💎اصلاح امور جامعه توسط مسئولین، در گرو استقامت و یاری مردم
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند :
«ولیّ جامعه و رهبران نمی توانند اصلاحگری کنند مگر اینکه مردم(در یاری واطاعت از او) استقامت و ایستادگی داشته باشند.»
#نهج_البلاغه_خطبه216_بند2
#انتخاب_اصلح
#نقش_مردم_در_حکومت
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
💎پیامد انتخاب نااهلان، فراگیری بلا و کینه توزی و ستمگری در جامعه
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند :
«پس از تسلّط فرزندان امیّه، خانه ای در شهر یا خیمه ای در بیابان باقی نمی ماند، جز آن که ستمگران بنی امیّه، اندوه و غم را بدانجا می کشانند، وبلا و کینه توزی را در همه جا مطرح می کنند. ...زیرا نااهلان را به زمامداری برگزیده اید و زمامداری را به جایگاه دروغینی قرار داده اید.»
#نهج_البلاغه_خطبه158_بند2
#انتخاب_اصلح
#نقش_مردم_در_حکومت
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
💎رهاورد ادای حقوق متقابل رهبر و مردم
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
آنگاه که مردم حق رهبری را اداء کنند، و مسئول حق مردم را بپردازد:
1⃣حق و عدالت برقرار و جامعه اصلاح می شود.
2⃣ دین و سنتهای اسلام در جامعه جاری می گردد.
3⃣مردم در تداوم حکومت امیدوار می شوند.
4⃣دشمن در نابود کردن حکومت عدل الهی، مایوس می شود.
#نهج_البلاغه_خطبه216_بند2
#انتخاب_اصلح
#نقش_مردم_در_حکومت
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
💎رهاورد ادای حقوق متقابل رهبر و مردم
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
آنگاه که مردم حق رهبری را اداء کنند، و مسئول حق مردم را بپردازد:
1⃣حق و عدالت برقرار و جامعه اصلاح می شود.
2⃣ دین و سنتهای اسلام در جامعه جاری می گردد.
3⃣مردم در تداوم حکومت امیدوار می شوند.
4⃣دشمن در نابود کردن حکومت عدل الهی، مایوس می شود.
#نهج_البلاغه_خطبه216_بند2
#انتخاب_اصلح
#نقش_مردم_در_حکومت
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
💎آثار سوء ادا نشدن حقوق متقابل مسؤولین و مردم
1⃣ وحدت کلمه از بین می رود
2⃣ ستمگری و هواپرستی افزایش می یابد
3⃣نیرنگ بازی در دین فراوان می گردد
4⃣ احکام دین و سنت پیامبر تعطیل می شود
5⃣ مردم از اینکه حق بزرگی فراموش شود، یا باطل خطرناکی رواج می یابد، احساس نگرانی و وحشت نمی کنند
6⃣ پس نیکان خوار و بَدان قدرتمند می شوند
7⃣ و کیفر الهی بر بندگان، بزرگ و دردناک خواهد بود.
#نهج_البلاغه_خطبه216_بند2
#انتخاب_اصلح
#نقش_مردم_در_حکومت
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#انتخابات
✅شهیدحاج قاسم سلیمانی:
خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، ای کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه دادهاید و جانها را بر کف دست گرفته و در بازار عشقبازی به سوق فروش آمدهاید، عنایت کنید: جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیّع است.
🔹امروز قرارگاه حسینبن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. ا گر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص).
#زمانه
#انتخابات_۱۴۰۰
📚قابل توجه صاحب منصبان
جعفر برمكي (پسر يحيي برمكي) از وزراي محبوب و صاحب قدرت هارون الرشيد خلیفه ي عباسي بود كه بسيار مورد توجه و لطف و عنايت خليفه بود. بعد از مدتي ميانه ی خليفه و وزير به هم خورد و خليفه دستور قتل او و خاندانش را داد.تسلط پر دامنه ی برمكيان بر دستگاه خلافت عباسي و زوال قدرت و سقوط ناگهانی وغمانگيز آنها حکایتیست خواندنی و عبرت آموز برای همه ی کسانی که مسند نشینی خود را جاودانه می دانند و از حوادث روزگار عبرت نمی گیرند ....
مدّت زمانی قبل از سقوط برمکیان ،روزی هارون خلیفه، هوس کرد بدون محافظ و تشریفات خلافت ،با جعفر برمکی (وزیر خود ) روزی را به تفریح بگذرانند . به باغ یکی از دوستان یحیی که پیر مردی بود رفتند و به گشت و گذار ومیوه چیدن پرداختند. هارون ضمن اینکه میوه هارا انتخاب میکردچشمش به گلابی درشتی افتاد که بر شاخه ای بلند قرارداشت . به دلیل نامعلوم شاید به این سبب که جثّه ی خلیفه بزرگتر بود دستانش را قفل کرد و به جعفر گفت بالا رو و میوه را بچین .جعفر برمکی یک پای در دستان قفل شده ی هارون و پای دیگر بر روی شانه اش گذاشت ، بالا رفته گلابی را چید و پایین آمد. درحالیکه باغبان پیر آنهارا تماشا میکرد. هنگام عصر و خداحافظی با باغبان، ضمن اینکه انعامی به وی پرداخت شد هارون به او گفت سادگی و مهمان نوازی تو با عث خوشنودی ما شد اگر ازمن و جعفر در خواستی داشته باشی خواسته ات برآورده خواهد شد . پیر مرد به داخل اطاق رفته وسائل نوشتن آن زمان را با خود آورده به جعفر گفت می خواهم بنویسی تو و مهمانت امروز اتّفاقی اینجا آمدید و هیچ دوستی ونسبتی با من نداری و خلیفه هم آن را مهر کند. خلیفه و جعفر هردو شگفت زده شدند . هارون گفت :همه سعی میکنند خود را منسوب و آشنای جعفر وزیر من معرّفی کنند و تو ازما چنین سندی میخواهی ؟ باغبان گفت شما خواستید من از شما چیزی بخواهم و خواستم حالا به قول خود عمل کنید . جعفر برمکی نا چار چنین نوشته ای را امضاء کرده بدست پیرمردداد و او ازخلیفه خواست بامهر خودکه روی نگین انگشترش بود آنرا ممهور وتأییدکندوسپس آنها از پیر مرد باغبان خداحافظی کرده رفتند .مدتی گذشت. واژگون شدن بخت جعفر برمکی آغاز شد وآنگونه که در تاریخ آمده ، خلیفه حتّی به دوستان دور ونزدیک ،منسوبان و معاشرانش هم رحم نکرد . پیر مردباغبان نیز به جرم دوستی و معاشرت با جعفر دستگیر شد .اما نامه ممهور شده به مهر خلیفه را نشان داد و گفت من با جعفر برمکی هیچ نسبتی ندارم . و خلیفه دستور آزادی او را صادر کرد . خلیفه از پیرمرد پرسید من پیوسته به این اندیشیده ام ؛آن روز که به باغت آمدیم چرا چنین نوشته ای را از ما می خواستی؟ آیا حمکتش این بود؟ باغبان پیر گفت آری خلیفه. آنگاه که جعفر برای چیدن گلابی بر شانه های توایستاد من دانستم که اورا بالاتر ازاین مقام ومرتبه ای نیست و زوال برمکیان نزدیک است .