eitaa logo
گروه فرهنگی تبلیغی رائد اردکان_یزد
112 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
784 فایل
‼مطالب کانال با لینک ارسال شود‼ آیدی گروه : @raede_ardakan آیدی مدیر : @Khatibyazdi110amirebayanyazdi
مشاهده در ایتا
دانلود
4_256605084547286590.docx
5.09M
امام#کاظم بسته شهادت امام کاظم شامل زندگی نامه و شعر و داستان ویژه کودکان 🏴 @zirgonbadtala ▪️مرجع محتوایی مربیان خلاق
4_256605084547286588.pptx
4.5M
امام#کاظم پاورپوینت 🏴 @zirgonbadtala ▪️مرجع محتوایی مربیان خلاق
4_342117879115688637.docx
254.5K
طرح درس امام#کاظم 🏴@zirgonbadtala ▪️مرجع محتوایی مربیان خلاق
@amoodareini امام هفتممون الگوی زندگیمون امامی که صبور بود از خشم و کینه دور بود هر بچه مسلمون مثل امام کاظم وقتی که خشمگین میشه باید صبوری کنه تا که پشیمون نشه @amoodareini
4_342117879115688635.docx
25.2K
طرح درس امام#کاظم 🏴 @zirgonbadtala ▪️مرجع محتوایی مربیان خلاق
4_342117879115688636.docx
97.5K
طرح درس امام#کاظم 🏴 @Zirgonbadtala ▪️مرجع محتوایی مربیان خلاق
5_6165633215076762189.mp3
1.23M
.: 🎵 پیشنهادی مهم برای نوروز 🔻حداقل سالی یک بار انجام بدیم! #استاد_پناهیان 🌸یک مربی مرجعی برای مربیان ومبلغان👇 http://eitaa.com/joinchat/3796762624C4e2e9e1bb2
گروه فرهنگی تبلیغی رائد اردکان_یزد
دیروز داعش‌نیوز یک خبر ویژه برای شهردار شدن آخوندی رفت و ازش حمایت کرد الان جا داره یادی کنیم از دل
✅ داستان خواندنی سیل آذربایجان و شهید مهدی باکری شهردار شهر 🔹مهدی به خانه ای رسید که پیرزنی در حیاطش فریاد می کشید . مهدی در را هل داد . آب تا بالای زانوانش رسیده بود . پیرزن به سر و صورت می زد . مهدی گفت : چه شده مادر جان ؟ کسی زیر آوار مانده ؟ پیرزن که انگار جانی تازه گرفته بود با گریه و زاری گفت : قربانت بروم پسرم ...خانه و زندگی ام زیر آب مانده کمکم کن ! چند نفر به کمک مهدی آمدند . آنها وسایل خانه را با زحمت بیرون می کشیدند و روی بام و گوشه حیاط می گذاشتند 🔹پیرزن گفت : جهیزیه دخترم توی زیرزمین مانده . با بدبختی جمعش کرده ام . مهدی رو به احمد و هاشم کرد و گفت : یا الله زود جلوی در سد درست کنید ! احمد و هاشم سدی از خاک جلوی در خانه درست کردند . راه آب بسته شد . مهدی به کوچه دوید . وانت آتش نشانی را پیدا کرد و به طرف خانه پیرزن آورد . چند لحظه بعد شیلنگ پمپ در زیرزمین فرو رفت و آب مکیده شد . پمپ کار می کرد و آب زیرزمین لحظه به لحظه کم می شد . مهدی غرق گل و لای شده بود . پیرزن گفت : خیر ببینی پسرم . . .یکی مثل تو کمکم می کند آنوقت شهردار ذلیل شده از صبح تا حالا پیدایش نیست . مگر دستم بهش نرسد . . . مهدی فرش خیس و سنگین شده را با زحمت به حیاط آورد . اگر دستم به شهردار برسد حقش را کف دستش می گذارم 🔹 چند ساعت بعد جلوی سیل بطور کامل گرفته شد . مهدی پمپ را خاموش کرد و پیرزن هنوز دعایش می کرد . گروههای امدادی پتو و پوشاک و غذا بین سیل زده ها تقسیم می کردند . مهدی رو به پیرزن گفت : خب مادر جان با من امری ندارید ؟ پیرزن گریه کنان دست رو به آسمان بلند کرد و گفت : پسرم ان شاء الله خیر از جوانی ات ببینی . برو پسرم دست علی به همراهت . خدا از تو راضی باشد . خدا بگویم این شهردار را چه کند . کاش یک جو از غیرت و مردانگی تو را داشت . مهدی از خانه بیرون رفت . پیرزن همچنان او را دعا می کرد و شهردار را نفرین ! دریغ از این که پیرزن بداند شهردار شهرشان همین جوان است آقا مهدی باکری پ.ن: حالا هم در سیل شمال کشور آنها که تفکر انقلابی دارند پای کارند بی عرضه هایی هم که مسئولیت دارند در خواب @Habiliyan