🎥ماجرای خواب دیدن #حضرت_زهرا سلام الله علیها توسط آیت الله نصرالله شاه آبادی(ره)😭 ▪️در دوران کودکی به ما آموخته بودند قبل از خواب چهار قل و آیه الکرسی بخوانیم، و ما می‌خواندیم یک شب در سن 7 سالگی خواب دیدم حضرت زهرا سلام الله علیها تشریف آوردند من همانطور که نشسته بودم پشت سر من نشستند و منو بغل گرفتند و دستی زدند به بازوی راست من و فرمودند مادر! تو که آیه الکرسی می‌خوانی چرا درست نمی‌خوانی؟ 🔻این را فرمودند من از خواب بیدار شدم اذان صبح بود. نماز صبح که خواندیم به اخوی که با من تو اون اتاق بود گفتم که داداش گوش بده من آیه الکرسی رو بخوانم و اگر اشتباه دارد تصحیح کن و ایشان گفت که من حوصله ندارم. پدر صدای من را شنیدند و صدا زدند نصرالله! و فرمودند: بخوان! من یک دور آیه الکرسی را خواندم. ایشان فرمودند: دو مرتبه بخوان. دو مرتبه خواندم فرمودند: سه مرتبه بخوان. دفعه سوم که خواندم فرمودند: قسمت آخر آیه الکرسی ( الله ولی الذین آمنوا) را با قسمت بعد جابجا می‌خوانی. بعد پرسیدن چطور شده؟ خواب رو نقل کردم و ایشان شروع کردند به اشک ریختن و من  را در بغل گرفتند و محبت بسیار زیاد و بی‌سابقه نمودند و فرمودند: که این خواب تو دو تا ثمره داره؛ یک ثمرش این است که شماها واقعا از اولاد زهرا هستید - چون مادر ما علویه بود- یک! دو البته این دومیش را من در حافظه نگه داشتم که بعد که طلبگی پیدا کردیم در آن طلبگی متوجه شدم که فرمودند در آیه الکرسی اختلافه که آیا تا هو العلی العظیم هست یا تا هم فیها خالدون. #آیت_الله_شاه_آبادی الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌س.

🪴آیت الله حق شناس ( رحمة الله علیه) به افرادی که نمازهایشان قضا ميشد می‌فرمودند: 📙 که سوره یس و زیارت عاشورا بخوانيد تا قلبتون ازظلمات و تاریکی به نور قرآن و زیارت عاشورا روشن و هدایت شود...

ذکر کارساز و اجابت‌کننده توسل به حضرت زهرا (س) اللّٰھـُم عجل لولیک الفرج به حق زینب کبری سلام الله علیها 🤲😭😭😭

🥲 آیت الله حق شناس، در مجلسی که بعد از شهادت احمدعلی داشتند بین دونماز، سخنرانیشان را به این شهید بزرگوار اختصاص داده و با آهی از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند: 🌸 “این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم .از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و…اما من را بی حساب و کتاب بردند. 🦋 رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟! 🤍 " در این تهران بگردید. ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می شود یا نه؟" 💔 ترکش خمپاره درست از پهلوی چپ وارد و به قلب او اصابت کرد.کمکش کردم تا بلند شود به سختی روی پای خود ایستاد به اطراف نگاه کرد و رو به سمت کربلا قرار گرفت دستش را با ادب به سینه نهاد و گفت : السلام علیک یا اباعبدالله ... یکباره گردنش کج شد  به زمین افتاد ... 💚 احمد علی موقع خاکسپاری با اینکه 6 روز از شهادتش می گذشت ولی دستش هنوز به نشانه ادب بر سینه اش قرار داشت..." ❣شاگرد خاص آیت‌الله حق‌شناس 🎙 عارف‌ شهید احمدعلی نیّری اللّٰھـُم عجل لولیک الفرج به حق زینب کبری سلام الله علیها 🤲😭😭😭

از شیخ بهایی پرسیدند: سخت می گذرد، چه باید کرد؟ گفت: خودت که می ‌گویی سخت می ‌گذرد، سخت که نمی‌ ماند.. پس خدارو شکر که می ‌گذرد، و نمی‌ ماند!

《حرص و طمع》 حضرت عیسی علیه السلام با مردی سیاحت می‌کرد. پس از مدتی راه رفتن گرسنه شدند، به دهکده ای رسیدند، حضرت عیسی به آن مرد گفت: برو نانی تهیه کن و خود مشغول نماز شد. آن مرد رفت و سه گُرده نان تهیه کرد و بازگشت، مقداری صبر کرد تا نماز آن حضرت تمام شود؛ چون کمی به طول انجامید یک گرده را خورد. حضرت عیسی پرسید: گرده ی سوم چه شد؟ گفت: همین دو گرده بود. پس از آن مقدار دیگری راه پیمودند و به دسته ای آهو برخوردند که یکی از آهوها مرده بود. حضرت عیسی خطاب به لاشه ی آهو گفت: با اذن خدا برخیز. آهو حرکتی کرد و زنده شد. آن مرد در شگفت شد و زبان به کلمه ی سبحان الله جاری کرد. حضرت عیسی گفت: تو را سوگند می‌دهم به حق آن کسی که این نشانه ی قدرت را برای تو آشکار کرد بگو نان سوم چه شد؟ باز جواب داد: دو گرده نان بیشتر نبود. دو مرتبه به راه افتادند، نزدیک دهکده ی بزرگی رسیدند، در آن جا سه خشت طلا افتاده بود. رفیق حضرت عیسی گفت: این جا ثروت و مال زیادی است، آن جناب فرمود: آری! یک خشت از تو، یکی از من و خشت سوم برای کسی که نان سوم را برداشته. مرد حریص گفت: من نان سوم را خوردم، عیسی از او جدا شد و گفت: هر سه خشت طلا مال تو باشد. آن مرد کنار خشت‌ها نشست و به فکر برداشتن و بردن آنها بود، سه نفر از آن جا عبور کردند او را با سه خشت طلا دیدند، او را کشتند و طلاها را برداشتند و چون گرسنه بودند قرار گذاشتند یکی از آن سه نفر از دهکده ی مجاور نانی تهیه کند تا بخورند. شخصی که برای نان آوردن رفت با خود گفت: نانها را مسموم میکنم تا آنها بمیرند، دو نفر دیگر نیز هم عهد شدند که رفیق خود را پس از برگشتن بکشند. هنگامی که نان را آورد، آن دو نفر او را کشتند و خود به خوردن نانها مشغول شدند. چیزی نگذشت که آنها نیز مردند. حضرت عیسی(علیه السلام ) در مراجعت جنازه آن چهار نفر را بر سر همان سه خشت طلا دید و فرمود: این است رفتار دنیا با دوستدارانش! 📚پند تاریخ الأنوار النعمانیة #حکایت_اخلاقی

💠 موشن گرافیک احکام: با بخــــارشــور پاک نمیشــــــه‼️ 🔸 احکامی که باید بدانیـــم #آموزش_احکام