eitaa logo
سربازان آقا صاحب الزمان (عج)❤
86 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
790 ویدیو
11 فایل
بِسْمِ رَبِّ الزَّهْرٰا(سلام‌الله‌علیها)⁦🖐🏻⁩ ⁦❤️⁩خدا کند که مرا با خدا کنی آقـا🌱 💛ز قید و بند معاصی جدا کنی آقـا🌷 💚دعای ما به در بسته میخورد،ای کاش🌱 💙خودت برای ظهورت دعا کنی آقـا🌷 خادم کانال @AMD313 ارتباط باادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
✅غسل جمعه مستحب موکد است که دارای ثواب زیاد وفواید فراوانی می باشد و در بعضى از روایات دارد که: غسل جمعه را ترک نمیکند، مگر شخص فاسق. 🌹حضرت علی علیه السلام : اگر کسی غسل جمعه را ترک کند او در هم و غم خواهد بود تا جمعه ديگر . 🌹حضرت صادق علیه السلام : غسل جمعه پاک کننده وکفارۀ گناهان است ميان دو جمعه. 🌹حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله : هر کس جمعه کند گناهانش آمرزيده ميشود تماماً و به هر قدمی که بر می دارد از برای غسل جمعه،بيست حسنه برايش نوشته می شود. 🌹حضرت علی(علیه السلام) : غسل جمعه واجب است بر هر مسلمان. 🌹حضرت صادق(علیه السلام): هر کس عمداً غسل جمعه را ترک کند بايد استغفار نمايد. 🌹حضرت صادق(علیه السلام) : غسل جمعه بر هر مرد و زنی چه آزاد باشد چه بنده ، واجب است. 🌹حضرت صادق علیه السلام: وقت غسل قبل از ظهر بهتر است وهر چه به زوال ظهر نزديکتر باشد افضل تر است. 🌹حضرت صادق علیه السلام: اگر روز جمعه گذشت روز شنبه قضاء کند واگر روز پنج شنبه رسيد ومی ترسد روز جمعه دسترسی به آب پيدا نکند،روز پنج شنبه غسل را بجا آورد . 💥دراهمیت غسل جمعه همین بس که دربرخی از روایات آمده که جسد بعضى از افراد در قبر از بین نمیرود: ✨ عالم واقعى ✨شهید ✨مؤمن واقعى 🌟و کسى که چهل جمعه غسل جمعه را ترک نکند. 📙1- گنج های معنوی 📙2- کشکول نوین ص377 ❤️ @qamanoa❤️
🌱 ''وَلَن‌تَجِدَ‌مِن‌دُونِہ‌مُلتَحَداً وهࢪگزغیࢪ‌او‌را‌پنـاهی‌نخواهۍیافتـ♥️↻ 🌿ڪهف۲۷•• ❤️ @qamanoa❤️
✨🌸•• مــے گـفـتـ:🗣 اگر میگویـید الگویتانـ حــضرت زهرا(س) استـ باید کاری کنید ایشان از شما راضے باشند و حجاب شما فاطمے باشد. | | ❤️ @qamanoa❤️
❤️ دومدافع 🔰 _ بہ ایـݧ فکر میکردم چطور تونستم بہ همیـݧ سرعت عاشقش بشم. _واے کہ تو چقد خوبے علے _ دستمو گذاشتہ بودم زیر چونم بهش خیره شده بودم _ یکم سر جاش تکوݧ خورد و چشماشو باز کرد و با لبخند و صداے خش دار گفت:سلام خانم کے اومدے❓ _سلام نیم ساعتہ إ پس چرا بیدارم نکردے❓ آخہ دلم نیومد... _ من فدای خانومم بشم _دستشو گرفتم و با تمام قدرت کشیدم سمت خودم _علے نمیتونم خیلے سنگینے إ پس مـنم بیدار نمیشم _باشہ بیدار نشو منم الاݧ میرم خونمو خدافظ ^دستم و گرفت و گفت کجا❓دلت میاد برے❓ _سرمو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ دادم _باشہ باشہ بلند میشم تو فقط حرف از رفتـݧ نزݧ بخدا قلبم میگره دوتاموݧ زدیم زیر خنده _در اتاق علے بہ صدا در اومد فاطمہ بود _داداش زنداداش ماماݧ معصومہ میگہ بیاید پائیـݧ شام. _علے دستش و گذاشت رو شکمشو گفت آخ کہ چقد گشنمہ بریم _دستشو گرفتمو گفتم بدو پس از پلہ ها اومدیم پائیـݧ _باباے علے کہ بهش میگفتم بابا رضا اومده بود خونہ رفتم سمتش سلام بابا رضا خستہ نباشے پیشونیمو بوسید و گفت سلامت باشے دختر گلم _با اجازتوݧ مـݧ برم کمک ماماݧ معصومہ فاطمہ دستم رو گرفت و گفت:کجااااا❓ _مـݧ خودم همہ چیو آماده کردم شما بشیـݧ آقاتوݧ فردا نگہ از خانومم کار کشیدید _دوتاموݧ زدیم زیر خنده علے انگشتش و بہ نشونہ ے تهدید بہ سمت فاطمہ تکوݧ دادو گفت:باشہ عیب نداره نوبت توهم میرسہ _فاطمہ از خجالت صورت سفیدش قرمز شدو رفت آشپزخونہ _بابا رضا و علی زدݧ زیر خنده آروم زدم بہ پهلوے علی و گفتم خبریه❓ _ݧ خانومم همینطورے گفتم چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم حالا دیگہ ما غریبہ شدیم؟؟باشہ علے آقا باشہ... إ اسماء بخدا شوخے کردم باشہ حالا قسم نخور آخہ آدمو مجبور میکنے خب ببخشید نمیبخشم إ علے إ اسماء . فاطمہ اومد پیشموݧ ◀️ ادامــــہ دارد.... 💙❣💙
❤️ دومدافع 🔰 علی جان چیه باز اونطوری نگاه میکنی باز چه نقشه ای تو سرته؟؟ ها؟؟ از جاش بلند شد و همونطور کہ میومد سمتم با خنده گفت هیچے یاد این شعره افتادم: "دوست دارم خنده ات را ، چادرت را بیشتر هست زیبا سادگی از هرچه زیبا بیشتر ما دوتا-ماه عسل-مشهد-حرم ، صحن عتیق عشق میچسبد همیشه، پیش آقا بیشتر..! _ خندیدم و گفتم حالا بزار ما عقدکنیم ماه عسل پیشکش بعدشم اخمے کردم و گفتم:نکنہ میخواے ایـݧ سفرو ماه عسل و یکے کنے؟؟آره علے؟؟ _ ݧ خانومم .ماه عسل جاے خود مـݧ از الاݧ ب اوݧ روزها فکر میکنم. _ لبخندے از روے رضایت زدم و بہ کارم ادامہ دادم اسماء؟؟ _ جانم علے؟؟ _ ینے فردا میشے مال خود خودم؟؟ مـݧ الانم مال خود خودتم.حالا هم برو استراحت کـݧ از سرکار اومدے خستہ اے _ کمک نمیخواے؟؟ ݧ دیگہ تموم شد منم ساک رو ببندم میخوابم کارهام و تموم کردم اما خوابم نبرد بہ فردا فکر میکردم، بہ روزهایے کہ خیلے زود گذشت و روزهایے کہ قرار بود در کنار علے بگذره ولے اے کاش نمیگذشت .وقتے پیشش بودم دلم میخواست زمان متوقف بشہ و زمیـݧ از حرکت بایستہ ... _ تو حال هواے خودم بودم کہ یکے دستشو گذاشت روشونم برگشتم علے بود إ بیدار شدے؟؟ آره دیگہ اذانہ خانوم .تو نخوابیدے ݧ؟؟ ݧ ،داشتم فکر میکردم بہ چے؟؟ بہ تو _ علے همیشہ پیشم میمونے؟؟ معلومہ کہ میمونم .دستش و گذاشت رو قلبش گفت و تو صاحب قلب علے هستے مگہ میتونم بدوݧ قلبم نفس بکشم؟؟😊 _حالا هم پاشو نمازموݧ قضا میشہ ها. . سجاده هامونو پهـݧ کردم وچادر نمازم سرم کردم. آقا شما شروع کن مـݧ بہ شما اقتدا کنم _با لبخند نگاهم کردو گفت :آخ چہ حالے بده ایـݧ نماز _اللہ اکبر... _واقعا هم چہ نمازے شد اوݧ نماز _انگار همہ ے فرشتہ ها از آسموݧ براے تماشاے ما اومده بودݧ . _"السلام علیکم و رحمہ اللہ برکاتهُ" _بعد از تموم شدݧ نمازش دستشو آورد بالا و با صداے تقریبا بلندے دعا کرد _خدایا شکرت کہ یہ فرشتہ ے مهربوݧو نصیبم کردے _قند تو دلم آب شد .صاحب قلب مردے بودم کہ قلبم رو بہ تسخیر درآورده بود. _سوار قطار شدیم پدر مادروها تو یہ کوپہ نشستـݧ مـݧ و علے و اردلاݧ و زهرا هم تو یہ کوپہ فاطمہ هم بخاطر امتحاناتش نیومد _تقریبا ساعت ۸شب بود کہ رسیدیم از داخل کوپہ گنبد طلا معلوم بود دستم و گذاشتم روسینمو زیر لب زمزمہ کردم "السلام علیک یا علے بن موسے الرضا"💫🌟✨ _بغضم گرفت .موبہ تنم سیخ شد و یہ قطره اشک از گوشہ ے چشمم روے گونہ هام چکید _علے دستش رو گذاشت رو سینشو با بغضے کہ داشت شروع کرد بہ خوندݧ. واے کہ چہ صدایے.دل آدمو بہ آتیش میکشوند....😭 _"آمده ام آمدم اے شاه پناهم بده" خدایا صداے مرد مـݧ ، حرم آقا _مگہ میشہ بهتر از ایـݧ دیگہ چے میخوام از ایـݧ دنیا؟ _بغض همموݧ ترکید و اشکاموݧ جارے شد قطار از حرکت وایساد بابا رضا اومد داخل کوپہ ما إ چیشده چرا گریہ کردید بہ احترامش بلند شدیم هیچے بابا رضا پسرتوݧ دلامونو هوایے کرد إ کہ اینطور.فقط براے خانومش از ایـݧ کارا میکنہ ها... _خجالت کشیدم و سرمو انداختم .. نزدیک دارالعجابه نشستہ بودم و منتظر حاج آقایے کہ قرار بود عقدمونو بخونـہ بودیم. کلے عروس داماد مثل ما اونجا بودݧ. همشوݧ دوست داشتـݧ عقدشونو تو حرم اونم تو همچیـݧ روزے بخونـݧ _نسیم خنکے دروݧ محوطہ میوزید و بوے خوشے رو تو فضا پخش کرده بود. _ همہ جاے حرم و واسہ تولد آقا چراغونے کرده بودند _علے دستمو محکم گرفتہ بود ◀️ ادامــــہ دارد.... 💙❣💙
❤️ دومدافع 🔰 حاج آقا اومدݧ خطبہ رو خوندݧ ایـݧ خطبہ کجا ،خطبہ اے کہ تو محضر خوندیم کجا. _حالا ، تو حرم آقا باید بلہ رو میدادم. 👌ایـݧ بلہ کجا و اوݧ کجا آقا مهمونموݧ بودݧ ینے برعکس ما مهموݧ آقا بودیم . _ بعد از خطبہ چوݧ حاج آقا آشنا بودݧ رفتیم خارج از حرم و ثبتش کردیم _مـݧ وعلے برگشتیم حرم و بقیہ براے استراحت رفتـݧ هتل. _ همہ جا شلوغ بود جاے سوزݧ انداختـݧ نبود بخاطر همیـݧ نتونستیم بریم داخل براے زیارت تہ حیاط روبروے گنبد نشتہ بودیم ب علی گفتم یہ چیزے بخوݧ _ علی شروع کرد خوند "خادما گریہ کنوݧ صحنتو جارو میزنـݧ همہ نقاره ے یا ضامـݧ آهو میزنـݧ.یکے بیـݧ ازدحام میگہ کربلا میخوام یکے میبنده دخیل بچم مریضہ بخدا برام عزیزه بخدا دلاموݧ همہ آباد رسیده شام میلاد بازم خیلے شلوغہ پاے پنجره فولاد" _گریم گرفته بود اسماء چند وقتہ میخوام یہ چیزے بهت بگم .بنظرم الاݧ بهتریـݧ فرصتہ _صاف روبروش نشستم با تسبیحش بازے میکرد و سرشو انداختہ بود پائیـݧ _چطورے بگم..إم..إم علے چطورے نداره بگو دیگہ دارے نگرانم میکنے ها _چند وقت پیش اردلاݧ راجب یہ موضوعے باهام صحبت کرد و ازم خواست بہ تو بگم کہ با پدر مادرت صحبت کنے. _ چہ موضوعے؟؟؟ اردلاݧ در حال حاضر تو سپاه براے اعزام بہ سوریہ داره دوره میبینہ وچند ماه دیگہ یعنے بعد از عروسے میخواد بره _ باتعجب پرسیدم .چے؟؟؟سوریہ؟؟زهرا میدونہ؟؟؟؟ آرہ قبول کرده؟؟؟ _ سرشو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ داد علے یعنے چے اول زندگیشوݧ کجا میخواد بره اگہ خدایے نکرده یہ اتفاقے...ادامہ ےحرفمو خوردم _خوب حالا از مـݧ میخواد بہ مامان اینا بگم ؟؟؟ هم بگے هم راضیشوݧ کنے چوݧ بدوݧ رضایت اونا نمیره آهےکشیدم و گفتم باشہ خوشبحالش _خوشبحال کے علے؟؟؟ چیزے نگفتم ،میدونستم اگہ ادامہ بدم بہ رفتـݧ خودش میرسیم _بارها دیده بودم با شنیدݧ مداحے درمورد مدافعاݧ حرم اشک توچشماش جمع میشہ _همیشہ تو مراسم تشییع شهداے مدافع شرکت میکرد و... _براے شام برگشتیم هتل تو رستوراݧ هتل نشستیم چند دیقہ بعد زهرا و اردلاݧ هم اومدݧ بہ بہ عروس دوماد روتونو ببینیم .بابا کجائید شما؟؟ _ چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم :علیک السلام آقا اردلاݧ إ وا ببخشید سلام علے با ایما اشاره بہ اردلاݧ گفت کہ بہ مـݧ گفتہ _ اومد کنارم نشست و گفت:خوب خواهر جاݧ ببینم چیکار میکنے دیگہ _ گفتم چرا همہ ے کارهاے تورو مـݧ باید انجام بدم ؟؟ _خندید و گفت: چوݧ بلدے برگشتم سمت زهرا و گفتم:زهرا تو راضے اردلاݧ بره _سرشو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ داد دستم گرفتم جلوے دهنمو گفتم :جل الخالق _باشہ مـݧ به مامان اینا میگم ولے عمرا قبول نمیـکنـݧ مامان اینا وارد سالـݧ شدݧ اردلاݧ تکونم دادو گفت :هیس مامان اینا اومدݧ فعلا چیزے نگیا... .. . _موقع برگشتـݧ بہ تهراݧ شده بود نمیتونستیم دل بکنیم از حرم خیلے سخت بود اما چاره اے نبود... _بعد از یک هفتہ قضیہ ے رفتـݧ اردلاݧ و بہ مامان گفتم ماماݧ از حرفم شوکہ شده بود زهرا روصدا کرد زهرا؟؟؟؟تو قبول کردے اردلاݧ بره؟؟؟؟ زهرا سرشو انداخت پائیـݧ و گفت بلہ ماماݧ جاݧ _یعنے چے کہ بلہ واے خدایا ایـݧ جا چہ خبره؟؟؟ حتما تنها کسے کہ مخالفہ منم _ در هر صورت مـݧ راضے نیستم بہ اردلاݧ بگو اگہ رضایت مـݧ براش مهم نیست میتونہ بره بعدشم _ شروع کرد بہ گریہ کردݧ _دستشو گرفتم و گفتم:ماماݧ جاݧ چرا خودتو اذیت میکنے حالا فعلا کہ نمیخواد بره _اووووو کو تا دوماه دیگہ. _چہ فرقے میکنہ؟؟؟ بره ی بلایے سرش بیاد مـݧ چہ خاکے بریزم تو سرم _الاݧ وضعیت ایـݧ پسر فرق میکنہ زݧ داره ،اول زندگیشہ. _مادر مـݧ اولاکہ کے گفتہ قراره بلایے سرش بیاد دوما هم خودش راضے هم زنش جاے بدے هم کہ نمیخواد بره... ◀️ ادامــــہ دارد.... 💙❣💙
༻﷽༺؛ •⛅🌸• یک جمعه ی دیگرم به حسرت طی شد در هجمه ی درد و آه و محنت طی شد ای اهل دو عالم به فدایت ، آقا... عمرم به امید یک عنایت طی شد،،،
༻﷽༺؛ قرارِهر‌شب‌مون…(:✨☘️ بخونیم‌دعآی‌فࢪج‌رآ؟☺️📿 -اِلٰهے‌عَظُمَ‌الْبَلٰٓآوَبَرِحَ‌الخَفٰآءُوَانْڪَشَفَ‌الْغِطٰٓآءٌ…! |🌸|…! ·٠•● @qamanoa ●•٠·
6.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما به اذان صبح تو هنوز بیداریم مباد از بیعت با تو دست برداریم