🔴 با خیبریون
📷 دو برادر در خیبر
🔹 پنج روز از شروع عملیات خیبر در سوم اسفند ۱۳۶۲ می گذرد .
رزمندگان دفاع مقدس هشت ساله به حق گله مند بودند از برخی کسانی که بدون اینکه باری از کشور و مردم را به دوش بکشند فقط غر می زدند و مخالفت می کردند . همین اعتراض و گلایه ای که شهدای امروز میدان مقاومت نیز دارند .
این گلایه و اعتراض در وصیت نامه شهدا نیز آورده می شد و برخی حتی نمی خواستند اینگونه افراد در تشیع جنازه آنها شرکت کنند .
🌹 شهید علی محمد احسن زاده ۴ روز قبل از شهادت در پایان وصیتنامه اش این اعتراض و گلایه را اینگونه بیان می کند :
ـ((وصیت دیگر من به شما این است نمی خواهم در تشیع جنازه ام افرادی بیایند که دائم برای این انقلاب و رهبر و وضع اقتصادی نق می زنند و بر سر گورم نمی خواهم کسانی بیایند که دشمن نماز جمعه و دشمن رهبر هستند .))
🌹🌷 دانش آموز شهید علی محمد احسن زاده در تاریخ سوم اسفند ۱۳۶۲ در جبهه پاسگاه زید و برادر شهیدش دانشجوی شهید حسین احسن زاده در خرداد ۱۳۶۷ در منطقه شلمچه آسمانی شدند .
🔴 با خیبریون
🌹 آنها که جانشان را خانوادگی وقف راه مقدس جمهوری اسلامی کردند .
📷 اطلاعیه مراسم پدر شهید به همراه یادبود فرزندان شهیدش
🌹 احمد که در خیبر شهید شد اولین شهید خانه نبود و آخرین نیز نبود .
🌹 برادرش علی اکبر سال ۱۳۵۹ مقابل بعثیون در آبادان دفاع کرد و به شهادت رسید .
🌹 پدر بزرگوار نیز که با سن بالا و چندین فرزند از همان سالهای آغازین تجاوز در کسوت نیروی جهاد سازندگی به جبهه ها رفته بود در سال ۱۳۶۴ در آب های هورالعظیم با بمباران بعثیون به مقام شهادت نائل گشت .
✅ این بزرگان و نام آوران حجت - نشانه و دلیل اصالت و درستی مسیر انقلاب آخرالزمانی مردم ایران می باشند .
🌹 دانش آموز شهید احمد زاهدی :
((وحدت الهی خود را حفظ کنید .))
🔴 وداع آخر
عکس - غروب نهم اسفند ۱۳۶۵ - شهرک دارخوئین - آخرین وداع شهرک و رزمندگان با علمدار جبهه ها حاج حسین خرازی قبل از انتقال پیکر به اصفهان
🔹 ۶۵-۱۲-۸ - جمعه
داوود متولی رزمنده گردان حضرت امام محمدباقرعلیه السلام- شلمچه – موقعیت مهدی-
اسیری که صبح گرفته بودیم ، حاج اکبر(احسن زاده) گفت ببرید خط دوم پیش حاج حسین .
حاج حسین پای تانکر آب بود . اسیر را تحویل دادیم و رفتیم . مقداری که دور شدیم صدای خمپاره ای همان حوالی آمد و ما بعد فهمیدیم حاج حسین شهید شده .
🔴 با خیبریون
📷 اطلاعیه مراسم برادران شهید
عباس برادر کوچکتر در ۲۲ سالگی که در خیبر به شهادت رسید متاهل و صاحب فرزند بود .
علی برادر بزرگتر نیز که در سن ۳۰ سالگی در کربلای ۵ به شهادت رسید متاهل و صاحب فرزند بود .
نکته قابل توجه در وصیتنامه شهید عباس نیک سرشت سفارش چندباره ایشان درباره امام خمینی (ره) است:
🔹 سلام بر نایب بر حق امام زمان خمینی بت شکن .
🔹 همسر عزیزم ، گوش به فرمان امام باشیم .
ای امت حزب الله ، امام و اسلام را یاری کنید .
🔹 امام را تنها نگذارید .
🔹 دعا به جان امام خمینی را فراموش نکنید .
انشاالله انقلاب را به دست صاحب اصلی اش امام زمان(عج) برسانید .
🔴 با خیبریون
🔹 انسان باید ریشه و اصل هایی باشد تا در یک بزنگاه ظرفیتش آنقدر شده باشد که به بالاترین مقام انسانیت که همان مقام شهادت و قرب الی الله است برسد .
🔹 اصغرآقا پسر بزرگ خانه - حساس به حلال و حرام خدا و معتقد به کسب روزی حلال و کمک به دیگران و ظلم ستیز و یاور بی پناهان و مستمندان بود . احترام به پدر و مادر و گرامی داشتن همسرش که از جامعه فرهنگی آموزش و پرورش بود از خصلت های ایشان بود .
🔹 جمع صفات خوب و برجسته در این جوان رشید و دلاور بود که وقتی کشور و اسلام را در خطر دید هیچیک از علائق مادی مانع انجام وظیفه اش نشد و اینگونه نوشت :
(( اینک که در راه خدا پا به جبهه می گذارم به یاد همه شما هستم . پای به خطی می گذاریم که دشمنان اسلام در پی نابودی آن هستند . من آمده ام تا اگر لازم باشد جان بی ارزشم را فدای اسلام کنم .))
🌹 شهید اصغر منعمی در نوزدهم اسفندماه ۱۳۶۲ در ادامه عملیات خیبر به شدت مجروح و بعد از چند روز بر اثر شدت جراحات در بیمارستان تبریز به درجه شفیع شهادت نائل آمد .
📷 نوه های عمه جانم علی آقا و عباس آقای گل که حالا برای خودشان آقا و سالاری هستند .
🔴 با بدریون
🌹 سردار شهید امیرحسین نیکروش (۱)
🔹 امیرحسین متولد تیرماه ۱۳۴۷ بود . اولین بار در سال ۶۱ در سن ۱۴ سالگی عازم جبهه شد . از این تاریخ تا زمان شهادتش در عملیات بدر همه را در جبهه بود . اگر در مرخصی بود جایش پایگاه بسیج صاحب الزمان(عج) بیدگل بود .
در اوقات فراغت ، مطالعه کتاب های استاد شهید مطهری و شهید آيت الله دستغیب را از دست نمی داد .
🔴 با بدریون
🌹 سردار شهید امیرحسین نیکروش (۲)
🔹 سال ۶۱ امیرحسین در حالی که ۱۴ سال داشت سه مرتبه به جبهه اعزام شد .
مرتبه اول در تابستان ۱۳۶۱ بعد از اینکه به او گفتند سنت کم است و نمی توانی به عنوان نیروی رزمی بسیج اعزام شوی رفت به دنبال آموزش های فنی تا با جهاد سازندگی اعزام شود و موفق به این کار شد .
امیرحسین همزمان با عملیات رمضان در جبهه ها در قسمت تاسیسات سنگر سازی جهاد در اهواز مشغول به کار بود اما او را به خط نمی بردند . سماجت و اصرار او برای رفتن به خط برای کارهای سنگر سازی بالاخره جواب داد و او توانست برای اولین بار در سن ۱۴ سالگی میدان واقعی جنگ را از نزدیک ببیند .
🔴 با بدریون
🌹 سردار شهید امیرحسین نیکروش (۳)
🔹 اعزام اول امیرحسین ۴۰ روز طول کشید . این اعزام امیرحسین مقدمه ای بود تا علیرغم سن کم بتواند ادعا کند سابقه جبهه دارد و می تواند به عنوان نیروی رزمی بسیج اعزام شود .
🔹 امیرحسین شهریور ۱۳۶۱ آموزش جبهه را در پادگان غدیر اصفهان به مدت یک ماه گذراند و بعد از چند روز مرخصی به کردستان اعزام شد .
🔹 معمولا نیروهای رزمی نوجوان را در اعزام های اول به عنوان نیروهای پاسگاه های تامین کردستان اعزام می کردند .
این اعزام امیرحسین در پاسگاه های ارتفاعات اطراف سنندج که همزمان با فصل سرما و برف بود ۱۰۰ روز طول کشید .
۱۰۰ روزی که امیرحسین در خاطراتش از سختی های آن زیاد می گفت . مقابله با گروههای ضدانقلاب - کمبود تدارکات و پشتیبانی در ارتفاعات و از همه سخت تر نگهبانی در شرایط یخبندان .
🔹 او یکی از شب ها را اینگونه تعریف می کند : ۳ ساعت نگهبانی داشتم . از شدت سرما گریه می کردم . با اسلحه ژ-س که داشتم بی جهت شلیک می کردم تا لوله اش داغ شود و با دست لوله را بگیرم . بعد از نگهبانی به سنگر که آمدم یخ زده بودم . یکی کلاهم را در آورد یکی پوتینم را یکی .....
🔴 با بدریون
🌹 سردار شهید امیرحسین نیکروش (۴)
🔹 امیرحسین بعد از ماموریت ۱۰۰ روزه کردستان فقط ۴ روز در شهر و خانه طاقت آورد و مجددا برای اعزام ثبت نام کرد . در آستانه عملیات والفجر مقدماتی در فکه بود .
این بار امیدوار بود به جبهه جنوب اعزام و در یگان های رزم باشد .
به جنوب و لشکر امام حسین علیه السلام اعزام شد ولی با اینکه سومین اعزامش بود باز هم کم سن بودن کار دستش داد .
امیرحسین در دفتر خاطرات اینگونه می نویسد :
به شهرک دارخوئین که رسیدیم گفتند شما کوچک هستید . برادر اعتصام مسئول پرسنلی تیپ ۳ ما را سوار ماشین کرد و به اهواز فرستاد . ما را به پادگان شهید صدوقی فرستادند و از آنجا مامور شدیم برای دژبانی قرارگاه فتح مرکز سپاه سوم صاحب الزمان (عج)
🔹 این ماموریت امیر حسین نیز نزدیک به سه ماه طول کشید . آشنایی با بچه های اطلاعات قرارگاه در این ماموریت ناخواسته زمینه های ورود او به واحد اطلاعات لشکر امام حسین علیه السلام را فراهم کرده بود .
🔴 با خیبریون
🌹در سالگرد آخرین شهید عملیات خیبر شهرما - معلم شهید حسن خدمتی (۱)
🔹 یکهفته از آغاز عملیات خیبر گذشته بود که حسن آقا از طرف دانشگاه اصفهان به جبهه اعزام می شود .
خانواده عباس جندقیان در نامه ای با چند خبر دیگر از شهر خبر اعزام حسن را هم می گویند :
(( نامه ات را عباس کاظمی امروز بعدازظهر آورد . حسن امروز بعدازظهر از اصفهان آمده و قرار است چهارشنبه (10-12-62) از دانشگاه اصفهان به جبهه اعزام شوند . اصغر صباغیان مجروح شده و در بیمارستان شیراز بستری است . امروز بعدازظهر دو شهید آورده اند . ))
📷 حسن آقا که تکلیف تقسیم شدنش در جبهه معلوم می شود و می داند خانواده دلواپس او هستند اولین نامه خود را می نویسد :
(( پنجشنبه ۱۱-۱۲-۱۳۶۲ به مقر شهید مدنی در اهواز رسیدیم . اینقدر اینجا نیرو زیاد است که کسی نگاه هم به ما نمی کند . دو ماه است اینجا خوابیده اند هنوز آنها را به خط نبرده اند . نیروهایی که صد برابر من آموزش رزمی دیده اند . پس خاطرتان جمع باشد بادمجان بم آفت نمی گیرد . ))
🔴 با بدریون
🌹 سردار شهید امیرحسین نیکروش (۵)
🔹 امیرحسین بعد از سه ماه ماموریت دژبانی قرارگاه به خانه بازگشت .
🔹 ایام ماه مبارک رمضان بود . ماه رمضان سال ۶۲ را که از ۲۳ خرداد شروع شده بود در بیدگل بوده و روزه هایش را گرفت و بلافاصله بعد از ماه مبارک برای چهارمین بار در حالی که هنوز ۱۵ سالش نشده بود به جبهه اعزام شد .
🔹 این ایام همزمان با دو عملیات در غرب کشور بود . ابتدا عملیات والفجر۲ در پیرانشهر و بعد والفجر۴ در مریوان .
🔹 امیرحسین نحوه اعزامش به منطقه عملیاتی والفجر۲ را اینگونه می نویسد :
از شهرک دارخوئین به پایگاه امیدیه اهواز که پایگاه پنجم شکاری است آمدیم . با هواپیما به تبریز و از آنجا با اتوبوس به پادگان جلدیان پیرانشهر رفتیم . از پادگان جلدیان با هلیکوپتر پشت خط اول منطقه عملیاتی هلی برن شدیم .
📷 از راست شهید امیرحسین نیکروش - مرحوم عباس حق پرست - شهید مهدی نجفی دوست
✳️ در سالگرد عملیات فتح المبین با یاد اولین فرمانده رزمی شهرستان های کاشان و آران و بیدگل - سردار شهید علی معمار(۱)
📷 توصیحات تصویر :
اسفند ۱۳۶۰
اهواز - مدرسه پروین اعتصامی - پایگاه مبارزان - حجه الاسلام قرائتی در جمع رزمندگان تیپ المهدی (عج)
✅ تیپ المهدی قبل از عملیات فتح المبین با فرماندهی سردار حاج علی فضلی و معاونت سردار شهید علی معمار و ریاست ستاد سردار حاج حسین دقیقی تشکیل گردید .
بخش عمده فرماندهان و نیروی های این تیپ تازه تاسیس از شهرستان های کاشان و آران و بیدگل بودند .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ در سالگرد عملیات فتح المبین با یاد اولین فرمانده رزمی شهرستان های کاشان و آران و بیدگل - سردار شهید علی معمار(۲)
📹 توضیحات فیلم :
اواخر دهه ۶۰ - سردار حاج علی فضلی درباره نقش رزمندگان کاشان و آران و بیدگل
و یادی از سرداران شهید علی معمار - سید مصطفی سید حسن زاده و قاسم عربیان
آقای حاج احسان درستکار رئیس وقت جهاد سازندگی کاشان در فیلم حضور دارند .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ اشعار حماسی - با یاد دوران دفاع مقدس و هشدار تهاجم فرهنگی
📹 سال ۱۳۷۴ -کاشان - گردهمایی سنگرسازان بی سنگر - برادر آزاده آقای عظیم زاده
✳️ در سالگرد عملیات فتح المبین با یاد اولین فرمانده رزمی شهرستان های کاشان و آران و بیدگل - سردار شهید علی معمار(۳)
😊 خواب های طنز فتح المبینی
طی سالهای گذشته مقداری از کارهای تحقیقاتی زندگی شهید علی آقای معمار را انجام داده ایم . تعدادی مصاحبه و جمع آوری مقداری آثار .
دیشب داشتم فکر می کردم مجددا مقداری جدی تر دنبال بقیه کار را بگیریم . قبل از خواب هم گفتم چقدر خوب میشد علی آقا به خوابم بیاد و رهنمودی بدهد .
خوشبختانه علی آقا به خوابم آمد ولی رهنمودی نداد و خواب هایی بود با زمینه طنز .
🔹 خواب اول :
عملیات فتح المبین شروع شده بود . خط عراقی ها شکسته شده بود و آنها در حال فرار بودند . آقای طاهر علی معاون گروهان آقای تابنده گفت من می روم جلوتر تا عراقی ها را دستگیر کنم و بکشم و از خاکریز رفت آنطرف . مقداری که رفت در تاریکی یکباره یکی را جلوی خود دید . علی آقای معمار بود . معاون تیپ .
طاهر علی : علی آقا شما اینجا چه کار می کنید ؟ شما نباید اینقدر جلو باشید .
علی آقا : شما اینجا چه کار می کنید ؟
طاهر علی : آمده ام دنبال عراقی های فراری تا دستگیرشان کنم .
علی آقا : خدا به فریادت برسد .
طاهر علی :چرا ؟
علی آقا :من هم به همین خاطر آمدم . وقتی به یکی از عراقی ها رسیدم برگشت و یک سیلی محکم به من زد . من هم در جوابش یک سیلی محکم به او زدم . او بلافاصله یک لگد محکم به زیر شکم من زد و من همینطور که از درد به خودم می پیچیدم فرار کرد .
🔹 خواب دوم :
در حین عملیات آقای معمار سراغ آقای عباس تابنده (شهید) را گرفت . به او گفتند مجروح شده است ولی عقب نیامده .
علی آقا بی سیم را گرفت و صدای آقای تابنده زد . یکی آنطرف بی سیم گفت : بله بفرمائید .
آقای معمار گفت گوشی را بدهید به آقای تابنده . دوباره همان شخص گفت بله بفرمائید .
این بار آقای معمار مقداری محکم تر و آمرانه تر گفت : گفتم گوشی را بده به آقای تابنده .
این بار آقای تابنده گوشی را گرفت و جواب داد : بله آقای معمار
آقای معمار گفت : عباس آقا اول بگو ببینم این کی بود گوشی دستش بود می گفت تابنده ام ؟
آقای تابنده با کمی خنده جواب داد : این پسر خاله ام بود . از بس بچه ها به او گفته اند تو شبیه آقای تابنده هستی او هم یواش یواش باورش شده که تابنده است و به جای من صحبت هم می کند .
🔹خواب سوم : کامل فراموش کرده ام 😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ در سالگرد عملیات فتح المبین با یاد اولین فرمانده رزمی شهرستان های کاشان و آران و بیدگل - سردار شهید علی معمار(۴)
📹 دهم فروردین ۱۳۶۱ کاشان غوغایی بود .
تشیع پیکر سردار شهید علی معمار به همراه ۱۷ تن دیگر از شهدای گرانقدر عملیات فتح المبین
🔴 راسک آب و برق ندارد
🖌 چهارشنبه ۱۳۵۹/۱/۲۷- شهید غلامرضا محمدی
از سپاه ایرانشهر به سپاه راسک آمده ایم – ساختمانی در دست ماست و 11 نفر از بچه های کاشان هستیم و تعدادی هم از اصفهان – ژاندارمری هم در همین ساختمان است – راسک آب و برق ندارد و ما هم در سپاه آب و برق نداریم .
📷 ۱-شهید محسن مازوساز ۲-.... ۳- احتمالا حسین عباسی ۴-شهید غلامرضا محمدی ۵ - رضا خانزاد ۶-..... ۷-... ۸-.... ۹-...... ۱۰-شهید علیرضا پناهنده
🖌 سنندج در آستانه سقوط کامل
🔹 روزهای پایانی فروردین۱۳۵۹ ضدانقلاب کردستان برای اشغال کامل سنندج ثانیه شماری می کرد .
خیابان ها و معابر شهر در کنترل ضدانقلاب و پادگان لشکر۲۸ سنندج به محاصره ضدانقلاب درآمده بود.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کاشان در ۳۱ فروردین ۱۳۵۹ در اولین مرحله ۲۴ نفر از دلاورمردان را به فرماندهی سردار شهید علی معمار راهی سنندج نمود . گروه اعزامی در میان آتش خمپاره ضدانقلاب در فرودگاه سنندج فرود آمدند .
📷 شانزده نفر از جمع اعزامی های در این عکس :
۱-سردار شهید محمد اشنویی ۲- حاج علی یزدانی۳ - حاج محمود رحیم زاده۴- حاج احسان درستکار۵-حاج احسان قپانداری۶-سردار شهید حاج عباس کریمی۷-سردار شهید محسن چناری۸-سردار شهید محمدتقی پکوک۸مجدد- حاج علی شعبانزاده۹- حاج حمیدنجارزاده۱۰- حاج حسین مازوچی ۱۱- سردار شهید ابوالفضل مناقبی۱۲-حاج محمد آرامش۱۳- حاج حسین ناظم پور۱۴- سردارشهیدقاسم عربیان۱۵- حاج محمد قاسم زاده
نیروهای اعزامی غائب در عکس : سردار شهیدعلی معمار-سردار شهیدسیدمصطفی سیدحسن زاده- سردار شهیدعباس تابنده-سردار شهیدماشاالله زارع -حاج عباس محمدی-حاج رضاکاظمی آٰرانی- حاج علی حسین پور- حاج مهدی نشاسته
✳️ حماسه 22 روز نبرد - قسمت دوازدهم
🌹🌷 شهادت دو جوان برومند کاشان و آران و بیدگل در امروز
🔹 چهارم اردیبهشت 1359 - اولین روز نبردهای ۲۲ روزه امروز از محور پادگان لشکر۲۸ به طرف استانداری آغاز شد .
🔹 نیروها با ورود به خیابان امام خمینی که در پناه تانک ها در حال حرکت بودند در همان بدو ورود به خیابان از همه طرف مورد تیراندازی قرار گرفتند .
🔹 راننده لودر که برای برداشتن موانع از وسط خیابان برای تسهیل در پیشروی مشغول شده بود مورد هدف قرار گرفت و به شهادت رسید .
🔹ضدانقلاب با سنگرگیری در خانه ها از تمام پنجره ها و پشت بام ها اجرای آتش می کرد .
🔹 در همان ساعت اولیه درگیری سردار شهید محمد اشنویی و سردار شهید ماشاالله زارع جوشقانی که با دلاوری در زیر بارانی از گلوله قدم به قدم مسیر را پاکسازی و تامین می کردند به شهاد ت رسیدند .
🔹 با همه مرارت ها و سختی ها رزمندگان توانستند به ساختمان استانداری رسیده و مستقر شوند .
✅ از جمع ۲۵ نفری اعزامی از سپاه پاسداران کاشان تنها ۱۱ نفر به سلامت از این تونل آتش عبور کردند و به غیر از دو شهید بزرگوار مابقی به نحوی مجروح شده بودند .
🖌 سال ۱۳۶۰ و جبهه های جدید
🔹 شش ماه اول جنگ تحمیلی ، رزمندگان منطقه کاشان و آران و بیدگل عمدتا در جبهه جنوب و خصوصا جبهه آبادان(کوت شیخ-فیاضیه و ذوالفقاریه) بودند و البته در جبهه های هویزه و شوش و دارخوئین .
جدای از اینها ، نیروهایی که در قبل از آغاز تجاوز در کردستان و سیستان و بلوچستان بودند و با شروع جنگ هنوز در همان جبهه ها بودند .
🔹اما در ابتدای سال ۱۳۶۰ و تا پایان همين سال رزمندگان منطقه کاشان و آران و بیدگل علاوه بر حضور در جبهه های دیگر پشتیبانی جبهه های گیلانغرب و قصر شیرین از استان کرمانشاه را نیز به عهده گرفتند ز هر چند قبل از آن در جبهه های پاوه و نوسود و روانسر از استان کرمانشاه هم حضور داشتند .
🔹 از ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۰ اولین اعزام گروهی به گیلانغرب آغاز شد . جبهه های بانسیران(کوچک-بزرگ-وسط) و میلم یکوت .
در ماه های بعد جبهه های شیاکوه-تنگ گورک و بازی دراز نیز محل حضور رزمندگان این دو شهرستان شد .
📷 تصویر تعدادی از اولین گروه اعزامی . یکی به فرماندهی سردار شهید منصور نعمتی به بانسیران و دیگری به فرماندهی برادر احسان تعظیمی و سردار شهید عباس تابنده به جبهه میلم یکوت .