلوی ما که رسید گفت:
فکر کردید کار ما دست شماست؟!
فکر کردید شما میتونید جواز سفر ما رو باطل کنید؟
چشمامون پر از اشک شد و ازش عذرخواهی کردیم
گفتم مادر خداروشکر که منزل نرفته بودید و حالا اومدید !
گفت : آخه شما بودید میرفتید ؟ با چه رویی بر میگشتیم خونه !
((حالا گوش کنید به حکایت جالبی که پیرزنه نقل کرد))
اینقدر حالمون خراب بود که اصلا نمیتونستیم راه بریم و رفتیم تو نمازخونه تا حالمون جا بیاد و بعد بریم خونه
🔴 پیش خودم گفتم یا امیرالمومنین و یا اباعبدالله و یا حضرت ابالفضل (ع) شما اینهمه مهمون داشتی امروز ما دو تا فقط زیادی بودیم و شروع کردم به گریه کردن و بی حال شدم و خوابم برد
تو عالم خواب و بیداری بودم که یک آقا سید بزرگواری اومد داخل نمازخانه و گفت :
❤مگه شماها نمیخواستید برید کربلا پس چرا نشستید ؟!
عرض کردیم آقا نشد ! نبردنمون !
فرمود پاشید خیالتون راحت برید کربلا !!!
میگفت تا چشمهامو باز کردم دیدم موبایل شوهرم داره زنگ میزنه و گویا شما گفته بودید بیاییم
🌺 تا یار که را خواهد و میلش به که باشد...
باسلام مجدد ..رب گوجه اشرس با کیفیت عالی وتولید ده روز قبل قیمت مصرف کننده۴۵هزار قیمت فروشگاه اقتصاد مقاومتی معراج۳۵هزار
با سلام وارادت روغن ۱۵ درصد ارزان شد فروشگاه اقتصاد مقاومتی معراج ابو طالب ۲۵شماره هماهنگی۰۹۱۵۵۲۲۵۱۹۱کاظمی
با سلام.. کلیپ زیر متعلق به خط تولید تن ماهی شاهوتن میباشد قیمت مصرف کننده ۶۰هزار قیمت در فروشگاه اقتصاد مقاومتی معراج ۵۵هزار میباشد
دوستان هیئتی سلام ..فروشگاه اقتصاد مقاومتی معراج واقع در ابوطالب ۲۵ قطعه ششم سمت راست .. با اجناس تعاونی در خدمت شماست با لینک زیر میتوانید از خدمات فروشگاه استفاده کنین
،قابل توجه زایرین ومجاورین امام رضاع دردهه آخرصفر، ،،تلفن ۰۵۱۳۲۰۱۲۰۴۰،جهت اسکان رایگان زایرین درمساجدمشهد،وتلفن۱۳۷ یا ۰۵۱۱۳۷ شهرداری مشهد،جهت راهنمایی زایرین جهت اخذخدمات مختلف ازجمله اسکان و....،و تلفن۰۵۱۳۷۰۴۵،جهت افرادیکه درمشهد ودردهه آخرصفر،نیازبه اسکان رایگان دراماکن مشخص مانندمساجد وموکبها وسالنهای ورزشی ومدارس،ومنازل شخصی رایگان و...دارند جهت پاسخگویی به زایرین محترم وآنان را راهنمایی میکنند همچنین برای فرهنگیان زایر اسکان رایگان درمدارس،،به ادرس،میدان استقلال،بلوارشهیدفرامرز عباسی، ( بین عباسی ۳ و۵ )،دبسان شهیدحاتمی مراجعه کنند لطفا درگروههابگذاربدتا همه مطلع شوند💐همه خادم الرضاییم،یاامام رضاع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانواده جوان ۹فرزندی مشهدی
بیشتر باهاشون آشنا بشیم👌✅
اسکان رایگان
(مشهدالرضا)
از 17 شهریور تا 24 شهریور
بولوار فرودگاه_جمهوری21نبش شهیدخسروی3
یا
بولوار فرودگاه_پروین اعتصامی23
نبش شهیدخسروی3
شرایط اسکان رایگان
محل مسجدوحسینیه ست
محل اسکان آقایان وخواهران جداست
سرویس بهداشتی زن ومردجداست
دوش حمام داخل سرویس هاست
نماز ظهر و شب در مکان با جماعت برگزارمیشود
تاحرم باماشین حدود ۲۰ دقیقه فاصله ست
جهت هماهنگی واطلاعات بیشتر
غفاریان09151229537
غلامی09154040634
پیام در ایتا 👈 @Mgh13571922
ساعات هماهنگی
۹صبح تا ۲ بعداظهر
۶ بعداظهر تا ۱۰ شب
مسجد و حسینیه ارض اقدس
را روی نقشه بلد ببین
https://balad.ir/p/71bpY0I166cJrV
هدایت شده از گلسرای نسرین
«أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»
سلام
صبح زیبای تابستونیتون بخیر وعافیت
آرامش یعنی؛
قایق زندگیتان را،
دست کسی بسپارید که،
صاحب ساحل آرامش است...
در این صبح زیبای سه شنبه
از خدای مهربان ...
قشنگترین، آرامشبخشترین،
و بهترین روز را برایتان آرزومندم..
الــهـــی بــه امــیــد تـــو
«الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»