eitaa logo
دانلود
هدایت شده از کانال جهادکبیر
(صهیونی) انجام دو چیز را برای خودشان و برای غیر یهود شرعی میدانند👆👆👆
هدایت شده از پیام سوادکوه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 یعنی همین... سکانسی از فیلم «غریب» با بازی بابک حمیدیان در نقش شهید بروجردی ⬅️ به کانال بپیوندید👇 🅿️ @payamsavadkooh
21.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 📽پنج عامل مهم امید در زندگی👆 ✅حجت الاسلام دکتررفیعی به بیان پنج عامل مهم امید در زندگی می‌پردازند. 📎 📎 📢 کانال رسمی معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه علمیه استان مازندران https://eitaa.com/joinchat/1840644277C74401933d0
هدایت شده از روشنگر
اگر مسعود کشمیری لو نرفته بود امروز در چه مسندی بود؟ برای اینکه بیشتر با مسعود کشمیری فرزند سعید آشنا بشویم باید مقدمه ای از او را با هم مرور کنیم. دانش آموخته دانشگاه تهران که قبل از انقلاب با دختر دایی اش به نام مینو دلنواز ازدواج میکند. مینو به واسطه برادرش ابوالفضل دلنواز که از اعضای شاخص گروهک منافقین بود وارد گروهک شد. ابوالفضل قبل از انقلاب در یک درگیری مسلحانه کشته شد و مینو به دلیل اعتمادی که گروهک به او داشت جایگزین برادر شد و در سازمان منافقین رشد داده شد تا جایی که سرپل عملیاتی مسعود کشمیری شد. مسعود کشمیری تحت تعلیم مینو دلنواز در مدت کوتاهی از یک کارشناس به یک مقام امنیتی شاخص ارتقا می یابد تا جایی که مسئول ستاد مبارزه با ضدانقلاب در کودتای نوژه می شود و با صحنه سازی هایی که انجام داد تا دبیر شورای امنیت کشور بالا آمد. شب ۲۹ خرداد با اعلام عدم کفایت سیاسی بنی صدر ، ستاد گروهک به سرپل ها آماده باش داده و و با فراخوان آشوب مسلحانه به سرپل های عملیاتی دستور ترور می دهد مسعود رجوی اعضای شورای گروهک را متقاعد کرده بود که اغتشاش مسلحانه تنهاترین و نزدیکترین گزینه برای براندازی است. کشمیری از ابتدا یک هدف را دنبال می کرد و آن هم رسیدن به قدرت بالاتر بود برای همین هدف نهایی کشمیری این بود که کاندیدای ریاست جمهوری شود تا هم مردم از او تبعیت کنند و هم منافقین حاکم باشند. افرادی که در رشد مسعود کشمیری نقش مهمی داشتند سالها بعد چهره بزک کرده شان افشا شد. محسن سازگارا به آمریکا گریخت و یار بوش شد و بهزاد_نبوی و سعید_حجاریان در فتنه ۸۸ چهره واقعی خودشان را نشان دادند و سرآمد فتنه گران بودند و ... اینگونه بود که مسعود کشمیری با نام مستعار حنیف در گروهک منافقین رشد کرد و با این توهم که با انفجار دفتر نخست وزیری، انقلاب اسلامی متوقف می شود دست به جنایت بزرگی زد. به نفس افتادن گروهک منافقین از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ شروع شد و پس از آن ترور رهبر انقلاب در ۶ تیر ۱۳۶۰ و پس از آن انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر ۱۳۶۰ و به ۸ شهریور ۱۳۶۰ کشیده شد. گروهک متوجه شد اقدام نظامی و ترور علیه انقلاب اسلامی کارایی ندارد و فقط مردم بیدارتر می شوند. از این تاریخ به بعد شکل کار متفاوت می شود و سازمان از یک میلیشیای نظامی به گردان های تبلیغاتی و شایعه سازی تبدیل می شود و بنیاد تحریف را ایجاد میکند. سوال اصلی اینجاست که اگر مسعود کشمیری لو نمی‌رفت و افشا نمی شد امروز در کدام مسند نظام دینی مشغول به خدمت به منافقین بود؟ این یک پرسش و پاسخ نیست. یک الگوی بصیرتی است که اگر پاسخ دقیقی به آن داده شود یا شکل آن کشف شود، ده ها مسعود کشمیری افشا می شود. بعد از دستگیری معصومی (مسئول مبارزه با منافقین) در اواخر دهه ۶۰ مشخص گردید که خط فکری شهید والامقام آقای لاجوردی در دادستانی حلال مشکلات بوده است‌. در اسناد دادستانی موجود است که حاج اسدالله ساعت ها برای تبیین نفاق و تطهیر اسرای گروهک رجوی برای زندانی ها جلسه میگذاشته و کلاس های تبیین و نشست ها را در کنار رودخانه جاجرود برگزار می کرد تا برای متهمین جذابیت داشته باشد حتی با هم جوجه کباب درست می کردند و پیرامون تضادهایی که داشتند بحث می کردند و اما در آن طرف نفوذی منافقین در ستاد مبارزه با آشوب های مسلحانه برای اینکه چهره انقلاب را مخدوش کند بارها عوامل میدانی نفاق که توبه کرده بودند را شکنجه می داد تا آنها سرموضع بمانند و و پس از افشای هویت واقعی در اعترافاتش گفته که "گروهک منحوس رجوی" به او دستور داده بود تا چشم زندانی ها را در آورد و از آن عکس تهیه کند تا منافقین در خارج کشور بتوانند بهره برداری کنند. شجره خبیثه ای که کشمیری کاشت امروز در حال افشا شدن است و در نظام دینی هر کسی که به دنبال تولید نارضایتی باشد خواسته یا ناخواسته در دام منافقین گرفتار شده است. همچون کشمیری که با هدایت همسرش مینو دلنواز بهترین یاران انقلاب را به شهادت رساند. داستان کشمیری یکی از ده ها شبکه نفوذ در بدنه و راس نظام دینی است که بازنگری و کشف ماموریت آنها باعث سالم سازی جمهوری اسلامی می گردد.
هدایت شده از روشنگر
جلال آل احمد اسمش یه جوریه آدم دلش میخواد صلوات بفرسته😂😂😅😅😅
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد دلشوره ی ما بود، دل آرام جهان شد
زخمی به گل کهنه ی ما کاشت خداوند اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد
آنگاه همان زخم، همان کوره ی کوچک، شد قلّه ی یک آه، مسیر فوران شد
با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد
در اوّل آسایش مان سقف فرو ریخت هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد
🔴 تلنگر جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مؤدبانه گفت : ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟ مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد. مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری … خجالت نمی کشی؟ … جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور مؤدبانه و متین ادامه داد خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم … حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم مرد خشکش زد … همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel