◍⃟🌤◍⃟🌤💛 #پروردگارا آنچه طاقت تحمل آن را نداریم بر ما مُقدّر مدار ... 🍃🌼               #نیایش ☞💙☜         🌼🍃

🔹▪️🔳🔲 یڪ لحظه از فڪر ڪردن در مورد مشڪلاتت دست بردار و قدردان همه نعمت هايى باش ڪه در زندگى دارے و ناديده شان ميگيرے!    💙

دڪان دوستی را نبند ..! اگر همه‌ے مغازه ها تعطیل شد ، تو اما دڪان دوستی را نبند .. اگر همه‌ے بازارها رو به ڪسادے رفت و همه‌ے سڪه‌ها از رونق افتاد ، تو اما بازار عشق را ڪساد مڪن و سڪه‌ے جوانمردے را از رونق نینداز .. اگر قحطی آب و نان آمد ، تو اما نگذار ڪه قحطی انسان نیز بیاید .. اگر محتڪران ، خورد و خوراڪ و مال و منال را دریغ ڪردند ، تو اما نور و شور و جان و دل را احتڪار نڪن .. ما ورشڪستگانِ جورِ روزگاریم .. اما نباید ڪه برنشستگانِ ڪشتیِ اندوه نیز باشیم .. معرفت و احساست را دريغ مڪن .. اگر حتی هوا جیره بندے شده است تو اما امیدت را حبس نڪن .. لبخندت را نیز و آرزوهایت را .. دست تنگی را به دلتنگی بدل نڪن ؛ باشد ڪه فراخیِ دل ، گشادگیِ روز و روزے نیز بیاورد .. 👤عرفان نظر آهاری 🌹 ‌... ꒷꒦︶꒷꒦︶꒷꒦︶꒷꒦︶ الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرَج

💙 در اولین صبح عروسی، زن و شوهر توافق ڪردند ڪه در را بر روے هیچڪس باز نڪنند. ابتدا پدر و مادر پسر آمدند. زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند. اما چون از قبل توافق ڪرده بودند، هیچ‌ڪدام در را باز نڪرد. ساعتی بعد پدر و مادر دختر آمدند. زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند...! اشڪ در چشمان زن جمع شده بود و در این حال گفت : نمی تونم ببینم ڪه پدر و مادرم پشت در باشند و در را روشون باز نڪنم. شوهر چیزے نگفت، و در را برویشان گشود. اما این موضوع را پیش خودش نگه داشت. سالها گذشت خداوند به آنها چهار پسر داد. پنجمین فرزندشان دختر بود. براے تولد این فرزند، پدر بسیار شادے ڪرد و چند گوسفند را سر برید و میهمانی مفصلی داد. مردم متعجبانه از او پرسیدند: علت اینهمه شادے و میهمانی دادن چیست؟ مرد بسادگی جواب داد: چون این همان ڪسی‌ست ڪه در هر شرایطی در را برویم باز می‌ڪند...! ✨

💙 دنـــیـــا ؛ به "شایستگی‌هایت" پاسخ می‌دهد نه به " آرزوهایت " پس شایسته‌ے آرزوهایت باش... چه بسیار انسانها دیدم تنشان "لباس" نبود...! و چه بسیار لباسها دیدم ڪه درونش "انسانی" نبود! به هر ڪس"نیڪی" ڪنی او را "ساخته‌اے" و به هر ڪس"بدے" ڪنی به او "باخته‌اے" پس بیا بسازیم و نبازیم 💙💙