به پیری بسی دیدم آوردگاه بسی بر زمین پست کردم سپاه مرا دید در جنگ دریا و کوه که با نامداران توران گروه چه کردم؛ ستاره گوای من است به مردی جهان زیر پای من است #قصه #شاهنامه #اشعارشاهنامه #شاهنامهخوانی مارا در ایتا دنبال کنید @qesehaye_shahname

به پیری بسی دیدم آوردگاه بسی بر زمین پست کردم سپاه مرا دید در جنگ دریا و کوه که با نامداران توران گروه چه کردم؛ ستاره گوای من است به مردی جهان زیر پای من است #قصه #شاهنامه #اشعارشاهنامه #شاهنامهخوانی مارا در ایتا دنبال کنید @qesehaye_shahname

شاهنامه خوانی دختر خوبم رها جان😍😍 در کنار آرامگاه فردوسی بزرگ ممنون که به یاد ما بودی🌺🌺 #قصه #شاهنامه #اشعارشاهنامه #شاهنامهخوانی مارا در ایتا دنبال کنید @qesehaye_shahname

رستم و سهراب قسمت سی و ششم _۱: من اکنون گمانم که تو رستمی #قصه #شاهنامه #اشعارشاهنامه #شاهنامهخوانی مارا در ایتا دنبال کنید @qesehaye_shahname

رستم و سهراب قسمت سی و ششم_۲: من اکنون گمانم که تو رستمی #قصه #شاهنامه #اشعارشاهنامه #شاهنامهخوانی مارا در ایتا دنبال کنید @qesehaye_shahname

چو آمد ز رستم چنین گفت و گوی بجنبید سهراب را دل به اوی بدو گفت کز تو بپرسم سُخُن همه راستی باید افکند بن من اکنون گمانم که تو رستمی هم از نسل سامی و از نیرمی چنین داد پاسخ که رستم نیم هم از دوده ی سام و نیرم نیم از امید سهراب شد نا امید بر او تیره شد روی روز سپید دوده : دودمان _ خانواده سام : پدر بزرگ رستم #قصه #شاهنامه #اشعارشاهنامه #شاهنامهخوانی مارا در ایتا دنبال کنید @qesehaye_shahname

چو آمد ز رستم چنین گفت و گوی بجنبید سهراب را دل به اوی بدو گفت کز تو بپرسم سُخُن همه راستی باید افکند بن من اکنون گمانم که تو رستمی هم از نسل سامی و از نیرمی چنین داد پاسخ که رستم نیم هم از دوده ی سام و نیرم نیم از امید سهراب شد نا امید بر او تیره شد روی روز سپید دوده : دودمان _ خانواده سام : پدر بزرگ رستم #قصه #شاهنامه #اشعارشاهنامه #شاهنامهخوانی مارا در ایتا دنبال کنید @qesehaye_shahname

رستم و سهراب قسمت سی و هفتم: طوفان در راه #قصه #شاهنامه #اشعارشاهنامه #شاهنامهخوانی مارا در ایتا دنبال کنید @qesehaye_shahname

همی گفت رستم که هرگز نهنگ ندیدم که آید بدین سان به جنگ مرا خوار شد رزم دیو سپید ز مردی شد امروز دل ناامید به سیری رسانیدم از روزگار دو لشگر نظاره بر این کار زار #قصه #شاهنامه #اشعارشاهنامه #شاهنامهخوانی مارا در ایتا دنبال کنید @qesehaye_shahname

همی گفت رستم که هرگز نهنگ ندیدم که آید بدین سان به جنگ مرا خوار شد رزم دیو سپید ز مردی شد امروز دل ناامید به سیری رسانیدم از روزگار دو لشگر نظاره بر این کار زار #قصه #شاهنامه #اشعارشاهنامه #شاهنامهخوانی مارا در ایتا دنبال کنید @qesehaye_shahname

رستم و سهراب قسمت سی و هشتم: مانند کوه #قصه #شاهنامه #اشعارشاهنامه #شاهنامهخوانی مارا در ایتا دنبال کنید @qesehaye_shahname

تهمتن که گر دست بردی به سنگ بکندی ز کوه سیه روز جنگ کمر بند سهراب را چاره کرد که او را بجنباند اندر نبرد میان جوان را نبود آگهی بماند از هنر ، دست رستم تهی #قصه #شاهنامه #اشعارشاهنامه #شاهنامهخوانی مارا در ایتا دنبال کنید @qesehaye_shahname