eitaa logo
خانواده قرآنی‌
1.6هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1هزار ویدیو
230 فایل
رسانه اطلاع رسانی و فرهنگی قرآنی امور قرآنی اداره تبلیغات اسلامی اردکان اردکان ،خیابان دولت،مجتمع فرهنگی تبلیغی تبلیغات اسلامی تماس :۳۲۲۴۹۳۰۰ ایتا: @mobinardakan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ڪـانال ذڪـر روزانہڪـانال ذڪـر روزانہ - صلوات خاصه امیرالمومنین.mp3
زمان: حجم: 4.18M
🌺🍃صلوات خاصه امام علی علیه السلام (متن و صوت) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَخِي نَبِيِّكَ وَ وَلِيِّهِ وَ صَفِيِّهِ [وَ وَصِيِّهِ‏] وَ وَزِيرِهِ وَ مُسْتَوْدَعِ عِلْمِهِ وَ مَوْضِعِ سِرِّهِ وَ بَابِ حِكْمَتِهِ وَ النَّاطِقِ بِحُجَّتِهِ وَ الدَّاعِي إِلَى شَرِيعَتِهِ وَ خَلِيفَتِهِ فِي أُمَّتِهِ وَ مُفَرِّجِ الْكُرَبِ [الْكَرْبِ‏] عَنْ وَجْهِهِ قَاصِمِ الْكَفَرَةِ وَ مُرْغِمِ الْفَجَرَةِ الَّذِي جَعَلْتَهُ مِنْ نَبِيِّكَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصْرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ الْعَنْ مَنْ نَصَبَ لَهُ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ صَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْصِيَاءِ أَنْبِيَائِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ . •┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈• 🌱 - https://eitaa.com/joinchat/3342401582C2af577647b '📖! خانوادھ‌ قرآنی‌ . . .👨‍👩‍👧‍👦 محتوای قرآنی ویژه تمامی اعضای خانواده😍🌿 با ما همراه باشید . . .😉🌹 https://eitaa.com/joinchat/3342401582C2af577647b
📌شماره حساب ستاد اعتکاف اردکان 🔹پذیرای هدایای نقدی شما هستیم. 🔸عقیقه شما را نیز با رعایت مستحبات بر عهده می گیریم. شماره حساب: 563772080 شماره کارت: 6104-3378-4640-3994 شماره شبا: 0120000000005637172080 💠 برای اطلاع از اخبار اعتکاف اردکان از لینک زیر استفاده کنید. https://eitaa.com/joinchat/3697672234C213dd24da9
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 مراسم نورافشانی در ۱۰ نقطه شهر اردکان ◽همزمان با بانگ الله‌اکبر جمعه ساعت ۲۱ •┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈• 🌱 - https://eitaa.com/joinchat/3342401582C2af577647b '📖! خانوادھ‌ قرآنی‌ . . .👨‍👩‍👧‍👦 محتوای قرآنی ویژه تمامی اعضای خانواده😍🌿 با ما همراه باشید . . .😉🌹 https://eitaa.com/joinchat/3342401582C2af577647b
💠 تاریخ اردکان ملاقات با امام در سال 1349 آيت الله فكور يكي از علماي بنام اردكان كه به زهد و تقوي سرآمد دوران بود به نجف اشرف مشرف شد و با حضرت امام ديدار نمود. پس از بازگشت از نجف آيت الله صدوقي و آيت الله خاتمي جهت ديدار با وي به قم عزيمت نمودند و بعلت حساسيت ساواك نسبت به اين مسئله گزارش مربوطه عينا نقل مي‌گردد. گزارش خبر از : 10/ي تاريخ: 7/5/49 موضوع : مسافرت آيت الله صدوقي به قم چند روز قبل آيت الله صدوقي (يكي از با نفوذترين روحانيون يزد) به اتفاق آقاي سيد روح الله خاتمي (يكي از روحانيون اردكان) ظاهرا به منظور ديدار يكي از روحانيون به نام فكور كه اخيرا از عراق مراجعت كرده است به قم عزيمت و سه روز در آنجا به سر مي‌برند. نامبردگان از آقاي فكور در مورد وضعيت روح الله خميني سوال مي‌كنند كه معمم مزبور پاسخ مي‌دهد حالش خوب است و كما في السابق به تدريس اشتغال دارد و شهريه طلاب را نيز پرداخت مي‌كند. آقايان صدوقي و خاتمي در باره نحوه اعمال و رفتار عمال حزب بعث سوال مي‌كنند كه آقاي فكور از اعمال آنها ابراز انزجار و ناراحتي مي‌نمايد. نظريه يكشنبه: آقاي سيد روح الله خاتمي با نفوذ‌ترين روحاني اردكان بوده و با آقاي صدوقي صميمي مي‌باشد. (روان) توضيح اين كه آيت الله حاج ميرزا احمد فكور در سال 1325 هجري قمري در احمد آباد اردكان ديده به جهان گشود و مقدمات را در اردكان و يزد فرا گرفت و در سن 25 سالگي عازم قم گرديد و به زودي به درجه اجتهاد نائل آمد و چون بيشتر اوقاتش صرف مطالعه و تفكر در علوم اسلامي مي‌گرديد آيت الله فكور مشهور گرديد و از شاگردان مشهورش مي‌توان حضرت آيت الله مصباح يزدي را نام برد. آيت الله فكور از افراد مورد اعتماد حضرت امام بودند و تعداد از نمايندگان آن حضرت توسط ايشان و مرحوم حاج شيخ محمود اردكاني معرفي گرديده‌اند. . وي در سال 1349 قمري در قم بدرود حيات گفت و در مقبره شيخان قم مدفون گرديد. 🔷برگرفته از کانال تاریخ اردکان استاد حاج علی سپهری •┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈• 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3342401582C2af577647b '📖!
💠تاریخ انقلاب در اردکان عيد فطر و رفراندوم بزرگ هنوز آفتاب روز عيد فطر طلوع نكرده بود كه از هر مسجدي گروه‌گروه مردم با ائمه جماعتشان همراه با شعارهاي مخصوص اين روز، به‌سوی ميدان ابن‌سینا حركت كردند. تا پرشکوه‌ترین و پویاترین نماز عيد را برگزار كنند، حضرت آیت‌الله خاتمي نيز پس از برگزاري نماز صبح از مسجد بيرون آمده و جمعيت در پي ايشان حركت كردند. عکس‌هاي متعدد امام خميني و دكتر شريعتي و ساير مجاهدين و شهيدان، پرچم‌هاي قرمز، پلاكاردهاي مزين شده به زيباترين و کوبنده‌ترین جملات كه رسواگر رژيم جلاد پهلوي است، همراه با شعارهاي مخصوص روز عيد فطر، اين حركت انقلابي را شكوهي بيشتر می‌بخشید، همه گروه‌ها به محل ميدان ابن‌سینا رسيده و پس از به هم پيوستن به‌سوی محل برگزاري نماز كه در دو كيلومتري اردكان بود، حركت كردند. جمعيت زنان كه بيش از یک هزار نفر بودند در عقب و بافاصله کم‌حرکت می‌کرد. در محل برگزاري مراسم كه با عکس‌ها و پرچم‌ها و شعارهايي پارچه‌ای مزين شده بود چندين نوع اعلاميه با تيراژ وسيع پخش شد. در اعلاميه ای‌که توسط همين گروه منتشر شد اسامي خیابان‌ها و ميادين بدين ترتيب عوض‌شده بود: 1- خيابان پهلوي: امام خميني 2- خيابان شاهپور: مصطفي خميني 3- خيابان فرح: منتظري 4- خيابان شاه: طالقاني 5- خيابان كورش: دكتر شريعتي 6- خيابان ششم بهمن: شهيد قانعي " اولين شهيد اردكان" 7- خيابان 25 شهريور: آيت اله غفاري 8- خيابان عباسي: آيت اله سعيدي 9- ميدان شاهنشاهي: پارك شهر 10- پارك فرحناز: باغ ملي 11- بلوار چهارم آباد: نوزده دي " روز قيام خونين قم" در مورد تعويض نام خیابان‌ها حضرت آیت‌الله خاتمي فرمودند شهر به مردم تعلق دارد و تعويض نام خیابان‌ها حق مردم است و شهرداري نيز اگر براي مردم است در اينجا كه بيشتر جمعيت اردكان تجمع كرده و خواستار عوض شدن نام خیابان‌ها هستند بايد بنا به درخواست آن‌ها عمل شود وگرنه شهرداري از مردم نيست و براي مردم كار نمي‌‌‌كنند. در اين مورد آيت اله خاتمي دوباره پی‌درپی از مردم خواستند موافقت يا مخالفت خويش را نسبت به اين موضوع اعلام دارند و مردم یک‌صدا فرياد زدند، «صحيح است» سپس ايشان نماز عيد فطر را بجا آوردند و پس از نماز در مورد هدف نهضت اسلامي و دشواري مبارزه و پيروزي مردم و وضع حكومت ايران سخنرانی كردند و مردم را به استقامت و پايداري و مبارزه مداوم دعوت فرمودند، پس‌ازاین سخنراني يكي از روحانیون قطعنامه‌ای كه مردم صادر كرده بودند قرائت نمود و مردم با فريادهاي صحيح است پشتيباني مجدد خود را اعلام كردند. پس از اتمام مراسم شرکت‌کنندگان كه جمعيتشان بيش از دوازده هزار نفر بود براي يك راهپیمایی طولاني آماده شدند. پیشاپیش جمعيت حضرت آیت‌الله خاتمي همراه با روحانيون آگاه اردكان حركت می‌کردند. مردم با مشت‌های گره‌کرده و شعارهاي كوبنده اردكان را به لرزه درآوردند. گوئي درودیوار با جمعيت هم‌صدا فرياد می‌زدند مرگ بر شاه خائن، خميني شجاعت، خميني شهامت، پيكره عدالت، جالب اينجاست كه مردم با هوشياري هرچه‌تمام‌تر در مواقع حساس شعارها را عوض می‌کردند، مثلاً در برابر مجسمه پليد شاه فرياد می‌زدند مرگ بر شاه خائن، آمدن خميني ...، مردم پس از گذشتن از خیابان‌های شهر به‌طرف مسجد جامع حركت كردند، حضرت آیت‌الله خاتمي ضمن تشكر و قدرداني از مردم خواستند با آرامش مسجد را ترك كنند، ... روز بعد نیز پس از پايان مجلس ختمي جمعيت، براي تعويض اسامي خیابان‌ها از مسجد خارج شدند و در مسير خود تابلوهاي قديمي خیابان‌ها را كه از مظاهر خاندان كثيف پهلوي بود کنده و بجاي آن تابلوهاي جديدي كه در روز عيد به تصويب همگان رسيده بود نصب را كردند. هر تابلويي كه فرود مي‌آمد و تابلو جديد نصب مي‌شد مردم فرياد می‌زدند، (جاء الحق و زهق الباطل) ضمناٌ آرم‌های پنجاهمين سال جنايات پهلوي و...... و ... تعداد زيادي عکس‌هاي خاندان منفور توسط تظاهرکنندگان نابود شد. هم‌اکنون شهر اردكان توسط پليس و ارتش اشغال شده و نيروهاي كمكي از اصفهان به شهر بيدار اردكان، گسیل‌شده است و براي ارعاب مردم چندين تانك در خیابان‌ها رژه می‌روند... ولي مردم مبارز و ازجان‌گذشته اردكان همه این‌ها را به چشم حقارت نگريسته و از اين تهديدها بيمي به دل راه نمي‌‌‌دهند و تا برقراري حكومت اسلامي به رهبری امام خميني از پاي نخواهند نشست. گروه مجاهدين اردكان به تاریخ 15/6/57 🔷برگرفته از کانال تاریخ اردکان استاد حاج علی سپهری •┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈• 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3342401582C2af577647b '📖!
💠تاریخ انقلاب اردکان پائین آوردن مجسمه 20/9/57 قسمت اول يكي از حوادث شيرين دوران انقلاب جريان پايين آوردن مجسمه شاه از پارك شهر بود. معمولاً هرسال در دهه فجر در هر جا كه صحبت مي‌كنم يكي دو بار اين جريان جالب را براي دانش‌آموزان تعريف مي‌كنم، اصل جريان ازاین‌قرار بود: در وسط ميدان امام خميني فعلي يك مجسمه ايستاده شاه از سال 1353 نصب‌شده بود و در طول شبانه‌روز 3 نفر پاسبان در پاي آن كشيك مي‌دادند، ‌يكي از آرزوهاي ما اين بود كه پس از برداشتن عکس‌هاي شاه از ادارات اين مجسمه را نيز سرنگون كنيم. اما موقعيت مناسب فراهم نمي‌شد تا اينكه پس از تظاهرات روز عاشورا بدون آنكه باکسی مشورت كنم تصميم گرفتم كه هر طور شده شب مجسمه را پائين بياوريم، فوراً به مدرسه علميه رفتم و چند نفر از دوستان خاص را در جريان گذاشتم و طبق برنامه‌ريزي كه به عمل آمد قرار شد يك دستگاه كاميون از كوچه غربي وارد ميدان شود و هنگام برگزاري دسته‌ی شام غريبان با انداختن سیم‌بکسل به گردن مجسمه آن را پايين بكشد، ‌لذا آقاي سيد محمد شمس‌الديني ، يكي از رانندگان كاميون را مأمور پيدا كردن ماشين و تهيه سیم‌بکسل كردم. از طرفي ديگر ممكن بود هنگام ورود به ميدان مأموران شهرباني برسند و به مردم تيراندازي كنند. آقاي محمد كهفي كه در آن روز‌ها يك دستگاه ماشين آرياي بدون سقف داشت و بچه‌ها را براي تظاهرات به این‌طرف و آن‌طرف مي‌برد مأمور كردم با تعدادی از بچه‌ها بروند و لاستیک‌های كهنه را بياورند و در نزديكي پارك شهر بگذارند تا در وقت لزوم از آن استفاده كنيم. اما بيم درگيري با پليس زياد بود لذا به چند نفر از بچه‌ها كه تفنگ سر پر شكاري داشتند گفتم: در تاريكي شب به پشت‌بام مغازه‌هاي جلو پارك شهر بروند و درصورتی‌که مأموران تيراندازي كردند شما هم به‌طرف آن‌ها تيراندازي كنيد تا بترسند و فرار كنند، اما حقیقت این است که من نمی‌دانم کسی رفت یا خیر. تعدادي كوكتل مولوتف هم به چند نفر دادم تا در صورت لزوم از آن استفاده کنند.آقاي سيد باقر حسيني نژاد و چند نفر ديگر هم مأمور بررسي اوضاع‌واحوال پارك شهر شدند. اما مشكل اصلي آوردن جمعيت به‌پای مجسمه بود. براي اين منظور بعدازظهر روز عاشورا دسته‌ی سینه‌زنی بزرگي از مسجد جعفر زاده به راه انداختيم و به مسجد کوشک نو رفتيم تا پس از نماز مغرب و عشاء طبق سنت مردم اردكان دسته‌ی شام غريبان تشكيل دهيم و قرار گذاشتيم در هنگام عبور دسته‌ی شام غريبان از جلو پارك شهر، نقشه را اجرا شود. يكي از دوستان گفت:« جريان را به آیت‌الله خاتمي گفته‌اید.؟» گفتم: « آیت‌الله خاتمي نبايد از موضوع مطلع شود ، » چون در جريان تشییع‌جنازه شهيد قانعي در حضور آیت‌الله خاتمي به افسري كه از يزد آمده بود قول داديم كه در جريان تشییع‌جنازه كاري به مجسمه نداشته باشيم ، آیت‌الله خاتمي هم یک‌بار روي منبر گفته بود:« فعلاً كاري به اين مجسمه نداشته باشيد »، زيرا ايشان نمی‌خواست به خاطر پايين آوردن مجسمه كسي به شهادت برسد. بعد از نماز مغرب و عشاء دسته‌ی شام غريبان را با جمعيت زيادي از مسجد کوشک نو آغاز كرديم. در اردكان رسم است كه در دسته‌ی شام غريبان عزاداران مي‌نشينند و يك بيت شعر مي‌خوانند آنگاه بلند مي‌شوند و چند متر راه مي‌روند و دوباره می‌نشینند و شعر می‌خوانند و سینه می‌زنند. اين جريان در طول مسير تكرار مي‌شود تا به محل موردنظر برسند ، در قديم معمولاً اين مراسم در كوچه‌هاي تاريك برگزار مي¬شد به‌صورت سمبليك هرکدام يك عدد شمع روشن نيز در دست مي‌گرفتند. آن شب دسته‌ی شام غريبان برخلاف سال‌های قبل بسيار مفصّل بود، زيرا اولاً فقط يكي دسته‌ی شام غريبان گرفته‌شده بود و ثانياً‌ به خاطر جريانات انقلاب جمعيت بيشتري در مراسم شركت داشتند. به‌محض شروع دسته‌ی شام غريبان، به كساني كه لاستیک‌ها را تهیه‌کرده بودند گفتم:« بروند لاستيك‌هاي كهنه را در مسير خيابان طوري بچينيد كه اگر لازم شد فوري آن‌ها را آتش بزنيم تا ماشين شهرباني نتواند به ميدان نزديك شود، سفارش كردم كه كوچه دروازه مير صالح روبروي بانك ملي را براي فرار خالي بگذارند و لاستيك جلو آن نگذارند. در همين اثنا خبردار شدم يكي از ساكنين آن محل جريان آوردن لاستيك را به شهرباني اطلاع داده است. اما چون تصميم گرفته بوديم ، ديگر اين مسائل نمي‌توانست تصميم ما را عوض كند. 🔷برگرفته از کانال تاریخ اردکان استاد حاج علی سپهری •┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈• 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3342401582C2af577647b '📖!
دسته‌ی شام غريبان از جلو مسجد کوشک نو حركت كرد و به‌طور عادي تا نزديكي خيابان شهيد قانعي آمد، من منتظر بودم تا بچه‌ها خبر آماده شدن كاميون را بدهند آن‌وقت دسته را به‌طرف پارك شهر هدايت كنيم، اما درست در همان لحظه خبر آوردند كه ماشين آماده نيست، ‌ناگزير دسته را به‌طرف خيابان شهيد قانعي هدايت كرديم، هنوز چند قدم بيشتر نرفته بوديم كه يك اتومبيل پيكان سبزرنگ آمد و آقای سید محمد شمس‌الدین و آقای محمد عرب زاده و شاید یک نفر دیگر که حالا نامش در نظرم نیست در آن ماشين نشسته بودند . آن‌ها از من خواستند سوار شوم، من به آقايان حيدري و سيد باقر حسینی نژاد گفتم:«شما دسته را آرام‌آرام بياوريد تا من ببينم چكار بايد بكنيم.» سوار ماشين شدم و رفتيم به‌طرف ميدان بسيج فعلي، در مقابل سالن بسيج فعلی توقف كرديم، آقاي حاج محمد عرب زاده يكي از سرنشينان ماشين به من گفت:« اگر مي‌خواهي مجسمه را پائين بياوريد شايد چند نفر كشته بدهي فكرش را كرده‌اي؟» من براي اينكه آن‌ها از تصميمشان منصرف نشوند. گفتم: « اگر ده نفر هم كشته بدهيم بايد مجسمه را پايين بياوريم، اگر مي‌تواني ماشين بياوري که بهتر، اگر نمي‌تواني لاستيك مي‌اندازيم پاي مجسمه و آن را آتش مي‌زنيم،» آن‌ها وقتي ديدند كه تصميم من قطعي است، گفتند:« مي‌رويم و ماشين را مي‌آوريم،» من از ماشين پياده شدم و دوباره به جلو دسته‌ی شام غريبان آمدم، مردم اصرار داشتند كه دسته با سرعت بيشتري حركت كند. چون آن‌ها نمي‌دانستند كه موضوع از چه قرار است ولي من مي‌خواستم تا آماده شدن كاميون ، دسته را آهسته ، آهسته، به محل پارك شهر ببريم، به همين جهت هرچند قدم یک‌بار آن‌ها را مي‌نشانديم تا سينه بزنند و نوحه بخوانند،‌ پيرمردها و حتي بعضي از جوان‌ها نسبت به اين قضيه اعتراض مي‌كردند وعده‌ای هم كه خسته شده بودند کم‌کم دسته را رها كرده به خانه‌هايشان رفتند. 🔷برگرفته از کانال تاریخ اردکان استاد حاج علی سپهری •┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈• 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3342401582C2af577647b '📖!
💠تاریخ انقلاب اردکان پائین آوردن مجسمه 20/9/57 قسمت دوم خلاصه دسته‌ی شام غريبان پس از عبور از خيابان شهيد قانعي، مصطفي خميني و ميدان پانزده خرداد وارد خيابان امام خميني شد، در آنجا کم‌کم چندنفری از موضوع مطلع شدند و ديگر جرئت نمي‌كردند بنشينند و سينه بزنند، لذا به‌طور نيم‌خيز سينه مي‌زدند. مي‌ترسيدند شهرباني از راه برسد و به آن‌ها حمله كند، اما عده‌اي كه از قضيه بي‌خبر بودند نسبت به آن‌ها اعتراض مي‌كردند و داد مي‌زدند بنشين، ولي كسي گوش نمي‌داد . عده‌اي هم به حالت كمر خم يا نيم نشسته سينه مي‌زدند، هر چه به ميدان نزدیک‌تر مي‌شديم بر تعداد افرادي كه نمي‌نشستند افزوده مي‌شد . کم‌کم در نزديكي‌هاي ميدان دیگرکسی نمي‌نشست سينه بزند، در همان لحظه سید محمد شمس‌الدینی خبر آوردند كه سيد امير رفيعي ماشين كمپرسي داف آقای خدمت مختاري را برداشته آمده تا نزديك ميدان ، پاسبان‌ها هم در پاي مجسمه نيستند، همه گمان مي‌كردند نيروهاي شهرباني رفته‌اند بالاي پشت‌بام اداره دارائي كه مشرف بر ميدان بود يا چائی ديگر كمين كرده‌اند و قرار است مردم را به رگبار ببندند. هيجان به اوج خود رسيده بود افرادي كه متوجه شدند و ترسيدند از معركه دررفتند. افرادي هم كه از قضيه آگاهي داشتند مواظب بودند كه مشكلي براي كسي پيش نيايد، عده‌اي هم اصلاً متوجه نبودند، خلاصه دسته شام غريبان به جلو ميدان رسيد من به‌اتفاق آقای احمد خالصي فوراً به‌طرف ميدان رفتيم و يك عدد پرژكتوري كه ميدان را روشن كرده بود شكستم .ماشين به‌سرعت از مسير خيابان شهيد رجايي فعلي ، وارد ميدان شد و سيد محمد شمس‌الدینی سیم‌بکسل را به‌پای مجسم آ ورد و چند نفر تلاش کردند تا سيم را به دور مجسمه بيندازند كه موفق نشدند . سرانجام آقاي حسين پورعبداللهي با پا گذاشتن به شانه يك نفر ، به‌سرعت از مجسمه بالا رفت و سیم‌بکسل به گردن شاه انداخت و ماشين حركت كرد . مجسمه به زمين خورد و سرش چند متر آن‌طرف‌تر افتاد، همزمان با اين برنامه ، من با صداي بلند گفتم: «بچه‌ها فرار كنيد» و همه پا به فرار گذاشتيم. وقتي جلو مغازه‌هاي ضلع شمالي پارك شهر رسيدم ديدم «اكبر آقا» پيرمردي كه در همه تظاهرات شركت مي‌كرد در كنار پياده‌‌رو روي زمين افتاده و آن‌قدر از روی او راه‌رفته‌اند كه مثل تمبر روي زمين چسبيده، وقتي جلو كوچه‌اي كه براي فرار در نظر گرفته بوديم رسيدم ديدم همه‌چیز برعکس است.لاستیک‌ها را به‌جای اينكه در خيابان بچينند در مسير راه فرار خودمان گذاشته‌اند. چشمتان روز بد نبيند. بچه‌ها هنگام فرار اغلب در اين لاستيك‌ها گير مي‌افتادند و به زمين برخورد مي‌كردند. همین‌که پا مي‌گذاشتند این‌طرف لاستيك آن‌طرفش بلند مي‌شد و محكم به زمين مي‌خوردند. منظره عجيبي بود این‌ها همه‌اش در مدت بسيار كوتاهي انجام مي¬شد. تعداد زيادي كفش در محوطه ريخته بود، من و دوستانم هم از همين مسير به‌طرف مدرسه علميه رفتيم، جالب اين بود كه نزديكي مسجد آرد خرما (انتهاي كوچه میر صالح) پسربچه‌ای كه با پای‌برهنه در حال فرار بود وقتي به ما رسيد گفت: «کوشک نو كدام طرف است ». ما با خنده به او گفتيم:« همين طرف بدو،» وقتي رسيديم مدرسه علميه آشيخ احمد احمدي شلغم پخته بود و ما مشغول خوردن شلغم بوديم كه خبر جالب‌تری از راه رسيد. جريان ازاین‌قرار بود كه در حسينيه چرخاب مجلس روضه‌خواني بر پا بود و روحاني بالاي منبر، ناگاه سيل جمعيت پابرهنه وحشت‌زده وارد حسينيه مي‌شود و به‌سرعت از ميان جمعيت عبور كرده از كوچه ديگري بيرون مي‌روند. مردم مي‌پرسند: چه خبر است:؟ مي‌گويند: مجسمه پايين آورده‌اند. مردم هم به گمان اينكه مأموران شهرباني در تعقيب آن‌ها هستند به‌سرعت بلند شده مانند آن بچه‌ها پا به فرار مي‌گذارند. روحاني هم در یک‌لحظه مي‌بيند حسينيه خالي شد و هیچ‌کس نماند ، ناگزير او هم از منبر پايين مي‌آيد و از حسينيه خارج مي‌شود. 🔷برگرفته از کانال تاریخ اردکان استاد حاج علی سپهری •┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈• 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3342401582C2af577647b '📖!
💠 تاریخ انقلاب در اردکان پائین آوردن مجسمه 20/9/57 قسمت سوم صبح روز يازدهم محرم مانند هميشه قدري دير از خانه بيرون آمدم، ساعت حدود نه بود كه جلو پارك شهر رسيدم ديدم مردم كار خودشان را كرده‌اند.جشن گرفته و نام ميدان شاهنشاهی را به نام امام خميني تغيير داده‌اند. چند لحظه‌اي آنجا ماندم، ناگاه آقاي حسين نثاري يكي از كارمندان شهرداري آمد و گفت:« شهردار (آقاي طاهري) گفته یک‌جوری بيا اين مجسمه را از شهرداري بيرون ببر.» گفتم:« مگر مجسمه داخل شهرداري است.» گفت:« بله، مأموران شهرباني مجسمه را آورده‌اند داخل شهرداري،» من به دنبال ماشين بودم كه حبيب شاكر را ديدم، او يك وانت ژيان داشت. فوري بغل‌دستش نشستم و گفتم:« برو شهرداري،» يكي دو نفر هم عقب وانت سوار شدند و رفتيم شهرداري، شهردار با ديدن من گفت: «آقاي سپهري شهرداري چكار داري ؟ بچه‌ها بري تلفن بزني شهرباني» و با دست اشاره مي‌كرد آن پشت است. زيرا من نمي‌دانستم مجسمه كجاست، شهردار مرتب مي‌گفت:« الآن مي‌روم تلفن مي‌زنم شهرباني، شهرداري چكار داري ؟ چيزي تو شهرداري نيست» و با دست به محل مجسمه اشاره مي‌كرد. ماشين را به كنار مجسمه برديم خيلي سنگين بود از چند نفر كارگران شهرداري كه آنجا بودند كمك خواستيم و آن را بلند كرديم و در ماشين وانت ژيان گذاشتيم. واقعاً به خاطر سنگيني آن، اتاق ماشين چسبيد روي چرخ‌ها، مجسمه را به وسط جاده سنتو در محل ميدان آیت‌الله خاتمي فعلي برديم و چند لاستيك كهنه روي آن انداخته و به آتش كشيديم، رانندگان ماشين‌هاي عبوري وقتي اين صحنه را مي‌ديدند به وجد می‌آمدند و فرمان‌هاي ماشين‌هايشان را رها كرده به شادي مي‌پرداختند، ظهر بود كه ماشين شهرباني و ماشين آتش‌نشانی از راه رسيدند، مردم متفرق شدند و آن‌ها آتش را خاموش كردند . بچه‌ها هم بقایای مجسمه را برداشتند و با خود بردند و پاهای آن را در جوی آب اول کوچه دروازه سیف انداختند که چند سال بعد هنگام تخلیه آن ، بقایای مجسمه پیداشده بود که نمی‌دانم به کجا بردند ولی سر مجسمه هنوز هم‌دست آقای ... از اهالی اردکان است. جریان پائين آوردن مجسمه به اين صورت خاتمه يافت و صدها جفت كفش و چند دست و پای‌شکسته حاصل اين كار بود، كفش‌ها مدت‌ها در مدرسه علميه ريخته بود اما صاحبان آن شايد خجالت مي‌كشيدند كه بيايند و آن‌ها را بردارند. تشییع‌جنازه شهيد زاهدي يكي از صحنه‌هاي جالب دوران انقلاب ، تشییع‌جنازه شهید زاهدي بود، بعدازظهر روز يازده محرم عده زيادي از اهالي ميبد به اردكان آمدند و به‌اتفاق مردم اردكان تشییع‌جنازه شهيد زاهدي را از مقابل بيمارستان ضیائی اردکان واقع در خیابان امام خمینی فعلی ، شروع كردند. خواهر شهيد زاهدي در محل ميدان شهداي فعلي اردكان براي مردم سخنراني كرد. سپس مردم اردكان و ميبد جنازه شهيد زاهدي را بيش از ده كيلومتر با پای پياده تا ميبد تشييع كردند و آنگاه در ميبد پس از سخنراني و تشكر خواهر شهيد زاهدي از مردم ، جنازه را در ماشين گذاشتند تا به زادگاهش در شمال ببرند.، اين مراسم در تاريخ اردكان و میبد تاکنون بی‌نظیر بوده ، زيرا تشییع‌جنازه ای به طول ده کیلومتر با پاي پياده حتي در دوران جنگ تحميلي هم تكرار نشد. 🔷برگرفته از کانال تاریخ اردکان استاد حاج علی سپهری •┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈• 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3342401582C2af577647b '📖!