🔴 وداع آخر
عکس - غروب نهم اسفند ۱۳۶۵ - شهرک دارخوئین - آخرین وداع شهرک و رزمندگان با علمدار جبهه ها حاج حسین خرازی قبل از انتقال پیکر به اصفهان
🔹 ۶۵-۱۲-۸ - جمعه
داوود متولی رزمنده گردان حضرت امام محمدباقرعلیه السلام- شلمچه – موقعیت مهدی-
اسیری که صبح گرفته بودیم ، حاج اکبر(احسن زاده) گفت ببرید خط دوم پیش حاج حسین .
حاج حسین پای تانکر آب بود . اسیر را تحویل دادیم و رفتیم . مقداری که دور شدیم صدای خمپاره ای همان حوالی آمد و ما بعد فهمیدیم حاج حسین شهید شده .
🔴 با خیبریون
📷 اطلاعیه مراسم برادران شهید
عباس برادر کوچکتر در ۲۲ سالگی که در خیبر به شهادت رسید متاهل و صاحب فرزند بود .
علی برادر بزرگتر نیز که در سن ۳۰ سالگی در کربلای ۵ به شهادت رسید متاهل و صاحب فرزند بود .
نکته قابل توجه در وصیتنامه شهید عباس نیک سرشت سفارش چندباره ایشان درباره امام خمینی (ره) است:
🔹 سلام بر نایب بر حق امام زمان خمینی بت شکن .
🔹 همسر عزیزم ، گوش به فرمان امام باشیم .
ای امت حزب الله ، امام و اسلام را یاری کنید .
🔹 امام را تنها نگذارید .
🔹 دعا به جان امام خمینی را فراموش نکنید .
انشاالله انقلاب را به دست صاحب اصلی اش امام زمان(عج) برسانید .
🔴 با خیبریون
🔹 انسان باید ریشه و اصل هایی باشد تا در یک بزنگاه ظرفیتش آنقدر شده باشد که به بالاترین مقام انسانیت که همان مقام شهادت و قرب الی الله است برسد .
🔹 اصغرآقا پسر بزرگ خانه - حساس به حلال و حرام خدا و معتقد به کسب روزی حلال و کمک به دیگران و ظلم ستیز و یاور بی پناهان و مستمندان بود . احترام به پدر و مادر و گرامی داشتن همسرش که از جامعه فرهنگی آموزش و پرورش بود از خصلت های ایشان بود .
🔹 جمع صفات خوب و برجسته در این جوان رشید و دلاور بود که وقتی کشور و اسلام را در خطر دید هیچیک از علائق مادی مانع انجام وظیفه اش نشد و اینگونه نوشت :
(( اینک که در راه خدا پا به جبهه می گذارم به یاد همه شما هستم . پای به خطی می گذاریم که دشمنان اسلام در پی نابودی آن هستند . من آمده ام تا اگر لازم باشد جان بی ارزشم را فدای اسلام کنم .))
🌹 شهید اصغر منعمی در نوزدهم اسفندماه ۱۳۶۲ در ادامه عملیات خیبر به شدت مجروح و بعد از چند روز بر اثر شدت جراحات در بیمارستان تبریز به درجه شفیع شهادت نائل آمد .
📷 نوه های عمه جانم علی آقا و عباس آقای گل که حالا برای خودشان آقا و سالاری هستند .
🔴 با بدریون
🌹 سردار شهید امیرحسین نیکروش (۱)
🔹 امیرحسین متولد تیرماه ۱۳۴۷ بود . اولین بار در سال ۶۱ در سن ۱۴ سالگی عازم جبهه شد . از این تاریخ تا زمان شهادتش در عملیات بدر همه را در جبهه بود . اگر در مرخصی بود جایش پایگاه بسیج صاحب الزمان(عج) بیدگل بود .
در اوقات فراغت ، مطالعه کتاب های استاد شهید مطهری و شهید آيت الله دستغیب را از دست نمی داد .
🔴 با بدریون
🌹 سردار شهید امیرحسین نیکروش (۲)
🔹 سال ۶۱ امیرحسین در حالی که ۱۴ سال داشت سه مرتبه به جبهه اعزام شد .
مرتبه اول در تابستان ۱۳۶۱ بعد از اینکه به او گفتند سنت کم است و نمی توانی به عنوان نیروی رزمی بسیج اعزام شوی رفت به دنبال آموزش های فنی تا با جهاد سازندگی اعزام شود و موفق به این کار شد .
امیرحسین همزمان با عملیات رمضان در جبهه ها در قسمت تاسیسات سنگر سازی جهاد در اهواز مشغول به کار بود اما او را به خط نمی بردند . سماجت و اصرار او برای رفتن به خط برای کارهای سنگر سازی بالاخره جواب داد و او توانست برای اولین بار در سن ۱۴ سالگی میدان واقعی جنگ را از نزدیک ببیند .
🔴 با بدریون
🌹 سردار شهید امیرحسین نیکروش (۳)
🔹 اعزام اول امیرحسین ۴۰ روز طول کشید . این اعزام امیرحسین مقدمه ای بود تا علیرغم سن کم بتواند ادعا کند سابقه جبهه دارد و می تواند به عنوان نیروی رزمی بسیج اعزام شود .
🔹 امیرحسین شهریور ۱۳۶۱ آموزش جبهه را در پادگان غدیر اصفهان به مدت یک ماه گذراند و بعد از چند روز مرخصی به کردستان اعزام شد .
🔹 معمولا نیروهای رزمی نوجوان را در اعزام های اول به عنوان نیروهای پاسگاه های تامین کردستان اعزام می کردند .
این اعزام امیرحسین در پاسگاه های ارتفاعات اطراف سنندج که همزمان با فصل سرما و برف بود ۱۰۰ روز طول کشید .
۱۰۰ روزی که امیرحسین در خاطراتش از سختی های آن زیاد می گفت . مقابله با گروههای ضدانقلاب - کمبود تدارکات و پشتیبانی در ارتفاعات و از همه سخت تر نگهبانی در شرایط یخبندان .
🔹 او یکی از شب ها را اینگونه تعریف می کند : ۳ ساعت نگهبانی داشتم . از شدت سرما گریه می کردم . با اسلحه ژ-س که داشتم بی جهت شلیک می کردم تا لوله اش داغ شود و با دست لوله را بگیرم . بعد از نگهبانی به سنگر که آمدم یخ زده بودم . یکی کلاهم را در آورد یکی پوتینم را یکی .....
🔴 با بدریون
🌹 سردار شهید امیرحسین نیکروش (۴)
🔹 امیرحسین بعد از ماموریت ۱۰۰ روزه کردستان فقط ۴ روز در شهر و خانه طاقت آورد و مجددا برای اعزام ثبت نام کرد . در آستانه عملیات والفجر مقدماتی در فکه بود .
این بار امیدوار بود به جبهه جنوب اعزام و در یگان های رزم باشد .
به جنوب و لشکر امام حسین علیه السلام اعزام شد ولی با اینکه سومین اعزامش بود باز هم کم سن بودن کار دستش داد .
امیرحسین در دفتر خاطرات اینگونه می نویسد :
به شهرک دارخوئین که رسیدیم گفتند شما کوچک هستید . برادر اعتصام مسئول پرسنلی تیپ ۳ ما را سوار ماشین کرد و به اهواز فرستاد . ما را به پادگان شهید صدوقی فرستادند و از آنجا مامور شدیم برای دژبانی قرارگاه فتح مرکز سپاه سوم صاحب الزمان (عج)
🔹 این ماموریت امیر حسین نیز نزدیک به سه ماه طول کشید . آشنایی با بچه های اطلاعات قرارگاه در این ماموریت ناخواسته زمینه های ورود او به واحد اطلاعات لشکر امام حسین علیه السلام را فراهم کرده بود .
🔴 با خیبریون
🌹در سالگرد آخرین شهید عملیات خیبر شهرما - معلم شهید حسن خدمتی (۱)
🔹 یکهفته از آغاز عملیات خیبر گذشته بود که حسن آقا از طرف دانشگاه اصفهان به جبهه اعزام می شود .
خانواده عباس جندقیان در نامه ای با چند خبر دیگر از شهر خبر اعزام حسن را هم می گویند :
(( نامه ات را عباس کاظمی امروز بعدازظهر آورد . حسن امروز بعدازظهر از اصفهان آمده و قرار است چهارشنبه (10-12-62) از دانشگاه اصفهان به جبهه اعزام شوند . اصغر صباغیان مجروح شده و در بیمارستان شیراز بستری است . امروز بعدازظهر دو شهید آورده اند . ))
📷 حسن آقا که تکلیف تقسیم شدنش در جبهه معلوم می شود و می داند خانواده دلواپس او هستند اولین نامه خود را می نویسد :
(( پنجشنبه ۱۱-۱۲-۱۳۶۲ به مقر شهید مدنی در اهواز رسیدیم . اینقدر اینجا نیرو زیاد است که کسی نگاه هم به ما نمی کند . دو ماه است اینجا خوابیده اند هنوز آنها را به خط نبرده اند . نیروهایی که صد برابر من آموزش رزمی دیده اند . پس خاطرتان جمع باشد بادمجان بم آفت نمی گیرد . ))
🔴 با بدریون
🌹 سردار شهید امیرحسین نیکروش (۵)
🔹 امیرحسین بعد از سه ماه ماموریت دژبانی قرارگاه به خانه بازگشت .
🔹 ایام ماه مبارک رمضان بود . ماه رمضان سال ۶۲ را که از ۲۳ خرداد شروع شده بود در بیدگل بوده و روزه هایش را گرفت و بلافاصله بعد از ماه مبارک برای چهارمین بار در حالی که هنوز ۱۵ سالش نشده بود به جبهه اعزام شد .
🔹 این ایام همزمان با دو عملیات در غرب کشور بود . ابتدا عملیات والفجر۲ در پیرانشهر و بعد والفجر۴ در مریوان .
🔹 امیرحسین نحوه اعزامش به منطقه عملیاتی والفجر۲ را اینگونه می نویسد :
از شهرک دارخوئین به پایگاه امیدیه اهواز که پایگاه پنجم شکاری است آمدیم . با هواپیما به تبریز و از آنجا با اتوبوس به پادگان جلدیان پیرانشهر رفتیم . از پادگان جلدیان با هلیکوپتر پشت خط اول منطقه عملیاتی هلی برن شدیم .
📷 از راست شهید امیرحسین نیکروش - مرحوم عباس حق پرست - شهید مهدی نجفی دوست