eitaa logo
به رنگ مهدویت🎨
1.7هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
211 فایل
کانون مهدویت زمینه سازان ظهور حضرت مهدی ع ✅برگزاری دوره‌های مهدویت ✅دعای ندبه آنلاین ✅پرسش و پاسخ مهدوی لینک حمایت مالی: https://zarinp.al/qaeb12 شماره ۶۰۳۷۹۹۱۶۴۲۶۳۱۵۶۲ به نام فاطمه کره‌جانی ارسال پرسش‌های مهدوی با ما در ارتباط باشید @Mahdaviat_admin313
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 تلنگر 💥 رابطۀ «عبادتِ شب» با «مجاهدتِ روز» «کسی که شب خوبی ندارد، روز خوبی هم ندارد. کسی که شب را به بطالت بگذراند، روز هم هر کاری کند بطالت است. کسانی که شب-‌زنده‌دارند، در روز هم بيدار و زنده‌اند. زنده بودن در حيات روز، در گروِ بيداری و احيای شب است. با احيای در شب، انسان به حيات در روز می‌رسد.» ┄┅═✧❁🌷یا مهدی🌷❁✧═┅┄ 🌤 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 🆔 @kanoon_mahdaviat313
🔹🔹🔹🔹 گذشت جمعه ای ولی دعای مانگرفت دعای ما نه،بگو ادعای مانگرفت اگر به یاد تو بودم چرا دلم نشکست💔 چرا غروب رسید و صدای ما نگرفت😔 💚 #أللَّھُـمَ_عـجِّـلْ_لِوَلیِڪْ_ألْـفَـرَج💚 🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘ #کانون_مهدویت_زمینه_سازان_ظهور_حضرت_مهدی_عج 🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘ @kanoon_mahdaviat313 ____
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ ❤️ 💚 💚 💝 💝 به دنبال تو میگردم نمی یابم نشانت را بگو باید کجا جویم مدار کهکشانت را تمام جاده را رفتم غباری از سواری نیست بیابان تا بیابان جسته ام، در نشانت را ┄┅═✧❁🌷یا مهدی🌷❁✧═┅┄ 🌤 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 🆔 @kanoon_mahdaviat313
🌸✨🍃 قرارعاشقی روز☀️ ای بیقرار یار فرج بخوان با چشم اشکبار،دعای بخوان عجّل علی ظهورک و یابن الحسن بگو پنهان و آشکار دعای فرج بخوان ✨ برای تعجیل در ظهور مولامان🌤❣ بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم 🍃اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ🍃🌤 🌸دعـای امـام زمـان(عج)🌸 🍃"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"🍃 ┄┅═✧❁🌷یا مهدی🌷❁✧═┅┄ 🌤 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 🆔 @kanoon_mahdaviat313 _
🌺 صفحه 12 🌤 ┄┅═✧❁🌷یا مهدی🌷❁✧═┅┄ 🌤 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 🆔 @kanoon_mahdaviat313 _
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠 درود خدا بر او فرمود: ناتوان ترين مردم كسي است كه در دوست يابي ناتوان است، و از او ناتوان تر آنكه دوستان خود را از دست بدهد. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇 ┄┅═✧❁🌷یا مهدی🌷❁✧═┅┄ 🌤 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 🆔 @kanoon_mahdaviat313
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄ ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄ ┄┅═✧❁🌷یا مهدی🌷❁✧═┅┄ 🌤 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 🆔 @kanoon_mahdaviat313
animation.gif
357.9K
آیه های انتظار🌤 ذکر روز شنبه 🌺 ┄┅═✧❁🌷یا مهدی🌷❁✧═┅┄ 🌤 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 🆔 @kanoon_mahdaviat313
✨✨✨حدیث امروز✨✨✨ حکایت سیّد احمد رشتى و تشرّفش خدمت امام زمان‏ علیه السلام از حکایات معروف و مورد اطمینان علماء مى‏باشد ، و مرحوم شیخ عبّاس قمى‏ قدس سره نیز آن را در مفاتیح‏ الجنان نقل نموده ، و ما در اینجا این تشرّف را از کتاب عبقرىّ الحسان آورده ‏ایم که در آنجا بعد از ذکر تعداد زیادى از راویان موثّق این حکایت را از قول خود سیّد احمد رشتى به این صورت بیان مى‏کند:  سیّدگفت : من‏ درسال‏ هزارودویست و هشتاد به قصد حجّ بیت اللّه‏ الحرام از رشت به تبریز آمدم و در خانه حاجى صفر على تاجر تبریزى منزل کردم ، چون قافله‏ اى براى حجّ نیافتم متحیّر مانده بودم ، تا اینکه حاجى جبّار جلو دار سده ى اصفهانى بار برداشت به قصد طبروزن من نیز از او حیوانى کرایه کردم و با او همراه شدم ، چون به منزل اوّل رسیدیم سه نفر دیگر با ما همراه شدند ، و آنها عبارت بودند از : حاجى ملاّ باقر تبریزى حجّه فروش ، حاجى سیّد حسن تاجر تبریزى و حاجى على نامى که خدمت مى‏کرد ، پس به اتّفاق روانه شدیم تا رسیدیم به ارزنةالرّوم و از آنجا به طربوزن ، در یکى از منازل بین این دو شهر حاجى جبّار جلودار نزد ما آمد و گفت : این منزلى که فردا در پیش داریم بسیار مخوف و وحشتناک است ، امشب کمى زودتر بار کُنید تا همراه قافله‏ هاى دیگر باشید ، پس ما تقریباً دو ساعت و نیم یا سه ساعت به صبح مانده به اتّفاق حرکت کردیم ، به اندازه نیم تا سه ربع فرسخ از منزل خود دور شده بودیم که هوا تاریک شد و برف سنگینى شروع به باریدن کرد و به همین علّت هر کدام از رفقا سر خود را پوشانیدند و مرکب خود را تند راندند ، من نیز هرچه کردم که با آنها بروم ممکن نشد ، تا اینکه آنها رفتند و من تنها ماندم و آنها را گُم کردم ، از اسب خود پیاده شدم و در کنار جاده نشستم ، بسیار مضطرب و نگران بودم ، چون قریب ششصد تومان براى مخارجم همراه داشتم ، بعد از تأمّل و تفکّر زیاد تصمیم گرفتم که در همین مکان بمانم تا صبح شود و سپس یا به منزل قبلى برگردم و یا از آنجا چند محافظ اجیر کنم و به قافله ملحق شوم .  در این فکر بودم که ناگاه دیدم در مقابلم باغى است و در آن باغ باغبانى بیلى در دست دارد که با آن به درختان مى‏زند تا برف هاى درختان بریزد ، سپس او پیش آمد و با کمى فاصله ایستاد و به من فرمود : تو کیستى؟ عرض کردم : رفقایم رفته‏ اند و من مانده‏ ام و راه را گم کرده‏ ام ، به زبان فارسى به من فرمود : نافله ( نماز شب ) بخوان تا راه را پیدا کنى ، من مشغول خواندن نافله شدم ، پس از فارغ شدن از نافله و تهجّد بار دیگر آمد و فرمود : نرفتى؟ گفتم : واللّه راه را نمى‏دانم ، فرمود : جامعه بخوان تا راه را پیدا کنى ، ( سیّد احمد رشتى گوید من زیارت جامعه را حفظ نبودم و هنوز هم حفظ نیستم ) امّا با دستور ایشان از جاى برخاستم و تمام جامعه را از حفظ خواندم ، وقتى تمام شد بار دیگر آمد و فرمود : نرفتى؟ من بى‏ اختیار شروع کردم به گریه کردن و گفتم آرى هنوز نرفته ‏ام ، راه را بلد نیستم ، فرمود : عاشورا را بخوان ، ( و من زیارت عاشورا را نیز حفظ نبودم و تا کنون نیز حفظ نیستم ) امّا بلند شدم و از حفظ مشغول خواندن زیارت عاشورا و علقمه شدم ، بار دیگر آمد و فرمود : نرفتى ، هستى ، گفتم : نه نرفتم ، تا اینکه صبح شد ، فرمود : اکنون تو را به قافله مى‏رسانم ، و سپس رفت و اُلاغى آورد و سوار شد و بیل خود را به دوش گرفت و فرمود : پشت سر من بر اُلاغ من سوار شو ( و عنان اسبت را بگیر تا همراه ما بیاید ) من سوار شدم و عنان اسبم را کشیدم امّا اسب حرکت نمى‏ کرد ، فرمود عنان را به من بده ، سپس بیل را به دوش چپ گذاشت و عنان اسب را با دست راست گرفت ، اسب کاملاً رام شد و حرکت کرد ، همانطور که سوار بر اُلاغ بودیم دستش را به زانوى من گذاشت و فرمود : شما چرا نافله نمى‏ خوانید؟ ،نافله نافله نافله ، و سه مرتبه این سخن را تکرار فرمود ، و بار دیگر فرمود : شما چرا عاشورا نمى‏خوانید؟ عاشورا عاشورا عاشورا و این سخن را نیز سه مرتبه تکرار فرمود ، و بعد از آن فرمود : شما چرا جامعه نمى‏خوانید؟ جامعه ، جامعه ، جامعه ناگاه برگشت و فرمود : این هم رفقایت ، دیدم آنها بر لب نهر آبى فرود آمده بودند و مشغول وضو ساختن براى نماز صبح بودند ، من از اُلاغ پائین آمدم و خواستم سوار بر اسب شوم نتوانستم ، پس آن جناب پیاده شد و مرا بر اسب سوار نمود و سر اسب را به طرف رفقایم ( و پشت به خودش ) برگردانید ، من در این حال به فکر افتادم که این شخص چه کسى بود که به زبان فارسى صحبت مى‏کرد؟ در حالى که در این نواحى زبانى جُز ترکى و مذهبى جز مسیحى غالباً وجود ندارد ، و چگونه با این سرعت مرا به رفقایم رسانید؟ پس چون برگشتم و پشت سرم را نگاه کردم احدى را ندیدم و اثرى از او پیدا نبود . ┄┅═✧❁🌷یا مهدی🌷❁✧═┅┄ 🌤 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
7.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 (ع) چگونه خواهد بود❓ 🔻ویژگی مهمی که بانوانِ منتظر باید در خود تقویت کنند. ┄┅═✧❁🌷یا مهدی🌷❁✧═┅┄ 🌤 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 🆔 @kanoon_mahdaviat313