#سلام_مولای_مهربانم✋💖
#صبحت_بخیر_تمام_عمرم_اقا_جان❤
#صبحم_به_نام_شما_مولا_جانم💚🌹
👌توصیف قشنگیست دراین عالم هستی
🌹 تـو عـرش بَـرینی و من از فـرش زمینم
💐 آواره نه! در حسرت دیـدار تـو بیشک
💞 ویـرانهی ویـرانهی ویـرانه تریـنم
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲 🌸
#صبحتون_مهدوی 🌼🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 رابطه ی امام زمان (عج) با مؤمنین
🌺 استاد عالی
https://eitaa.com/quran_AlamdaranNoralNabi
👆👆👆👆
دست ورزی نوگلان قرآنی با وسایل دور ریز
*روزهای مهد قرآن روزهای زوج از ساعت۱۵ تا ۱۶:۴۵
بچه های خود را به محیطی امن و قرآنی بسپارید😍
🍃🌺 #حل_مشکلات
🌺🍃 آیتالله بهجت ره؛
ضمن اینڪہ صدقه مےدهید
《سوره ناس وسوره فلق》
را تڪرار فرماییـد↻
همچنین ذڪر↯
《لا حول و لا قوة الّا بالله》
را زیاد تکرار ڪنید
📚 عرفان و عبادت، ص ۳۹۳
https://eitaa.com/quran_AlamdaranNoralNabi
لطفا به کانال رسمی دارالقرآن الزهراء .س. تکاب (استاد فرجی) بپیوندید.
در ایتا؛
https://eitaa.com/ostadFarajiDarolquranAzzahra
در تلگرام؛
https://t.me/darolquranazzahra
ما را به دوستان خود معرفی کنید.
#سلام_امام_زمانم✋💖
#صبحت_بخیر_آقای_مهربانم 💐☀
💕 جانم فدای نام تو
يا صاحبالزمان 🌼🍃
🌸 قربان آن مقام تو
يا صاحبالزمان 🌼🍃
❤ جان ميدهم بخاطر
يک لحظه ديدنت💐🍃
💞 دل عاشقٍ سلامِ تو
يا صاحبالزمان 🌼🍃
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲💚
#صبحتون_مهدوی 🌼🍃
9.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 داستان شنیدنی مردی که از حضرت معصومه(سلام الله علیها) خانه میخواست.
🌸 استاد انصاریان
🎤 مصاحبه خبرگزاری شبستان با «استاد فرجی» 👇
http://shabestan.ir/detail/News/1269190
داستان کوتاه
بنده شاکر کیست؟
امام صادق علیه السلام فرمود: در زمان های گذشته، در میان بنی اسرائیل، عابری زندگی می کرد، که از امور دنیا محروم بود، و در وضع بسیار دشواری زندگی می کرد، همسرش آنچه داروندار داشت، در تأمین زندگی او مصرف کرد، و دیگر آهی در بساط نماند و عابد و همسرش روزهائی را با گرسنگی بسر بردند. تا اینکه همسرش مقداری نخ را که ریشه بود، پیدا کرد و به شوهرش داد، تا به بازار ببرد، و با فروش آن غذائی تهیه کند.
عابد آن را به بازار برد، وقتی به بازار رسید، دید بازار تعطیل است، و خریدارها جمع شده اند، و مأیوس بر می گردند، عابد با خود گفت، دریا نزدیک است، بروم در آنجا وضو بگیرم و دست و صورتم را بشویم، تا بلکه راه نجاتی پیدا شود، کنار دریا آمد، دید صیادی تور به دریا می اندازد و ماهی می گیرد اتفاقاً تورش را به دریا انداخت و کشید و تنها یک ماهی پلاسیده و بی ارزشی، در میان تور افتاده بود، عابد به صیاد گفت، این بسته نخ را به این ماهی می فروشم، صیاد، با کمال میل قبول کرد، عابر آن ماهی را برداشت و به خانه آمد، و جریان را به همسرش گفت.
همسر، ماهی را گرفت و مشغول پاک کردن و بریدن آن شده تا برای پختن آماده کند، ناگهان در شکم ماهی مرواریدی گرانبها یافت، شوهرش را خبر کرد، شوهر آن مروارید را به بازار برد و آن را به بیست هزار درهم فروخت. و سپس آن پول کلان را که در دو کیسه بود به منزل آورد، در همین لحظه، فقیری به در خانه آمد و تقاضای کمک کرد، عابد به فقیر گفت: بیا و این یک کیسه را بردار و ببر، فقیر خوشحال شد و یک کیسه را برداشت و برد.
همسر عابد گفت: سبحان الله، ما خودمان در حالی که در سختی و دشواری فقر بسر می بریم، نصف سرمایه ما رفت. چند لحظه نگذشت که فقیر دیگری آمد و تقاضای کمک کرد، عابد به او اجازه ورود داد، تا به او نیز کمک کند، او وارد خانه شد و همان کیسه درهم را که فقیر قبلی برده بود، آورد و در جای خود نهاد و به عابد گفت: کل هنیا مریئا...: از این روزی، بخور، گوارا و نوش جانت باد من فرشته ای از فرشتگان خدا هستم، پروردگار تو خواست بوسیله من تو را امتحان کند تو را شاکر و سپاسگزار یافت.
📗 #داستان_دوستان، ج 3
https://eitaa.com/quran_AlamdaranNoralNabi