eitaa logo
ܧَܩَ۱۳۳ــ🌙
1.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
4.5هزار ویدیو
85 فایل
‌• صوت استوری فیلم نظرات خود و تبلیغ و تبادل را با @m_mahdi_201 به اشتراک بگذارید باتشکر ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
مشاهده در ایتا
دانلود
👆🏼فقط 13 سال عمر کرد. 🌿 وصیتش برای همه ؛ نسخه ی نجات بخش،حیات بخش و شفا بخش است . شهید 🕊🌹
+اسـتغفارمثل‌یه‌تبره...🪓 تبری‌که‌می‌زنه‌زنجیرهای‌اتصالت‌ به‌دنیارو‌پاره‌می‌کنه...⛓🪓 زنجیرهاوبندهایی‌که‌بندزمینت‌کرده ++استغفار‌روح‌زمین‌‌گیرت‌روبه‌ پرواز‌درمیاره....🕊
[فَمَن‌يَعْمَلْ‌مِثْقَالَ‌ذَرَّةٍ‌خَيْراً يَرَهُ] +هرکس‌ذره‏‌ای‌كارنيک‌كرده‌باشد، نتیجه.آن‌رامیبیند! 🌹🌹🌹🌹🌹
+روزدخترکادونمیخواهم! _ نمیشودکه... +میشودبامادرسادات قول‌وقرار دارم! _قول‌قرارت‌چیست؟ +قرارشدکادونگیرم‌و بجایش‌ازمادرسادات رابگیرم(:💔
شهید‌محسن‌حججـےمیگفت: بعضی وقتا دل کندن از یه سری چیزای خوبــ🍃 ، باعث میشه یه سری چیزای بهتری رو بدست بیاری...
ازش‌پرسیدم‌زندگیت‌چطورمیگذره؟ گفت:خط‌خطی -پیگیرشدم‌که‌یعنی‌چی؟ گفت:هی‌نوشت‌شهادت‌من‌هی‌خط‌زدم... 🚶🏻‍♂💔-
...
「♥️🎈•••」 .⭑ ‏بهش گفتن: آقا ابراهیم! چرا جبهہ رو ول نمےکنے بیاے دیدار ‎امام خمینے؟ گفت:ما امام رو براے اطاعت مےخوایم، نہ واسہ تماشا . . . :) .⭑ ♥️🎈¦➺ •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• ♥️🎈¦➺
⊰•🔐⛓👀•⊱ . • آرزوےشھـادٺ‌را‌همـ‌ہ‌دارنـد! امــا... ♥️ • تنھــاانـدڪی‌شھــیدمےشــوند؛ چــون...🕊 • تنھـا‌اندڪی‌شهیدانـ‌ہ‌زندگےمےڪنند.(: . ⊰•🔐•⊱¦⇢ ⊰•🔐•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
رفیق براۍ شدن، هنر لازم است! هنرِ رد شدن از سیم‌ خاردار نفس، هنرِ تهذیب، هنرِ بہ خدا رسیدن... تا هنرمند نشـے، :)!
❌عصر بود که حجم آتش کم شد، با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری روی کانال داشته باشم.آنچه می دیدم باور نکردنی بود. از محل کانال فقط دود بلند می شد ومرتب صدای انفجار می آمد. اما من هنوز امید داشتم.با خودم گفتم:ابراهیم شرایط بسیار بدتری از این را هم سپری کرده، نزدیک غروب شد. من دوباره با دوربین به کانال نگاهی انداختم.احساس کردم از دورچیزی پیداست و در حال حرکت است.با دقت بیشتری نگاه کردم.کاملاً مشخص بود،سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند ودرمسیر مرتب زمین می خوردند و بلند می شدند وزخمی وخسته به سمت ما می آمدند .معلوم بود از کانال می آیند.فریاد زدم و بچه ها را صدا کردم.به بقیه هم گفتم تیراندازی نکنید.بالاخره آن سه نفر به خاکریز ما رسیدند. پرسیدم:از کجا می آیید. حال حرف زدن نداشتند. یکی از آنها خواست . سریع قمقمه رو به او دادم.دیگر دیگری هم از شدت ضعف وگرسنگی بدنش می لرزید. وسومی بدنش غرق به خون بود. وقتی سرحال آمدند گفتند:از بچه های کمیل هستند. با اضطراب پرسیدم: بقیه بچه ها چی شدن؟ در حالی که یکی از آنها سرش را به سختی بالا می آورد گفت:فکر نمی کنم کسی غیراز ما زنده باشد. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━
ساعات آخر بدرقه همسرم گفت «دوری از تو برایم سخت است، من آنجا در کنار دوستانم و پشت تلفن نمی توانم بگویم دوستت دارم، نمی توانم بگویم دلم برایت تنگ شده، چه کنم؟». یاد همسر یکی از شهدا افتادم، به حمید گفتم: «هر زمان دلت تنگ شد بگو یادت باشه و من هم خواهم گفت یادم هست...» این طرح را پسندید و با خوشحالی هنگام پایین رفتن از پله های خانه بلندبلند می گفت «یادت باشه، یادت باشه» و من هم با لبخند درحالی که اشک می ریختم و آخرین لحظات بودن با معشوقم را در ذهن حک می کردم پاسخ می دادم «یادم هست ...یادم هست ...»