eitaa logo
♡☆دختران مهدوی☆♡
239 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
116 فایل
﷽ محتوای کانال دختران مهدوی❤️ ترک گناه✨ فیلم های آموزنده🌸 چالش های مذهبی🍃 متن های مختلف برای پیدا کردن راه درست🙂 باهم شروع میکنیم و تا پای آخر برای ظهور امام مون قدم برمیداریم🤲🏻 کپی= حلالیت رفیق⁦⁦⁦☺ همسایه کانال دختران مهدوی @Azkodamso
مشاهده در ایتا
دانلود
6.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امنیت این کشور را مدیون زنان صبوری هستیم که فکرهای بلند داشتند @r46dif
*💙سیره_شهدا💙* *کفش زوار امام حسین علیه السلام راواکس میزد،،بعدازشهادتش معلوم شدکه اویکی ازسرداران سپاه است.* *شهید مدافع حرم‌هادی کجباف* 🌸🍃🕊 @r46dif
امام باقر (ع):🍃 خداوند عزوجل کسی را که درمیان جمع،بدون ناسزاگویی شوخی کند رادوست دارد ..♥️ ꧁•°┅🍃🌺❀🌺🍃┅°•꧂
: شیطان مقید است در دعا سرخوردگی ایجاد کند! حواستان باشد . خداوند خسته نمیشود و از دعای تو لذت هم می‌برد. و مواظب باش که شیطان تو را خسته نکند. ꧁•°┅🍃🌺❀🌺🍃┅°•꧂
اين 5 كار رو همين الان ترك كن: 1. سعى در راضى كردن همه. 2. سركوب كردن خودت. 3. در گذشته زندگى كردن. 4. ترس از تغيير. 5. بيش از حد فكر كردن. 🪴🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*با این کار کوتاه و با ارزش، ثواب یک حج در نامه اعمالت نوشته میشه 🕋✅* *💛زیارت از راه دور💛*. @r46dif
✨🍮🍮 و حسام چشمانش از یک عمر زندگیم محجبه تر بود.. حجاب در اسلام یعنی چشمانِ حریصِ نانوا و مردِ راننده ارزش تماشایت را ندارد. حالا میدانستم که زن در اسلام یعنی ملکه باش نه روسپیِ دست خورده ی کلوبهای شبانه. حجاب یعنی.. زیبا باش.. اما محجوب و دست نیافتنی.. حجاب یعنی.. زیبا باش.. اما محجوب و دست نیافتنی.. حسام پنجره ای تازه در چارچوبِ خودخواهی و بد عُنُقی هایم به روی هستی باز کرده بود. از اینجا دنیا پر از رنگ، خود نمایی میکرد. و حالا، من روسری را دوست داشتم.. تنفرهایی که به لطف امیر مهدی فاطمه خانم از دلپذیرترینهایِ زندگی ام شد. آن روز مثل همیشه مشغول کنکاش برایِ یافتنِ جواب در لابه لایِ کتابها بودم که تقه ای به در خورد و صدای اجازه حسام بلند شد. با عجله شالی رویِ سرم گذاشتم و اذن ورود دادم. وقتی وارد شد رایحه ی عطر همیشگی اش در اتاق پیچید.. رو به رویم ایستاد با لبخندی پر از رضایت. انگار خوب متوجه ی نیمچه پوشیدگی ام شده بود. لب به گفتن باز کرد از دانیال، از سلامتی اش، و از سفر.. سفری از جنس ماموریت.. نام ماموریت به سوریه که آمد، دستانم یخ زد. با چشمانی ملتهب به وجودِ سراسر آرامش اش خیره شدم.. سوریه یعنی احتمال مرگ و اگر بر نمیگشت.. نفسی برایِ کشیدن نمانده بود. کاش میشد که نرود.. با لبخند، بسته ای کوچک را به طرفم گرفت. ( ناقابله.. امیداورم خوشتون بیاد.. البته زیاد خوش سلیقه نیستم.. ببخشید..) ماتِ متانتش بودم. نباید میرفت.. من اینجا تنهایِ تنهایم.. http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
✨🍮🍮 مکثم را که دید کمی سرش را بلند کرد (چیزی شده؟؟ حالتون خوب نیست؟؟ ) سری تکان دادم و بسته را از دستش گرفتم. به طرف در قدم برداشت (مزاحمتون نمیشم استراحت کنید. اما اگه دیگه ندیدمتون حلال بفرمایید.. یا علی..) . ابرویی در هم کشیدم (چرا دیگه نبینمتون؟؟) لبخند رویِ لبهایش تک چالِ رویِ گونه اش را نمایان کرد (سوریه ست دیگه.. میدون جنگ..) جملاتش اصلا قشنگ نبود. داشت کلافه ام میکرد. (اصلا سوریه به شما چه ربطی داره.. از ایران پاشدین میرین سوریه که چی؟؟ مگه اونجا خودش سرباز نداره؟؟ مرد نداره؟؟ جون و پول و وقتتونو دارین تو یه کشور دیگه هزینه میکنید که چی بشه..؟؟ سوریه.. لبنان.. عراق.. افغانستان.. فلسطین.. و.. و.. و.. آخه به شماها چه..؟؟ ) عصبی بودم و تشخیصش نیاز به هوش سرشار نداشت. دستی به ابرویش کشید و نفسی عمیق بیرون داد. خنده از لبهایش حذف نمیشد؟؟ (خب.. اولا خدا میگه وقتی صدای کمک مسلمونی رو شنیدی واسه کمک بهش شتاب کن.. پس رسم بچه مسلمونی نیست که مردم بیگناهو تیکه پاره کنن، ما بشینیم اینجا آبمیوه و کلوچه امونو بخوریم.. دوما... کشورهایی که نام بردین همه اشون خط مقدم ایران هستن.. هدف داعش و بقیه ابر قدرتها از حمله و ناامن کردن این کشورها رسیدن به ایرانه.. یه نگاه به نقشه بندازین دور تا دور ایران آتیشه.. و ایران حکم ابراهیمو داره وسطه شعله هایِ سوزان.. ابراهیم نسوخت.. ما هم نمیذاریم که ایران بسوزه.. ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
✨🍮🍮 من.. دانیال و بقیه میریم تا اجازه ندیم حتی دودش به چشم هموطنامون بره.. ما جون و پول و وقتمونو میبریم اونجا تا مجبور نشیم تو خاک خودمون هزینه اشون کنیم.. مرزهامونو تو عراق و سوریه و الی آخر حفظ میکنیم تا شما با خیال راحت و بدون ترس از اینکه هر آن یه مشت وحشی بریزن تو خونه اتون راحت کتاب دست بگیرید و مطالعه کنید.. اینجا ایرانه.. سرزمین دست نیافتنی واسه ابرقدرت های دنیا.. مرزامونو تو اون کشورها نگه میداریم تا دشمن نزدیک مرزهای ما نشه و ما اونوقت تازه به این فکر بیوفتیم که باید جلوی پیشروی شونو بگیریم تا وارد خاکمون نشدن... ما تو سوریه و عراق و لبنان و فلسطین نفس دشمنو میبریم تا لب مرز از ترس ورودشون به خاک ایران، نفسمون بند نیاد..) منطق حرفهایش، خاموشم کرد.. من فقط نوک بینی ام را تماشا میکردم و او.. سکوت و نفس عمیقم را که دید با خداحافظی از اتاق بیرون زد. و من ماندم حسرت زده که ای کاش برای یکبار هم که شده آواز قرآنش را ضبط میکردم. بسته ی هدیه اش را باز کردم. یک روسری بزرگ با رنگهایِ در هم پیچیده ی شاد. خوش سلیقه نبود؟؟ این مرد بیشتر از ظرفیتش زیبا بین بود.. چند روزی از رفتن حسام میگذشت و فاطمه خانم گهگاهی به خانه ی ما میآمد و با پروین هم کلام میشد. حرفهایش برایم جذاب بود از همسر شهیدش گفت و امیری مهدیِ تک فرزند که هیچ وقت پدرش را ندید. ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
سه پارت تقدیم نگاهاتون🌸
عصرتون شـهـدایی 🌸✨