eitaa logo
«روی خط تاریخ و تمدن...»
1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
1.2هزار فایل
📝فعالیت: رصد فعالیت‌های دانشجویی | طلبگی | تاریخی و تمدنی، وابسته به انجمن علمی دانشجویی تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی دانشگاه معارف اسلامی ارتباط با ادمین و دبیر انجمن تاریخ | تبادل : 🆔 @h_fatemirad
مشاهده در ایتا
دانلود
6.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 در روز قیامت، درمورد زمان خود بازخواست خواهیم شد؛ نه کربلای ۶۱ هجری... 🎙سید هاشم الحیدری ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ     ⌲ ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ   ˢʰᵃʳᵉ ┅┅❅❈❅┅┅ 🔸انجمن علمی تاریخ و تمدن اسلامی 🆔 @r_kh_tarikh 🌐 historyonline.ir
🔺آیا همهٔ اهل کوفه از امام حسین(ع) دعوت کرده بودند؟ 📌با توجه به ترکیب جمعیتی کوفه و ساختار گروه‌های سیاسی و مذهبی آن، نمی‌توان از اجماع ایشان بر مسئله دعوت از امام حسین(ع) سخن به میان آورد؛ زیرا بنیان‌های تفکری اندیشه‌های "علوی"، "عثمانی"، اعتزال" و "خارجی‌گری" در کوفه در چالش با یکدیگر شکل گرفته بودند... اندیشه‌هایی که طرفداران خود را به نزاع و تقابل در کوفه سوق می‌دادند... یکی از طرفداری از اهل‌بیت(ع) سخن می‌گفت و دیگری اطاعت از امویان را در سرلوحه برنامه‌های خود داشت؛ خوارج با هر دوی این گروه‌ها در تعارض بودند؛ و اهل اعتزال نیز کناره‌گیری از نزاع‌های درون دینی را در آموزه‌های خویش مطرح می‌ساختند. در این شرایط، آیا می‌توان از هم رأیی ایشان در سپردن حکومت به امام حسین(ع) سخن گفت؟ خاصه آنکه در کوفه گروه‌هایی به ضدیت با تشیع شهره بوده‌اند. 📌تبیین جایگاه کوفیان در فرآیند نهضت امام حسین (ع)، ص ۳۱۷ 📚 مشخصات کتاب: 📕نام: ‏‏تبیین جایگاه کوفیان در فرآیند نهضت امام حسین(ع) ✍ نویسنده: حسين قاضی‌خانی 📎 تعداد مجلدات: ۱ جلد 📁ناشر: قم - پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی - ۱۳۹۸ ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ     ⌲ ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ   ˢʰᵃʳᵉ ┅┅❅❈❅┅┅ 🔸انجمن علمی تاریخ و تمدن اسلامی 🆔 @r_kh_tarikh 🌐 historyonline.ir
📎غربت مسلم بن عقیل 🔸برای من همواره جای شگفتی بوده است که وقتی نامه‌های اولیه کوفیان خطاب به امام حسینؑ را بررسی می‌کنم، در آن‌ها نام‌هایی چون سلیمان بن صرد خزاعی، مسلم بن نجبه و رفاعه بن شداد با برجستگی خاصی به چشم می‌خورند. از ظاهر این نامه‌ها چنین برمی‌آید که این افراد از پیشگامان دعوت به قیام امام علیه‌السلام بودند. اما وقتی امام حسینؑ بر اساس همین نامه‌ها، جناب مسلم بن عقیل را به‌عنوان سفیر خود به کوفه اعزام می‌کنند، هیچ نشانه‌ای از حمایت این چهره‌های سرشناس دیده نمی‌شود. نه در نخستین نشستی که در خانه مختار برگزار شد، جمله‌ای از حمایت آنان از امام نقل شده است و نه در ادامه ماجراها ردی از وفاداری‌شان یافت می‌شود. (گرچه پس از عاشورا، همین افراد در صف نخست جنبش توابین قرار گرفتند؛ و این نشان می‌دهد که پشیمانی توابین تنها به دلیل نرسیدن به کربلا نبود، بلکه ترک یاری مسلم بن عقیل را نیز در وجدان خویش یک خیانت بزرگ می‌دانستند.) در مقابل، شخصیت‌هایی چون عابس بن ابی شبیب، حبیب بن مظاهر و سعید بن عبدالله را می‌بینیم که با وفاداری و ایثار خود، همراهی عملی با مسلمؑ را به اثبات می‌رسانند. (این هر سه از شهدای کربلا هستند.) البته در نامه‌ای که جناب مسلمؑ برای امام حسینؑ می‌نویسند، به بیعت ۱۸ هزار نفر اشاره شده است. اما جزئیات دقیق این بیعت و نام بیعت‌کنندگان برای ما روشن نیست؛ تنها می‌دانیم که مسلمؑ پس از اقامت حدوداً ۳۷ روزه در کوفه، این نامه را مرقوم داشته‌اند. یکی دیگر از نکات قابل توجه، سکوت معنادار مختار است؛ با آنکه جلسه اولیه در خانه او برگزار شد، در طول ماجرا هیچ سخن یا کنشی از او نقل نشده است. پس از مدتی، مسلمؑ محل اقامت خود را تغییر می‌دهند؛ و نکته جالب آن‌که به جای بازگشت به خزاعه، به سوی قبیله مذحج روی می‌آورند، یعنی نزد هانی بن عروه اقامت می‌گزینند. و وقتی هانی دستگیر می‌شود و مسلمؑ ناگهان قیام می‌کند، در هنگام غروب، زمانی که تنها حدود سی تن با او باقی مانده‌اند، به سوی محله قبیله کِندَه روانه می‌شود. قبیله‌ای که ریاست آن با محمد بن اشعث، پسر اشعث بن قیس کندی است؛ کسی که دشمنی‌اش با خاندان علیؑ شهره خاص و عام بود. آیا می‌توان نتیجه گرفت که مسلم بن عقیل از یاران سابق خود کاملاً مأیوس شده بود؟ تا جایی که در جست‌وجوی پناهگاه، ناچار به سوی دشمنان شناخته‌شده رفت؟ دعای آخر او، هنوز هم لرزه بر دل می‌افکند: «خدایا، میان ما و این مردمی که ما را فریب دادند، تکذیب کردند، تنها گذاشتند و به قتل رساندند، خود داوری فرما.» و در همین فضای یأس و غربت، مسلم بن عقیل به شهادت می‌رسد. ✍️ محمد فرقان گوهر ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ     ⌲ ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ   ˢʰᵃʳᵉ ┅┅❅❈❅┅┅ 🔸انجمن علمی تاریخ و تمدن اسلامی 🆔 @r_kh_tarikh 🌐 historyonline.ir
13.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 از کجا بفهمیم در جبهه امام حسین(ع) هستیم؟ 🎙علامه مصباح یزدی ره ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ     ⌲ ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ   ˢʰᵃʳᵉ ┅┅❅❈❅┅┅ 🔸انجمن علمی تاریخ و تمدن اسلامی 🆔 @r_kh_tarikh 🌐 historyonline.ir
✅ عقلانيت در عاشورا ✍دکتر حامد منتظری مقدم 👈 سؤال: کساني که دعوت حسين (عليه السلام) را پذيرفتند و یا نپذيرفتند، چه منطق و استدلالي داشتند؟ 👈 پاسخ: عبیدالله بن حُرّ جّعْفی از اشراف و دلیران کوفه بود. در مسیر مکه تا کربلا، امام حسین (علیه السلام) در یک منزلگاه با او مواجه شد. پیک فرستاد و او را دعوت کرد؛ اما عبیدالله بن حُرّ گفت: من از کوفه بیرون آمدم تا در جنگ نه طرف حسین و نه ضد او باشم. امام حسين(ع) شخصا به خیمه او آمد و او را دعوت کرد. عبیدالله بن حُرّ جّعْفی به امام گفت: «به خدا سوگند میدانم کسی که با شما همراه شود، به شهادت و سعادت ابدی می‌رسد، اما من احتمال نمی‌دهم یاری من اثری داشته باشد. من الآن آماده مُردن نیستم؛ میخواهم زنده بمانم». سپس او اسب راهوار خود را به امام پیشکش کرد, اما امام نپذیرفت. بعدها او به شدت پشیمان شد و حسرت میخورد که دعوت حسین بن علی را نپذیرفت.‌‌..! 👈 عبیدالله بن حُرّ جّعْفی مي‌دانست که همراهی با حسین علیه السلام موجب سعادت ابدی است؛ اما چون به ادامه زندگي دنيوي علاقه داشت، با حسین علیه السلام همراه نشد. 🔹 کربلا صحنه تقابل دو عقلانیت بود: «عقلانیت مادی» که مرگ را پایان زندگی می‌انگارد؛ «عقلانیت معادباور» که به حیات جاوید آدمی باور دارد. ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ     ⌲ ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ   ˢʰᵃʳᵉ ┅┅❅❈❅┅┅ 🔸انجمن علمی تاریخ و تمدن اسلامی 🆔 @r_kh_tarikh 🌐 historyonline.ir
6.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸روایت رهبر انقلاب از ماجرای شهادت غلام سیاه پوست حبشی در کربلا و رفتار امام حسین(ع) با او ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ     ⌲ ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ   ˢʰᵃʳᵉ ┅┅❅❈❅┅┅ 🔸انجمن علمی تاریخ و تمدن اسلامی 🆔 @r_kh_tarikh 🌐 historyonline.ir
➖ افسوس که شیعه بیشتر بر گریست و کمتر در اندیشید. شیعه عاشورا را نگاه داشت، اما درست نشناساند... هر قطره‌ای از اقیانوس عاشورا، یک شعور ناب قوی و یک محتوای ژرف غنی و یک مکتب آموزنده انسانی، و یک ترتیل خونبار آیات قرآنی، و یک سجده مترتم نورانی، و یک سیال حیات آفرین اخلاقی، و یک حماسه پویا در صیرورت‌های بلند آهنگ بشری است...🏴 ✍علامه محمدرضا حکیمی 📚قیام جاوید ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ     ⌲ ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ   ˢʰᵃʳᵉ ┅┅❅❈❅┅┅ 🔸انجمن علمی تاریخ و تمدن اسلامی 🆔 @r_kh_tarikh 🌐 historyonline.ir
| شب/روز پنجم عبدالله بن حسن /زهیر 🔻خروج عبد الله از خیام و شهادت ▪️زمانی که سیدالشهدا زخم کاری برداشته بودند ... فخرج إليه عبد اللّه بن الحسن- و هو غلام لم يراهق- من عند النساء يشتد حتّى وقف إلى جنب الحسين عليه السلام فلحقته زينب بنت علي عليه السلام لتحبسه فقال لها الحسين عليه السلام: «احبسيه يا اختي» فأبى و امتنع عليها امتناعا شديدا و قال: و اللّه لا افارق عمّي(عبدالله بن حسن - که پسری بود و هنوز بزرگ نشده بود - از نزد زنان به سرعت خارج شد و کنار حسین علیه السلام ایستاد. زینب دختر علی علیه السلام به دنبال او دوید تا او را بازدارد. حسین علیه السلام به او فرمود: «ای خواهر، او را نگه دار.» اما عبدالله نپذیرفت و به شدت مقاومت کرد و گفت: «به خدا، من از عمویم جدا نمی‌شوم) فأهوى ابجر بن كعب إلى الحسين بالسيف فقال له الغلام: ويلك يا ابن الخبيثة أ تقتل عمّي؟ فضربه ابجر بالسيف فاتّقاها الغلام بيده فأطنّها إلى الجلدة فإذا يده معلّقة، فنادى الغلام: يا امّاه، فأخذه الحسين عليه السلام فضمّه إلى صدره و قال‏ له: «يا بنيّ اصبر على ما نزل بك و احتسب في ذلك الخير، فإنّ اللّه يلحقك بآبائك الصالحين(ابجر بن کعب به سوی حسین (علیه السلام) شمشیر کشید. آن پسر فریاد زد: «وای بر تو، ای پسر زن پلید! می‌خواهی عمویم را بکشی؟» ابجر با شمشیر به او حمله کرد و پسر با دستش جلوی ضربه را گرفت، اما دستش تا پوست آویزان شد. پسر ناله زد: ای مادر... حسین او را گرفت و به سینه چسباند و فرمود: پسرم، در برابر این مصیبت صبر کن و آن را در راه خدا به حساب آور، که خداوند تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد)/إعلام الورى ج1ص467 🔻شهادت در دامان سید الشهداء ع/بعد از عبدالله بن حسن ع، به خیام حمله شد ▪️ فرماه حرملة بن كاهل بسهم فذبحه وهو في حجر عمه الحسين عليه السلام (حرملة بن کاهل تیری به سوی او انداخت و او را در آغوش عمویش حسین سر برید) ثم إن شمر بن ذي الجوشن حمل على فسطاط الحسين عليه السلام فطعنه بالرمح ثم قال : على بالنار أحرقه على من فيه ... (سپس شمر بن ذی الجوشن به خیمه‌ی حسین (علیه السلام) حمله کرد و با نیزه به آن ضربه زد و فریاد کشید: «آتش بیاورید تا آن را با هر که در آن است بسوزانم)/لهوف ج1ص72 🔻زهیرگرایش عثمانی داشت ▪️وكَانَ زهير بْن القين البجلي بِمَكَّةَ- وَكَانَ عثمانيا- فانصرف من مَكَّة متعجلا فضمه الطريق وحسينا، فكان يسايره وَلا ينازله، ينزل الْحُسَيْن فِي ناحية وزهير فِي ناحية... (زهیر بن قین بجلی در مکه بود و از طرفداران عثمان به شمار می‌رفت. او از مکه با عجله خارج شد و در راه به کاروان امام حسین (علیه السلام) رسید. او در مسیر همراه کاروان حرکت می‌کرد، اما با آن‌ها هم‌منزل نمی‌شد؛ هرگاه امام حسین (علیه السلام) در یک سو فرود می‌آمد، زهیر در سوی دیگر اردو می‌زد.)/ انساب الاشراف ج3ص167 🔻ملاقات زهیر و سیدالشهداء ع و پیوستن به ایشان ▪️ فأرسل الْحُسَيْن إِلَيْهِ فِي إتيانه، فأمرته امرأته ديلم بنت عَمْرو أن يأتيه فأبي فقالت: سبحان الله أيبعث إليك ابن بنت رسول الله فلا تأتيه؟ (امام حسین ع کسی را نزد زهیر فرستاد. همسرش، دیلم به او گفت: «به دیدارش برو!» اما زهیر امتناع کرد. همسرش گفت: سبحان الله! آیا پسر دختر رسول الله ص تو را فرا می‌خواند و تو نمی‌روی؟)/انساب الاشراف ج3ص167 فقام يمشي إلى الحسين عليه السلام ، فلم يلبث أن انصرف ، وقد أشرق وجهه ، فأمر بفسطاطه فقلع ، وضرب إلى لزق فسطاط الحسين (زهیر برخاست و به سوی امام حسین ع حرکت کرد. پس از مدتی بازگشت در حالی که چهره‌اش می‌درخشید. سپس دستور داد خیمه‌اش را برچینند و در کنار خیمه‌گاه امام حسین ع برپا کنند)/اخبار الطوال1ص246 🔻شب عاشورا/سخنان زهیر: اگر هزار بار هم در راه دفاع از تو کشته شوم... ▪️[شب عاشورا] ... قامَ زُهَيرُ بنُ القَيْن البجليّ ـ رحمةُ اللهِّ عليهِ ـ فقالَ : واللهِ لوَددْتُ أنِّي قُتِلْتُ ثمّ نُشِرْتُ ثمّ قُتِلْت حتّى أًقتلَ هكذا ألفَ مرّةٍ ، وأَنّ الله تعالى يدفعُ بذلكَ القتلَ عن نفسِكَ ، وعن أنفُسِ هؤلاء الفِتْيانِ من أهل بيتِكَ (زهیر بن قین بجلی برخاست و گفت: به خدا سوگند! دوست داشتم کشته می‌شدم، سپس زنده می‌گشتم و دوباره کشته می‌شدم، تا اینکه هزار بار چنین می‌کردم، و خداوند متعال به واسطه این کشته‌شدن‌ها، جان تو و جان این جوانان از اهل بیتت را از مرگ نجات می‌داد)/ارشادج2ص92 🔻زهیر: آیا مرا از مرگ میترسانی؟ ▪️بعد از تهدید شمر زهیر گفت: أ فبالموت تخوّفني! فو اللّه للموت معه احبّ إليّ من الخلد معكم! ([شمر به او گفت: به زودی خداوند تو و صاحبت را می‌کشد! زهیر پاسخ داد:] آیا مرا از مرگ می‌ترسانی؟ به خدا قسم، مرگ در رکاب او برایم محبوب‌تر از زندگی جاوید در کنار شماست) وقعة الطف213 ┅┅❅❈❅┅┅ 🔸انجمن علمی تاریخ و تمدن اسلامی 🆔 @r_kh_tarikh 🌐 historyonline.ir
✅ دعوت به همکاری در زمینه تولید محتوا 📌 از دانشجویان محترم که در زمینه تولید محتوا در فضای مجازی (نوشته، عکس، کلیپ، انیمیشن، پادکست و ... ) بخصوص با رویکرد شرایط فعلی کشور فعال هستند درخواست می گردد در صورتی که علاقمند به همکاری با دانشگاه می باشند رزومه، آثار تولیدی و زمینه همکاری را به شناسه امور فرهنگی با نشان ارسال نمایید. 🆔@Farhangimaaref مدیریت امور دانشجویی و فرهنگی دانشگاه معارف اسلامی
6.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸سیراب کردن دشمن توسط سیدالشهدا علیه‌السلام ‌ ▪️روایتی از تاریخ طبری درباره رسیدن کاروان سیدالشهدا علیه‌السلام به کربلا و سیراب کردن اسب‌های دشمن. ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ     ⌲ ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ   ˢʰᵃʳᵉ ┅┅❅❈❅┅┅ 🔸انجمن علمی تاریخ و تمدن اسلامی 🆔 @r_kh_tarikh 🌐 historyonline.ir
2.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽‍ فیلم رنگی و بازسازی شده از ایام‌محرم تهران در سال ۱۳۰۰ ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ     ⌲ ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ   ˢʰᵃʳᵉ ┅┅❅❈❅┅┅ 🔸انجمن علمی تاریخ و تمدن اسلامی 🆔 @r_kh_tarikh 🌐 historyonline.ir
🔸گرفتار شدن شخص جسارت کننده، به نفرین امام حسین علیه السلام 📎در منابع متقدم، حکایت است که در روز عاشوراء، شخصی به نام عبدالله بن حوزة تمیمی، سوار بر مرکب، به امام حسین (ع) نزدیک شد. پس از آنکه آن حضرت را شناخت، به ایشان جسارت کرد و گفت: يا حسين! أبشر بالنار: ای حسین! تو را به آتش جهنم بشارت باد! امام فرمودند: دروغ گفتی! بلکه من، سوی پروردگاری رحیم و آمرزنده و شفیعی مورد اطاعت، می روم. تو کیستی؟ آن ملعون گفت: ابن حوزة! امام (ع) دستان خود را به دعاء برداشتند و به مناسبت نام او، چنین گفتند: اللهم حزه إلى النار: خداوندا او را در آتش جای ده. ابن حوزة، خشمگین می شود و اسب خود را به سوی آن حضرت، می تازاند. بین او و امام، کانالی قرار داشت. اسبش رمید و او را انداخت، پای آن ملعون به رکاب گیر کرد و اسب، بدن او را روی زمین می کشید تا اینکه بدنش پاره پاره شد و بجز همان پای آویزان از رکاب، چیزی از جسدش سالم نماند. بنابر روایت ابومخنف، مسروق بن وائل که در لشکر عمر بن سعد بود و به طمع دست‌یافتن به سر مبارک امام حسین (ع) به کربلاء آمده بود، با دیدن این صحنه، معرکه را ترک کرد! بحث پیش رو، پیرامون اسناد این حکایت است. ابومخنف (م۱۵۷ق) این ماجرا را از سه نفر به طور مستقل روایت کرده است که یکی از آن‌ها سندی متصل به شاهد حادثه، مسروق بن وائل، است: ۱. قَالَ أَبُو مخنف: فَحَدَّثَنِي حُسَيْن أَبُو جَعْفَر، قَالَ: ثُمَّ إن رجلا من بني تميم- يقال لَهُ عَبْد اللَّهِ بن حوزة- جَاءَ حَتَّى وقف أمام الْحُسَيْن، فَقَالَ: يَا حُسَيْن، يَا حُسَيْن! فَقَالَ حُسَيْن: مَا تشاء؟ قَالَ: أبشر بالنار، [قَالَ: كلا، إني أقدم عَلَى رب رحيم، وشفيع مطاع، من هَذَا؟ قَالَ لَهُ أَصْحَابه: هَذَا ابن حوزة، قَالَ: رب حزه إِلَى النار،] قَالَ: فاضطرب بِهِ فرسه فِي جدول فوقع فِيهِ، وتعلقت رجله بالركاب، ووقع راسه في الارض، ونفر الفرس، فاخذ يمر بِهِ فيضرب برأسه كل حجر وكل شجرة حَتَّى مات. ۲. قَالَ أَبُو مخنف: وأما سويد بن حية، فزعم لي أن عَبْد اللَّهِ بن حوزة حين وقع فرسه بقيت رجله اليسرى فِي الركاب، وارتفعت اليمنى فطارت، وعدا بِهِ فرسه يضرب رأسه كل حجر وأصل شجرة حَتَّى مات.                                                           ۳. قَالَ أَبُو مخنف عن عطاء بن السَّائِب، عن عبد الجبار بن وائل الحضرمي، عن أخيه مسروق بن وائل، قَالَ: كنت فِي أوائل الخيل ممن سار إِلَى الْحُسَيْن، فقلت: أكون فِي أوائلها لعلي أصيب رأس الْحُسَيْن، فأصيب بِهِ منزلة عِنْدَ عُبَيْد اللَّهِ بن زياد، قَالَ: فلما انتهينا إِلَى حُسَيْن تقدم رجل من القوم يقال لَهُ ابن حوزة، فَقَالَ: أفيكم حُسَيْن؟ قَالَ: فسكت حُسَيْن، فقالها ثانية، فأسكت حَتَّى إذا كَانَتِ الثالثة قَالَ: قولوا لَهُ: نعم، هَذَا حُسَيْن، فما حاجتك؟ قَالَ: يَا حُسَيْن، أبشر بالنار، قَالَ: كذبت، [بل أقدم عَلَى رب غفور وشفيع مطاع، فمن أنت؟] قَالَ: ابن حوزة، قَالَ، فرفع الْحُسَيْن يديه حَتَّى رأينا بياض إبطيه من فوق الثياب ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ حزه إِلَى النار، قَالَ: فغضب ابن حوزة، فذهب ليقحم إِلَيْهِ الفرس وبينه وبينه نهر، قَالَ: فعلقت قدمه بالركاب، وجالت بِهِ الفرس فسقط عنها، قَالَ: فانقطعت قدمه وساقه وفخذه، وبقي جانبه الآخر متعلقا بالركاب قَالَ: فرجع مسروق وترك الخيل من ورائه، قَالَ: فسألته، فَقَالَ: لقد رأيت من أهل هَذَا البيت شَيْئًا لا أقاتلهم أبدا.  (تاريخ الطبري ج٥ ص٤٣٠_٤٣١) حسین ابوجعفر، به طور دقیق قابل شناسایی نیست. اما ابومخنف، از سوید بن حية الأسدي، در ماجرای صفين نیز، روایتی را نقل کرده است (تاريخ الطبري ج٥ ص٣٣). اما سند سوم ابومخنف که متصل است. از طریق عطاء بن سائب الثقفي (م١٣٦ق) است. اما در حقیقت، ابومخنف، در روایت این ماجراها از عطاء بن سائب، منفرد نیست و علاوه بر اخباری‌ای چون او، محدثان نیز، این روایت را از عطاء، نقل کرده اند. ابوبکر ابن ابی شيبة (م٢٣٥ق) از شریک بن عبدالله نخعی (م۱۷۷ق) از عطاء بن سائب، روایت کرده است و در المصنف خود، آورده است:   شَرِيكٌ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ السَّائِبِ، عَنْ وَائِلِ بْنِ عَلْقَمَةَ، أَنَّهُ شَهِدَ الْحُسَيْنَ بِكَرْبَلَاءَ , قَالَ: فَجَاءَ رَجُلٌ فَقَالَ: أَفِيكُمْ حُسَيْنٌ؟ فَقَالَ: «مَنْ أَنْتَ؟» فَقَالَ: أَبْشِرْ بِالنَّارِ , قَالَ: «بَلْ رَبٌّ غَفُورٌ رَحِيمٌ مُطَاعٌ» , قَالَ: «وَمَنْ أَنْتَ؟» قَالَ: أَنَا ابْنُ حُوَيْزَةَ , قَالَ: «اللَّهُمَّ حُزْهُ إِلَى النَّارِ» , قَالَ: فَذَهَبَ فَنَفَرَ بِهِ فَرَسُهُ عَلَى سَاقَيْهِ , فَتَقَطَّعَ فَمَا بَقِيَ مِنْهُ غَيْرُ رِجْلِهِ فِي الرِّكَابِ. (المصنف لابن أبي شيبة ج٧ ص٤٧٨)