eitaa logo
روی خط تاریخ و تمدن...
671 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1هزار ویدیو
1.1هزار فایل
📝فعالیت: رصد کارهای دانشجویی | طلبگی | تاریخی و تمدنی ارتباط با ادمین | تبادل : 🆔 @h_fatemirad
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️«فَرقم» شکافت تا که «فراقم» به سر رسید... ⚡️در لحظات احتضار، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها به دنبال أمیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌آید... اسماء بنت عُميس گوید: أنَا لَعِندَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام بَعدَما ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ، إذ شَهَقَ شَهقَةً، ثُمَّ اُغمِيَ عَلَيهِ، ▪️پس از ضربت ابن ملجم بر بالین أمیرالمؤمنین عليه‌السلام بودم كه فریادی کشید و از هوش رفت. سپس به هوش آمد و فرمود: مَرحَبا، مَرحَبا، الحَمدُ للّهِِ الَّذي صَدَقَنا وَعدَهُ، وأورَثَنَا الجَنَّةَ ▪️خوش آمديد، خوش آمديد! حمدْ خدايى را كه به وعده اش وفا كرد و در بهشت جایمان داد. به او گفتند: چه مى‌بينید؟ مولا فرمود: هذا رَسولُ اللّهِ، وأخي جَعفَرٌ، وعَمّي حَمزَةُ، وأبوابُ السَّماءِ مُفَتَّحَةٌ، وَالمَلائِكَةُ يَنزِلونَ يُسَلِّمونَ عَلَيَّ ويُبَشِّرونَ، ▪️اين پيامبر خداست، و برادرم جعفر، و عمويم حمزه. درهاى آسمانْ گشوده است و فرشتگان فرود مى آيند و بر من سلام و بشارت مى دهند. وهذِهِ فاطِمَةُ قَد طافَ بِها وَصائِفُها مِنَ الحورِ، وهذِهِ مَنازِلي فِي الجَنَّةِ، «لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَمِلُونَ» ▪️و اين، فاطمه است كه حوريان بر گِرد اويند و اين‌ها منزل هاى من در بهشت است. «براى چنين پاداشى عمل كنندگانْ عمل كنند» 📚ربيع الأبرار ج ۴ ص ۲۰۸.
◾️یا عباس! جان تو و جانِ زینب؛ این دختر، امانت من است در نزد تو... اینگونه نقل کرده‌اند: لحظات احتضار امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود که پیوسته از هوش می‌رفت و به هوش می‌آمد. در لحظات آخر چشمانش را گشود و فرمود: فَلیَخرُج مَنْ فِی الدّار وَلْیَبقِ بَنو فاطمَة ▪️همه از خانه خارج شوند و فقط فرزندان فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها بمانند. در این هنگام ابالفضل العباس علیه‌السلام قصد خروج کرد که امیرمؤمنان علیه‌السلام رو به او کرد و فرمود: کجا میروی پسرم؟ حضرت عباس علیه‌السلام عرضه داشت: شما امر فرمودید که غیر از فرزندان فاطمه سلام‌الله‌علیها ، از اتاق بیرون روند ؛ من که فرزند فاطمه سلام‌الله‌علیها نیستم بلکه مادرم ام‌البنین علیهاالسلام است. مولا علی علیه‌السلام فرمودند: تو نور چشم زهرایی! اینجا بمان. سپس حضرت شروع به وصیت نمود و در آخر رو به ابالفضل العباس علیه‌السلام کرد و با دست اشاره‌ای به حضرت زینب علیهاالسلام کرد و فرمود: یٰا بُنیّ َ هٰذِه وَدیعَةٌ مِنّی إلیک؛ أوصیکَ بِأُختِکَ الحَوراء زَینَب ▪️ای پسرم! این دختر، امامت من در نزد توست؛ تو را وصیت می‌کنم که مواظب خواهرت، زینبِ حوراء باشی! در حالیکه که اشک بر گونه‌های اباالفضل العباس علیه‌السلام جاری شده بود، عرضه داشت؛ ای پدرجان! چشم شما را روشن خواهم کرد... 📚مولد العباس بن علی «علیهماالسلام» ص۷۱ 📚العبرة الساکتة، ج۱ ص۹۶
◾️ یا عباس! مبادا آب بنوشی و برادرت حسین ،تشنه باشد... اینگونه نقل کرده‌اند: مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام، در شب ٢١ ماه رمضان ، اباالفضل العباس علیه السلام را در آغوش گرفت و به سينه چسبانيد و فرمود: وَلَدي! سَتقرَّ عيني بِكَ في يَومِ القيامة ▪️ای پسرم! به زودى در روز قيامت به وسيله تو چشمم روشن مى‌گردد. سپس فرمود: ايّاكَ اَنْ تَشرِبَ الماءَ و اَخوكَ الحُسَين عَطشان ▪️ پسرم! هنگامى كه روز عاشورا فرا رسيد و بر شريعه آب وارد شدى ، مبادا آب بياشامى در حالى كه برادرت حسین علیه‌السلام تشنه است. 📚معالي السّبطين ج١ ص۴۵۴
به فدای مولایی که از غذای خودش به قاتلش می‌دهد... وقتی که ابن ملجم ملعون را دستگیر کرده و او را نزد امیرالمؤمنین علی علیه السلام آوردند ، مولا علی علیه‌السلام فرمود: أطعِمُوهُ مِن طَعامِي وَ اْسقُوهُ مِن شَرابي ▪️از هر خوراکی که من می‌خورم و می‌آشامم به او بدهید. اگر زنده ماندم درباره‌اش فکر خواهم كرد و اگر زنده نماندم تنها بر او يك ضربت بزنيد و چيزي بر آن ميفزائيد. 📚 مقتل الامام علی بن ابی طالب علیه‌السلام ،ابن ابی الدنیا، ص۴٠ ✍ به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا...
حال و روز امیرمؤمنان علیه‌السلام در بستر شهادت از زبان أصبغ بن نُباتة... ⚡️عیار عشق و محبت به مولا علی علیه‌السلام را می توان از این روایت، حسّ کرد... اصبغ بن نُباته (از صحابی خاص امیرالمؤمنین علی علیه السلام) گوید: هنگامی که ابن ملجم لعنه الله، امیرالمؤمنین علیه‌السلام را ضربت زد،من به همراه چند نفر از اصحاب به سوی خانه مولا دویدیم، و صدای گریه شنیده و گریستیم. آن‌گاه حسن بن علی علیه‌السلام به سوی ما آمد و فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام به شما می‌فرماید: به خانه هایتان بازگردید. همه به غیر من برگشتند. پس صدای گریه از منزل او بلند شد و من گریستم. امام حسن علیه السلام بیرون آمد و فرمود: مگر به شما نگفتم که بازگردید؟ 🔻 أصبغ گوید:من به امام حسن علیه‌السلام عرضه داشتم: لَا وَ اللَّهِ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ‏ مَا تُتَابِعُنِي نَفْسِي وَ لَا تَحْمِلُنِي رِجْلِي أَنْ أَنْصَرِفَ حَتَّى أَرَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ▪️نه، به خدا سوگند ای پسر رسول خدا! تا زمانی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام را نبینم نمی‌توانم بر خود مسلط شوم و پایم سست شده و قدرت بازگشت ندارد. من گریه کردم و امام حسن علیه السلام وارد منزل گشت و طولی نکشید که بیرون آمده و به من فرمود: بیا داخل، من بر امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شدم. فَإِذَا هُوَ مُسْتَنِدٌ مَعْصُوبُ الرَّأْسِ بِعِمَامَةٍ صَفْرَاءَ قَدْ نُزِفَ وَ اصْفَرَّ وَجْهُهُ مَا أَدْرِی وَجْهُهُ أَصْفَرُ أَوِ الْعِمَامَةُ فَأَکْبَبْتُ عَلَیْهِ فَقَبَّلْتُهُ وَ بَکَیْتُ ▪️دیدم که مولا تکیه داده است و سرش را با عمامه‌ای زرد بسته است. خونریزی کرده بود و صورتش به گونه ای زرد شده بود که من نفهمیدم که رنگ چهره‌اش زردتر است یا عمامه‌اش. سپس خم شدم و او را بوسیدم و گریستم. امام به من فرمود: ای أصبغ! گریه نکن به خدا سوگند آن بهشت است که پیش روی من است. من به امام علیه‌السلام داشتم: جانم فدایتان! به خدا سوگند می‌دانم که شما به بهشت می‌روید، گریه‌ام به خاطر این است که شما را از دست می‌دهم... 📚الأمالي،شیخ مفيد ص۲۰۸ ✍ محبین و دلدادگان حضرت زیاد بودند و افراد زیادی هم برای ملاقات آمدند. اما آن عیار عشق و محبت همین جا فهمیده می‌شود که همه اصحاب و دلدادگان برگشتند اما این اَصبغ بن نُباته بود که پاهایش دیگر یاری رفتن نداشت؛و وقتی که امام حسن علیه‌السلام این حال اصبغ را دید، به او اجازه ورود به خانه و ملاقات امیرالمومنین علی علیهالسلام را داد. 🔻شاید این ابیات، زبانحال اصبغ بن نُباته باشد: همه یاران به سر راه تو بودیم ولی خـــم ابروت مــرا دید و ز من یغمـا برد همه دل باخته بودیم و هراسان که غمت همه را پشت سـر انداخت مرا تنـها برد...
◾️طبیبا ! وا مکن زخم سرم را مسوزان قلب زینب، دخترم را... ابوالفرج اصفهانی در «مقاتل الطالبین» می‌نویسد: چون‌که امیرالمومنین عليه‌السلام ضربت خورد، همه پزشكان كوفه را براى او گرد آوردند. هيچ كس از آنان از «اثير بن عمرو» نسبت به جراحت او داناتر نبود‌ و طبيبِ مداواگر و صاحب كُرسى بود و جراحت‌ها را درمان مى كرد. چون «اثير» به زخم اميرمؤمنان نگاه كرد، ريه گرم گوسفندى طلبيد و از آن رگى بيرون كشيد و آن را در شكاف زخم گذاشت، سپس بيرون آورد كه سفيدى مغز بر آن بود. رو به امیرمؤمنان کرد و گفت: يا أميرَ المُؤمِنينَ، اِعهَد عَهدَكَ ؛ فَإِنَّ عَدُوَّ اللّهِ قَد وَصَلَت ضَربَتُهُ إلى اُمِّ رَأسِكَ ▪️اى اميرمؤمنان، وصيّت خود را بكن. ضربت دشمن خدا به مغز سرت رسيده است. 📚مقاتل الطالبيّين ص ۵۱
🔘 تمامی مقدرات سالانه در شب قدر به دست امام زمان علیه‌السلام امضا می‌شود... در روایتی امام صادق علیه‌السلام فرمودند: تمام وقایعی که از این سال تا سال آینده رخ می‌دهد؛ از مرگ یا میلاد در این شب نازل می‌شود. راوی گوید: عرض کردم: به چه کسی؟ امام علیه‌السلام فرمودند: إِنَّ النَّاسَ فِی تِلْکَ اللَّیْلَةِ فِی صَلَاةٍ وَ دُعَاءٍ وَ مَسْأَلَةٍ وَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ فِی شُغُلٍ تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ إِلَیْهِ بِأُمُورِ السَّنَةِ مِنْ غُرُوبِ الشَّمْسِ إِلَی طُلُوعِهَا مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلَامٌ هِیَ لَهُ إِلَی أَنْ یَطْلُعَ الْفَجْرُ 🔹مردم در این شب مشغول نماز و دعا و نیایش و طلب حاجت هستند و صاحب این امر (امام زمان علیه السلام) مشغول به فرود آمدن فرشتگان به او در مورد امور سالیانه، برای هر کاری که مقدر شده است، می‌باشد. آن شب تا دمِ صبح، سلام و درود برای صاحب این امر، است. 📚بصائر الدرجات ص۲۲۰
◾️ لحظات آخر امیرالمؤمنین علیه‌السلام و گریبان‌دریدن و لطمه ‌زدنِ حضرت زینبِ کبری علیهاالسلام... لحظات آخر امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود، که علامه مجلسی اینگونه نقل می‌کند: عَرِقَ جَبینُه و هُوَ یَذکرُ اللهَ کثیراً ▪️پیشانی مولا، عرق سرد کرد... پیوسته ذکر خدا را بر لب داشت... ثُمَّ استَقبلَ القِبلةَ وَ غَمضَ عَینَیهِ و مَدَّ رِجلَیه و یَدَیه وَ قال ▪️آنگاه به سمت قبله رو کرد... چشمانش را بر روی هم گذاشت... پاها و دستانش را دراز کرد و فرمود: أشهدُ أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له و أشهد أنّ محمدا عبده و رسوله... فَعندَ ذلکَ صَرخَتْ زینبُ بنتُ علیّ وَ أمّ‌کلثوم وَ جمیعُ نسائِه و قَد شَقُّوا الجُیوبَ و لَطمُوا الخُدودَ وَ ارتفَعَتِ الصَیحةُ ▪️در این جا بود که زینب کبری علیهاالسلام و‌ ام‌ّکلثوم و تمامی زنان در خانه فریاد کشیدند و گریبان دریدند و بر گونه‌ها سیلی زدند و صدای گریه و فریاد همه جا را فرا گرفت... 📚بحارالانوار ج۴۲ ص۲۹۰ ✍ آه یا امیرالمومنین... نمی‌دانم این ساعت بر زینب کبری علیهاالسلام و زنان بنی‌هاشم سخت‌تر گذشت یا آن ساعتی که امام زمان علیه‌السلام خطاب به جد‌ّ غریبش فرمود: فَلَمّا رَأَينَ النِّساءُ جَوادَكَ مَخزِيّاً ، ونَظَرنَ سَرجَكَ عَلَيهِ مَلوِيّاً ▪️...هنگامى كه زنان ، اسبت را پريشان ، و زين تو را بر آن ، واژگون ديدند، بَرَزنَ مِنَ الخُدورِ ، ناشِراتِ الشُّعورِ ، عَلَى الخُدودِ لاطِماتٍ ، لِلوُجوهِ سافِراتٍ ، ▪️ از خیمه‌ها بيرون آمدند ، موهايشان را پريشان كرده، بر گونه‏هاى خود لطمه زدند ، صورت‏هاى خود را گشودند، وبِالعَويلِ داعِياتٍ ، وبَعدَ العِزِّ مُذَلَّلاتٍ ، وإلى‏ مَصرَعِكَ مُبادِراتٍ ، وَالشِّمرُ جالِسٌ عَلى‏ صَدرِكَ... ▪️و ناله و فریاد سر دادند و پس از عزّتمندى ، خوار شدند و به سوى قتلگاهت شتافتند که در آن هنگام، شمر بر روی سينه‏ات نشسته بود... 📚المزارالکبیر، زیارت ناحیه مقدسه، ص۵۰۴
◾️ مصیبت امیرالمؤمنین علیه‌السلام، أجلّ از آن است که حقّش با گریه أدا شود... اسيد بن صفوان گويد: روزى كه اميرالمؤمنين علیه‌السلام به شهادت رسید، گريه، شهر را به لرزه در آورد و مردم مانند روز وفات رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله دهشت زده شدند. جَاءَ رَجُلٌ بَاكِياً وَ هُوَ مُسْرِعٌ مُسْتَرْجِعٌ وَ هُوَ يَقُولُ الْيَوْمَ انْقَطَعَتْ خِلَافَةُ النُّبُوَّةِ 🔻 مردى گريان و شتابان و إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏، گويان پيدا شد و مى‏گفت: امروز خلافت نبوت بريده گشت تا به‌در خانه‏ اميرالمؤمنين علیه‌السلام ايستاد و گفت: رَحِمَكَ اللَّهُ يَا أَبَا الْحَسَنِ كُنْتَ أَوَّلَ الْقَوْمِ إِسْلَاماً وَ أَخْلَصَهُمْ إِيمَاناً 🔻خدايت رحمت كند اى ابوالحسن؛ تو در گرويدن به‌اسلام از همه مردم پيشتر و در ايمان با اخلاصتر بودی... و پاره‌ای از فضایل امیرالمؤمنین علیه‌السلام را می‌گفت و گریه می‌کرد تا اینکه فرمود: وَ ثَبَتَ بِكَ الْإِسْلَامُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَبَقْتَ سَبْقاً بَعِيداً وَ أَتْعَبْتَ مَنْ بَعْدَكَ تَعَباً شَدِيداً 🔻اسلام و اهل ايمان از بركت تو پا بر جا شد، و بسيار بسيار پيشى گرفتى و جانشينان خود را برنج بسيار افكندى (زيرا هر چه بكوشند تا از تو پيروى كنند نتوانند). فَجَلَلْتَ عَنِ الْبُكَاءِ وَ عَظُمَتْ رَزِيَّتُكَ فِي السَّمَاءِ وَ هَدَّتْ مُصِيبَتُكَ الْأَنَامَ فَ إِنَّا لِلَّهِ‏ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏ ▪️ تو بزرگتر از آنى كه مصيبتت با گريه جبران شود، شهادت تو در آسمان بزرگ جلوه كرد و مصيبت تو مردم را خُرد كرد «فإنا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏». مردم همه خاموش بودند تا سخنش تمام شد، او گريست و اصحاب رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله همه میگريستند، سپس هر چه جستند او را نيافتند.(گویا او ، خضر نبی علیه‌السلام بوده است) 📚الکافی ج۱ ص۴۵۶ 📚کمال الدین ص۲۱۸ ✍ علامه مجلسی در ذیل این روایت، این کلام را «فَجَلَلْتَ عَنِ الْبُكَاءِ» معنی میکنند: اَی انتَ اجلّ مِن انْ یُقضی حقّ مصیبتک البکاء. ➖مصیبت تو اجلّ از این است که حق آن با گریه ادا شود. 📚بحارالانوار ج۴۲ ص۳۰۵
◾️پیغمبر از عرش، به دنبالش آمده در قبر، فاطمه‌ست که دنبالش آمده... ⚡️عزاداریِ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ، به هنگام دفن امیرالمؤمنین علیه‌السلام... امیر المؤمنین علیه‌السلام به امام‌حسن و امام‌حسـین علیهماالسلام فرمود: هنگامی که مرا در قبر گذاشتید، قبل از اینکه روي من خاك بریزیـد دو رکعت نمـاز بخوانیـد و ببینیـد چه می شود. هنگـامی که حضـرت را در قـبر گذاشـتند آنچه را که امـام علیه‌السلام فرموده بود، انجام دادنـد و نگاه کردنـد و ناگهان دیدنـد که قبر با جامه‌اي از ابریشم ظریف پوشـیده شـده است. آن‌گاه امام حسـن علیه‌السلام آنچه را در زیر صورت امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود، کنار زد و رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و آدم و ابراهیم را دید که با امیرالمؤمنین علیه‌السلام صحبت می‌کردند. وَ کَشَفَ الحُسینُ مِمّا یَلِی رِجلَیه فَوَجدَ الزّهراءَ و حوّاء و مَریمَ و آسیةَ عَلیهنّ السلامُ یَنحنَ عَلٰی أمیرِالمؤمنین علیه‌‌السلام و یَندُبنَهُ ▪️امام حسین علیه‌السلام نیز آنچه کنار پاهاي مبارك حضـرت بود را کنار زد و حضـرت زهرا سلام‌الله‌علیها و حوا و مریم و آسـیه را دید که براي او نوحه سر می‌دادند و عزا می‌گرفتند. 📚بحارالانوار ج۴۲ ص۳۰۱
◾️ وقتی‌که تابوتِ امیرالمؤمنین علیه‌السلام، از کوچه‌ها و نخلستان‌ها می‌گذشت،همه آن‌ها از روي خشوع، خَم می‌شدند... محمد‌بن‌حنیفه گوید: وَاللهِ لَقَد نَظرتُ إلٰى السَّريرِ و إنّهُ لَيَمُرُّ بِالحِيطانِ و النَّخلِ فَتَنحَنّٰي لَه خُشوعاً ▪️به خدا سوگند من به تابوت امیرالمؤمنین علیه‌السلام نگاه می‌کردم که از کنار دیوارها و نخلستان ها می‌گذشت، تمام آن ها از روي خشوع، در مقابل تابوت خم می‌شدند. 📚بحارالانوار ج ۴۲ ص۲۹۴
◾️ حکایت بسیار لطیف و جانسوزِ "بینوایِ نابینایی" که مولا علی "علیه‌السلام" از او سرپرستی می‌نمود... ⚡️طولانی؛ امّا خواندنی برای دلدادگان‌ِ مولا... در نَقلی آمده است: هنگامى كه امام حسن و امام حسين علیهماالسلام از دفن پدر باز مى‌گشتند، نزديك دروازه شهر كوفه كنار ويرانه‌اى، بينواى بيمار و نابينايى را ديدند كه خشتى زير سر نهاده و ناله مى‌كند. ➖از او پرسيدند: كيستى و چرا اين گونه گريه و ناله مى‌كنى؟ او گفت : غريبى بينوا و نابينا هستم ، نه مونسى دارم و نه غم خوارى ، يك سال است كه من در اين شهر هستم، هر روز مردى مهربان ، و غم خوارى دلسوز نزد من مى آمد و احوال مرا مى پرسيد و غذا به من مى رسانيد و مونس مهربانى بود، ولى اكنون سه روز است او نزد من نيامده است و از حال من جويا نشده است . ➖گفتند: آيا نام او را مى دانى‌؟ گفت : نه. ➖گفتند: آيا از او نپرسيدى كه نامش چيست؟ گفت : پرسيدم ، ولى فرمود: تو را با نام من چه كار، من به خاطر خدا از تو سرپرستى مى‌كنم. ➖گفتند: آيا هيچ نشانى از گفتار و كردار او دارى ؟ گفت : پيوسته زبان او به ذكر خدا مشغول بود، وقتى كه او تسبيح و تهليل مى‌گفت ، زمين و زمان و در و ديوار با او هم صدا و هم نوا مى‌شدند. 🔻وقتى كه كنار من مى نشست مى‌فرمود: مِسكينٌ جٰالَسَ مِسكينًا؛ غَريبٌ جَالسَ غَريباً ▪️در‌مانده‌اى با درمانده‌اى نشسته ، و غريبى هم‌نشين غريبى شده است ! ➖حسنین علیهماالسلام آن مهربان ناشناخته را شناختند، به روى هم نگريستند و گفتند: اى مرد! اين نشانه ها كه بر شمردى ، نشانه هاى باباى ما اميرمؤمنان على علیه‌السلام است. آن بينوا گفت: پس او چه شده كه در اين سه روز نزد من نيامده؟ ➖گفتند: اى غريب بينوا! ظالم‌ جفاکاری ضربتى بر آن حضرت زد، و او به دار باقى شتافت و ما هم اكنون از كنار قبر او مى‌آييم. فَلمّا سَمِعَ الرّجلُ ذٰلکَ جَعلَ یَضرِبُ رَأسَهُ بِالأرضِ و یَحثُو الترابَ و یَصرخُ صُراخَ الثَکلیٰ 🔻آن بینوای نابینا، وقتى كه از جريان آگاه شد، سر خود را بر زمين مى‌زد و خاك زمين را بر روى خود مى‌پاشيد و مثل مادر بچه‌مرده گریه می‌کرد. مى‌گفت: مرا چه لياقت كه اميرمؤمنان علیه‌السلام از من سرپرستى كند؟! چرا او را كشتند؟ ➖حسنین علیهماالسلام هر چه او را دلدارى مى‌دادند آرام نمى‌گرفت. آن پير بینوا به دامن حسنین علیهماالسلام افتاد و گفت : شما را به جدّتان سوگند، شما را به روح پدر عالى قدرتان ، مرا كنار قبر او ببريد. ➖امام حسن دست راست او را، و امام حسين دست چپ او را گرفتند و او را كنار مرقد مطهر امیرالمؤمنین علیه‌السلام آوردند. او خود را به روى قبر افكند و زارى بسيار كرد و گفت: خدايا من طاقت فراق اين پدر مهربان را ندارم تو را به حق صاحب اين قبر جان مرا بستان. دعاى او به استجابت رسيد و همان دم در همان جا جان سپرد. ➖امام حسن و امام حسين علیهماالسلام از اين حادثه جانسوز، بسيار گريستند، و شخصاً جنازه آن بينوای سوخته دل را غسل داده و كفن كرده و نماز بر آن خواندند و او را در حوالى همان روضه پاك ، به خاك سپردند. 📚روضة الشهداء،واعظ‌کاشانی(ق‌۱۰)، ص۳۵۸ 📚العبرة الساکتة ج۱ ص۹۸ ✍ ذرّه‌ای بود، به خورشید رسید قطره‌ای بود به دریا پیوست...