دخترت هنوز چشم به جهان باز نکرده فرزند شهید شده! میخواستی برایش از خوش قدمیاش بگویی. میخواستی تعریف کنی همزمان شده معمم شدنت با پاگذاشتن او در دل مادرش. حتما دلت میخواست هرچه خودت نداشتی برای دخترت جبران کنی؛ دست محبت پدری و نگاه پر مهر یک حامی. مثل خودت یتیم بودن را برای دخترکت نمیخواستی.
هرجا اسم دین و انقلاب بود اولین بودی، ملبّس شدی تا ارزشها را زنده کنی. عشق تو را بالا برد، عشق به آرمانی که عشق فرزند را کمرنگ میکند...
حالا با آن چشمان دریاییات از بالا میبینیمان و دعا میکنی. آنجا دستت بازتر است...
#کربلای_کرمان
✍️ #زکیه_دشتی_پور
به محفل نویسندگان منادی بپیوند👇
https://eitaa.com/monaadi_ir
#کرمان_تسلیت
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّل_لِوَلیِّـــکَ_الفَــــرَج
🏴@quranmarkaz 🏴
🔥غایب نزنید
🔻فردا شنبه است.
به همکلاسی های این دانش آموزان بگویید اگر معلمان نام هریک از این ۲۰ دانش آموز شهید را خواندند همه با هم بگویند «حاضر»
🔻این دانش آموزان شهید، «غایب» نیستند
از همیشه حاضرترند
از همیشه زنده ترند
از همیشه شاداب ترند
میهمان سفره حضرت زهرا سلام الله علیها هستند و سفره دار این میهمانی قهرمان ملی شان #حاج_قاسم_سلیمانی است.
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّل_لِوَلیِّـــکَ_الفَــــرَج
#کرمان_تسلیت
✨@quranmarkaz ✨
کاپشن صورتی گوشواره قلبی شدی ریحانه ی بهشتی...🌱
"ریحانه سلطانی"
کاپشن صورتی با گوشوارههای قلبی به آغوش عمو قاسم رسید
#ایران_تسلیت
#حاج_قاسم
#کرمان_تسلیت
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّل_لِوَلیِّـــکَ_الفَــــرَج
🏴@quranmarkaz 🏴
🔴 شهری که مردمش با قائم قيام میکنند
🔵 عفان مـى گـويد: امام صادق (ع) به مـن فرمـود: آيا مـى دانى علت ناميده شدن ايـن شهر به قم چيست؟
🌕 عرض كردم: خدا و رسـولـش و شما داناتريد.امام فرمـود: ايـن شهر قـم نامگذارى شد چون مردمش با قائم آل محمد(ص) اجتماع و با او قيام, و براى او استقامت مى كنند و ياريـش مـى نماينـد.
📚 بحارالانوار ج ۶۰ ص ۲۱۶ ح ۳۸
🛑 یوم الله ۱۹ دی، سالروز قیام تاریخ ساز مردم قم در سال ۱۳۵۶ گرامی باد
از رفیقِ مجازی کرمانی پیام رسید: "دردت تو سرم، ناهار دعوت مایی" نگو نقشهای تو سر دارد. با ۴۰۵ خستهاش حیرانِ شهریم. وسط محلهای معمولی، در کوچهای معمولی، ساکن خانهای معمولی.
از اسپیکر صدای مداحی بلند است. با سوز میخواند: "شیرینزبون بابا..." رفیقم چشم قرمز میکند: "صدای خودشه!"
میشنوم دوتا پسر و یک دختر سهساله به یادگار گذاشته.
خانمها طبقه همکف نشستهاند. کیپتاکیپ. دعوت میشویم بالا. پیرمردی دوره شده. لباس سبز تنش است. رفیقم میگوید: "خانوادگی همقول شدهاند مشکی نپوشند!"
انگار برادر عادل شنیده باشد.
_خوشحالیم. افتخار میکنیم؛ اگرم اشکی بریزیم بخاطر جاموندگیمونه؛ برای حال خودمون!
جو سنگین است. اهل خانه، باصلابت از مهمانها پذیرایی میکنند. بقیه حالوروزشان بیشتر به عزادار میخورد! به قول کرمانیها گریه شدیم.
تکخاطراتی میشکفد.
_پاکت نمیگرفت و با ماشین خودش میرفت مجلس روضه.
_کمتر مداحی میرفت در جمع اهل تسنن، عادل میرفت یادواره شهداشون و روضه حضرت زهرا میخوند!
_روز مادر، صبح با کادو و گل اومد؛ پدرمادر رو برد بیرون کاراشونو انجام داد و آورد. سه رفت، سه و ربع خبرش آمد!
_حلقه وصل بود؛ بین مذهبیها و مداحها، بین شیعه و سنی، بین اعضای خونواده
_میگفت به من بگید ذاکر، هنوز مونده تا مداح بشم!
_یه پاش مجلس روضه و یادواره شهدا بود؛ یه پاش اردوی جهادی. چند سال رسم شده بود در مناطق محروم وسط نیروهای جهادی براش جشن تولد میگرفتیم!
سفره پهن میشود. رفیقم سقلمه میزند: "درد و بلات! ناهار کجا بهتر از ایجا؟!"
#کربلای_کرمان
#شهید_عادل_رضایی
🆔️ @m_ali_jafari