eitaa logo
روی خط تاریخ و تمدن...
680 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
1.1هزار فایل
📝فعالیت: رصد کارهای دانشجویی | طلبگی | تاریخی و تمدنی ارتباط با ادمین و دبیر انجمن تاریخ | تبادل : 🆔 @h_fatemirad
مشاهده در ایتا
دانلود
413 - حضرت علی علیه السلام در محراب نماز به شهادت رسیدند یا بیرون از مسجد کوفه ؟.mp3
7.27M
حضرت امیرالمومنین علیه السلام در محراب نماز به شهادت رسیدند یا بیرون از مسجد کوفه؟
◾️ سِرّ مستور شب قدر ، از این نکته بدان افضل‌از ذکر‌ و‌ دعا،‌ «گریه به غم‌های حسین»... در روایت آمده است: در حضور یکی از أئمه طاهرین علیهم‌السّلام، سخن از شبی از شبهای مبارکه قدر و فضیلت آن شب و ثواب احیاء و اعمال خیری که در آن شب می‌توان انجام داد، به میان آمد. شخصی در آن مجلسی حاضر بود گفت: آه... که من در آن شب غافل شدم و آن شب را به غفلت گذرانیدم و بر فوت آن شب تأسف می‌خورم. امام علیه‌السّلام رو به شخص کرده و فرمودند: تو در آن شب، عملی انجام دادی که اجر و ثواب آن از همه اعمال دیگر ، بیشتر بوده است؛ در آن شب ، آب خوردی و امام حسین علیه‌السّلام را یاد کردی و بر آن ظالمانی که بر او ظلم کرده‌اند لعنت فرستادی و از ایشان تبرّی نمودی؛ این عمل تو از همه اعمال در آن شب، افضل بوده است. 📚حدیقة الشیعة، مقدس اردبیلی، ص۶۷۷
◾️ قصد‌ کاری را کرده‌ای که نزدیک است زمین و آسمان از هم بشکافد... ابن ملجم شب را در مسـجد به همراه دو مرد دیگر به نام هاي «شبیب بن بُحیره» و «وِردان بن مُجالد» گذراند که او را در کشتن مولا علی علیه‌السلام کمک کردند. امام علیه‌السلام اذان گفت و از مناره پایین آمد و شروع به حمد و تسبیح و گفتن تکبیر کرده و بسیار بر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله درود فرستاد. 🔻راوي گوید: از اخلاق شایسته حضرت آن بود که به سـراغ کسانی که در مسـجد می خوابیدنـد می رفت و می فرمود: خداونـد تو را رحمت کنـد، نماز؛ براي نمازي که بر تو واجب شـده است، بپـاخیز. آن گـاه این آیه را تلاوت می‌نمود: إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ {نماز از کار زشت و ناپسند باز می‌دارد.} ایشـان این کـار را همیشه انجـام می‌داد تـا این که به آن ملعون رسـید و دیـد که او روي صورتش خوابیـده است، به او گفت: فلانی! از خواب بیدار شو که خوابیدن تو را خداوند زشت شـمرده است. چون خواب شـیطان و اهل جهنم است بلکه به سـمت راسـتت بخواب که خوابیدن دانشمندان است یا به طرف چپ خود بخواب که خواب حکیمان است و بر پشت خود نخواب که آن خواب پیامبران است. پس ملعون تکان خورد گویی که می‌خواست بلند شود ولی همچنان سرجایش بود؛ امیرالمؤمنین علیه‌السلام به او فرمود: لَقَدْ هَمَمْتَ بِشَيْ‏ءٍ تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا وَ لَوْ شِئْتَ لَأَنْبَأْتُكَ بِمَا تَحْتَ ثِيَابِكَ. ▪️قصد کاري را کرده‌اي که نزدیک است آسـمان‌ها و زمین از آن بشـکافد و کوه ها متلاشـی گردند، اگر می خواستی تو را از آنچه زیر جـامه‌ات است بـاخبر می‌سـاختم. 📚بحارالانوار ۴۲ ص۲۸۰
◾️تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَى... 🔻تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین... راوي گوید: وقتی که ابن ملجم ملعون با شمشیرش فرق امیرالمؤمنین علیه‌السلام را شکافت، فَاصْطَفَقَتْ أَبْوَابُ الْجَامِعِ وَ ضَجَّتِ الْمَلَائِكَةُ فِي السَّمَاءِ بِالدُّعَاءِ وَ هَبَّتْ رِيحٌ عَاصِفٌ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ ▪️درهاي مسـجد تکان خورد و فرشـتگان در آسمان ندا سر دادند و طوفان سیاه و تندي شروع به وزیدن کرد. وَ نَادَى جَبْرَئِيلُ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ بِصَوْتٍ يَسْمَعُهُ كُلُّ مُسْتَيْقِظٍ ▪️ جبرئیل بین آسـمان و زمین با صـدایی که هر انسان بیـداري می شـنید ندا برآوردکه: تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَى وَ انْطَمَسَتْ وَ اللَّهِ نُجُومُ السَّمَاءِ وَ أَعْلَامُ التُّقَى وَ انْفَصَمَتْ وَ اللَّهِ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى ▪️ به خدا سوگند پایه‌هاي هـدایت و سـتارگان آسـمان و پرچم هـاي تقوا ویران و نابود گشت و ریسـمان محکم پاره شـد. قُتِلَ ابْنُ عَمِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى قُتِلَ الْوَصِيُّ الْمُجْتَبَى قُتِلَ عَلِيٌّ الْمُرْتَضَى قُتِلَ وَ اللَّهِ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ قَتَلَهُ أَشْقَى الْأَشْقِيَاءِ ▪️پسـر عموي محمـد مصـطفی صلی‌الله علیه وآله، جانشـین و وصـیّ برگزیده ، علی مرتضـی، سـید اوصـیا کشته شد. او را شقی ترین اشقیاء کشت. فَلَمَّا سَمِعَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ نَعْيَ جَبْرَئِيلَ فَلَطَمَتْ عَلَى وَجْهِهَا وَ خَدِّهَا وَ شَقَّتْ جَيْبَهَا وَ صَاحَتْ ▪️ هنگامی که حضرت ام‌کلثوم علیهاالسلام شنید که جبرئیل اینگونه ندا می‌دهد، بر صورت و گونه هایش سیلی زده و گریبان درید و فریاد زد: وَا أَبَتَاهْ وَا عَلِيَّاهْ وَا مُحَمَّدَاهْ وَا سَيِّدَاهْ. 📚بحارالانوار، ج۴۲ ص۲۸۲
◾️سَرت از ضرب شمشیر به هم ریخته است که به این سو و به آن سوی زمین می‌افتی... عمران بن میثم گوید: مولا علی علیه‌السلام تکبیرة الاحرام گفت و پس از خواندن حمد یازده آیه از سوره انبیاء تلاوت کرد، که در این هنگام ابن ملجم از میان صف بر فرق سر علی ضربت زد. تنی چند از مردم بر او تاختند و او را گرفتند و شمشیر را از دستش بیرون کشیدند، دیگر مردم همچنان بر پای و در نماز بودند، امیرالمونین علی علیه‌السلام به رکوع رفت و سجده کرد. فَنَظرتُ إلیهِ یَنقُلُ رأسَهُ مِنَ الدَّمِ إذا سَجَدَ مِن مَکانٍ إلٰی مَکانٍ ▪️ من بر او نگریستم که چون سر بر سجده نهاد از شدّت خون‌ریزی سر خود را از جایی به جای دیگر می‌نهاد. سپس برای رکعت دوم برخاست و اندکی خمیده شد و قرائت رکعت دوم را سبک خواند و نشست و تشهد خواند و سلام داد، آنگاه پشت به دیوار مسجد داد. 📚مقتل الامام علی بن ابی طالب علیه السلام، أبي الدنيا، ص ۳۰ ✍ تیغی که در نماز، شکسته سر مرا قبلاً غلاف آن کمرم را شکسته بود...
◾️به اندازه قطرات باران و ریگ و رَمل بیابان ، به علی «علیه‌السلام» ظلم شده... روزی یک نفر اعرابی در بین سخنان امیرالمومنین علی علیه‌السلام، فریاد زد: « وا مَظلمَتاه » 🔻مولا علی علیه‌السلام او را به حضور طلبید، هنگامی که نزدیک شد، به او فرمود: لَقَد ظُلِمتُ عدَدَ المَدَرِ وَ المَطرِ وَ الوَبَر. ▪️من چه بگویم‌؟!‌که به تعداد ریگ های بیابان و قطرات باران و کُرک حیوانات به من ظلم شده است. 📚المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج ۴، ص ۳۲۵
◾️دُختِ سه‌ساله‌ کجا،دخترِ رشیده کجا؟ فرق شکافته کجا و سر بریده کجا... ... حسنین علیهماالسلام زیر بغل‌های امیرالمؤمنین علیه‌السلام را گرفته بودند و به سمت خانه می‌آوردند. دختران فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها تا که وضع مولا را اینگونه دیدند، گریبان ها را چاک‌زده و معجرها را بر روی سر انداختند و نوحه سر دادند. زینب کبری علیهاالسلام از همه بیشتر بی‌قراری می‌کرد؛ سیدالشهداء علیه‌السلام آن‌قدر گریه کردند بود که از شدت گریه چشمانش مجروح شده بود؛ حضرت امّ‌کلثوم علیهاالسلام نیز پیش آمد و عرضه داشت: یٰا أبَتاه! حُزنی عَلیکَ طویلٌ وَ عَبرَتنا لاتَرقٰی ▪️ای پدرجان! اندوه من بر شما طولانی و اشک چشم من قطع نخواهدشد. یا أبتاه! مَن لِلصّغارِ حتّی یَکبُروا و مَن لِلکِبارِ بَینَ المَلأء ▪️ای پدرجان! یتیمان را بعد تو از شما چه کسی بزرگ خواهد کرد و بزرگان را چه کسی از شرّ دشمنان محافظت خواهد نمود؟ 📚ریاض الشهادة ج۳ ص۶۰۳ ✍ یا حضرت امّ‌کلثوم! شما در سن جوانی وقتی فرق شکافته پدرتان را دیدید، این‌ جملات را فرمودید... اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن دختر سه‌ساله‌ای که وقتی سر پر خونِ پدر را در آغوش گرفت ، فرمود: يَا اَبَتَاه! مَن ذَا الَّذِي اَيتَمَنِي عَلي صِغَرِ سِنِّي؟ ▪️ای پدرجان!چه كسي مرا در اين خردسالي يتيم كرد؟ يَا اَبَتَاه! مَن لِليَتِيمَةِ حَتَّي تَكبرُ؟ ▪️چه کسی یتیمت را سرپرستی می کند تا بزرگ شود؟ يَا اَبَتَاه! مَن لِلنِّسَاءِ الحَاسِراتِ؟ ▪️چه كسي بانوان را در پناه خود مي‌گيرد؟ يَا اَبَتَاه! مَن لِلاَرَامِل المُسبَيَاتِ؟ ▪️چه كسي زنان بيوه شده را آشيان مي‌دهد؟ يَا اَبَتَاه! مَن لِلعُيُونِ البَاكِيَاتِ؟ ▪️چه كسي اشك از چشم‌هاي اشك بار پاك مي‌كند؟ يَا اَبَتَاه! مَن لِلضَّايِعَاتِ الغَريبَاتِ؟ ▪️چه كسي زنان آواره را مأوا مي‌دهد؟ يَا اَبَتَاه! مَن لِلشُّعُورِ المَنشُورَات؟ ▪️چه كسي موهاي پريشان مان را مي‌پوشاند؟ يَا اَبَتَاه! مَن بَعدُكَ؟وَا خَيبَتَاه مِن بَعدِكَ، وَا غُربَتَاه! يَا اَبَتَاه! لَيتَنِي لَكَ الفِدَاءُ! يَا اَبَتَاه! لَيتَنِي قَبلَ هَذَا اليَومِ عُميَاءٌ! ▪️ پس از تو كه... واي بر خواري پس از تو؟ واي از غريبي!‌ كاش پيش از ديدن اين روز كور مي‌شدم! يَا اَبَتَاه! لَيتَنِي تَوَسَّدتُ التُّرَابِ وَ لا اَري شَيبَكَ مُخضَباً بِالدِّمَاءِ ▪️كاش چهره در خاك مي‌بردم و محاسن تو را خونين نمي ديدم. 📚نفس المهموم، ص۴۵۶ 📚أسرار الشّهادة، ص ۵۱۵
◾️«فَرقم» شکافت تا که «فراقم» به سر رسید... ⚡️در لحظات احتضار، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها به دنبال أمیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌آید... اسماء بنت عُميس گوید: أنَا لَعِندَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام بَعدَما ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ، إذ شَهَقَ شَهقَةً، ثُمَّ اُغمِيَ عَلَيهِ، ▪️پس از ضربت ابن ملجم بر بالین أمیرالمؤمنین عليه‌السلام بودم كه فریادی کشید و از هوش رفت. سپس به هوش آمد و فرمود: مَرحَبا، مَرحَبا، الحَمدُ للّهِِ الَّذي صَدَقَنا وَعدَهُ، وأورَثَنَا الجَنَّةَ ▪️خوش آمديد، خوش آمديد! حمدْ خدايى را كه به وعده اش وفا كرد و در بهشت جایمان داد. به او گفتند: چه مى‌بينید؟ مولا فرمود: هذا رَسولُ اللّهِ، وأخي جَعفَرٌ، وعَمّي حَمزَةُ، وأبوابُ السَّماءِ مُفَتَّحَةٌ، وَالمَلائِكَةُ يَنزِلونَ يُسَلِّمونَ عَلَيَّ ويُبَشِّرونَ، ▪️اين پيامبر خداست، و برادرم جعفر، و عمويم حمزه. درهاى آسمانْ گشوده است و فرشتگان فرود مى آيند و بر من سلام و بشارت مى دهند. وهذِهِ فاطِمَةُ قَد طافَ بِها وَصائِفُها مِنَ الحورِ، وهذِهِ مَنازِلي فِي الجَنَّةِ، «لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَمِلُونَ» ▪️و اين، فاطمه است كه حوريان بر گِرد اويند و اين‌ها منزل هاى من در بهشت است. «براى چنين پاداشى عمل كنندگانْ عمل كنند» 📚ربيع الأبرار ج ۴ ص ۲۰۸.
◾️یا عباس! جان تو و جانِ زینب؛ این دختر، امانت من است در نزد تو... اینگونه نقل کرده‌اند: لحظات احتضار امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود که پیوسته از هوش می‌رفت و به هوش می‌آمد. در لحظات آخر چشمانش را گشود و فرمود: فَلیَخرُج مَنْ فِی الدّار وَلْیَبقِ بَنو فاطمَة ▪️همه از خانه خارج شوند و فقط فرزندان فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها بمانند. در این هنگام ابالفضل العباس علیه‌السلام قصد خروج کرد که امیرمؤمنان علیه‌السلام رو به او کرد و فرمود: کجا میروی پسرم؟ حضرت عباس علیه‌السلام عرضه داشت: شما امر فرمودید که غیر از فرزندان فاطمه سلام‌الله‌علیها ، از اتاق بیرون روند ؛ من که فرزند فاطمه سلام‌الله‌علیها نیستم بلکه مادرم ام‌البنین علیهاالسلام است. مولا علی علیه‌السلام فرمودند: تو نور چشم زهرایی! اینجا بمان. سپس حضرت شروع به وصیت نمود و در آخر رو به ابالفضل العباس علیه‌السلام کرد و با دست اشاره‌ای به حضرت زینب علیهاالسلام کرد و فرمود: یٰا بُنیّ َ هٰذِه وَدیعَةٌ مِنّی إلیک؛ أوصیکَ بِأُختِکَ الحَوراء زَینَب ▪️ای پسرم! این دختر، امامت من در نزد توست؛ تو را وصیت می‌کنم که مواظب خواهرت، زینبِ حوراء باشی! در حالیکه که اشک بر گونه‌های اباالفضل العباس علیه‌السلام جاری شده بود، عرضه داشت؛ ای پدرجان! چشم شما را روشن خواهم کرد... 📚مولد العباس بن علی «علیهماالسلام» ص۷۱ 📚العبرة الساکتة، ج۱ ص۹۶
◾️ یا عباس! مبادا آب بنوشی و برادرت حسین ،تشنه باشد... اینگونه نقل کرده‌اند: مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام، در شب ٢١ ماه رمضان ، اباالفضل العباس علیه السلام را در آغوش گرفت و به سينه چسبانيد و فرمود: وَلَدي! سَتقرَّ عيني بِكَ في يَومِ القيامة ▪️ای پسرم! به زودى در روز قيامت به وسيله تو چشمم روشن مى‌گردد. سپس فرمود: ايّاكَ اَنْ تَشرِبَ الماءَ و اَخوكَ الحُسَين عَطشان ▪️ پسرم! هنگامى كه روز عاشورا فرا رسيد و بر شريعه آب وارد شدى ، مبادا آب بياشامى در حالى كه برادرت حسین علیه‌السلام تشنه است. 📚معالي السّبطين ج١ ص۴۵۴
به فدای مولایی که از غذای خودش به قاتلش می‌دهد... وقتی که ابن ملجم ملعون را دستگیر کرده و او را نزد امیرالمؤمنین علی علیه السلام آوردند ، مولا علی علیه‌السلام فرمود: أطعِمُوهُ مِن طَعامِي وَ اْسقُوهُ مِن شَرابي ▪️از هر خوراکی که من می‌خورم و می‌آشامم به او بدهید. اگر زنده ماندم درباره‌اش فکر خواهم كرد و اگر زنده نماندم تنها بر او يك ضربت بزنيد و چيزي بر آن ميفزائيد. 📚 مقتل الامام علی بن ابی طالب علیه‌السلام ،ابن ابی الدنیا، ص۴٠ ✍ به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا...
حال و روز امیرمؤمنان علیه‌السلام در بستر شهادت از زبان أصبغ بن نُباتة... ⚡️عیار عشق و محبت به مولا علی علیه‌السلام را می توان از این روایت، حسّ کرد... اصبغ بن نُباته (از صحابی خاص امیرالمؤمنین علی علیه السلام) گوید: هنگامی که ابن ملجم لعنه الله، امیرالمؤمنین علیه‌السلام را ضربت زد،من به همراه چند نفر از اصحاب به سوی خانه مولا دویدیم، و صدای گریه شنیده و گریستیم. آن‌گاه حسن بن علی علیه‌السلام به سوی ما آمد و فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام به شما می‌فرماید: به خانه هایتان بازگردید. همه به غیر من برگشتند. پس صدای گریه از منزل او بلند شد و من گریستم. امام حسن علیه السلام بیرون آمد و فرمود: مگر به شما نگفتم که بازگردید؟ 🔻 أصبغ گوید:من به امام حسن علیه‌السلام عرضه داشتم: لَا وَ اللَّهِ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ‏ مَا تُتَابِعُنِي نَفْسِي وَ لَا تَحْمِلُنِي رِجْلِي أَنْ أَنْصَرِفَ حَتَّى أَرَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ▪️نه، به خدا سوگند ای پسر رسول خدا! تا زمانی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام را نبینم نمی‌توانم بر خود مسلط شوم و پایم سست شده و قدرت بازگشت ندارد. من گریه کردم و امام حسن علیه السلام وارد منزل گشت و طولی نکشید که بیرون آمده و به من فرمود: بیا داخل، من بر امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شدم. فَإِذَا هُوَ مُسْتَنِدٌ مَعْصُوبُ الرَّأْسِ بِعِمَامَةٍ صَفْرَاءَ قَدْ نُزِفَ وَ اصْفَرَّ وَجْهُهُ مَا أَدْرِی وَجْهُهُ أَصْفَرُ أَوِ الْعِمَامَةُ فَأَکْبَبْتُ عَلَیْهِ فَقَبَّلْتُهُ وَ بَکَیْتُ ▪️دیدم که مولا تکیه داده است و سرش را با عمامه‌ای زرد بسته است. خونریزی کرده بود و صورتش به گونه ای زرد شده بود که من نفهمیدم که رنگ چهره‌اش زردتر است یا عمامه‌اش. سپس خم شدم و او را بوسیدم و گریستم. امام به من فرمود: ای أصبغ! گریه نکن به خدا سوگند آن بهشت است که پیش روی من است. من به امام علیه‌السلام داشتم: جانم فدایتان! به خدا سوگند می‌دانم که شما به بهشت می‌روید، گریه‌ام به خاطر این است که شما را از دست می‌دهم... 📚الأمالي،شیخ مفيد ص۲۰۸ ✍ محبین و دلدادگان حضرت زیاد بودند و افراد زیادی هم برای ملاقات آمدند. اما آن عیار عشق و محبت همین جا فهمیده می‌شود که همه اصحاب و دلدادگان برگشتند اما این اَصبغ بن نُباته بود که پاهایش دیگر یاری رفتن نداشت؛و وقتی که امام حسن علیه‌السلام این حال اصبغ را دید، به او اجازه ورود به خانه و ملاقات امیرالمومنین علی علیهالسلام را داد. 🔻شاید این ابیات، زبانحال اصبغ بن نُباته باشد: همه یاران به سر راه تو بودیم ولی خـــم ابروت مــرا دید و ز من یغمـا برد همه دل باخته بودیم و هراسان که غمت همه را پشت سـر انداخت مرا تنـها برد...