روز سهشنبه به نام حضرت زین العابدین و امام باقر و امام صادق(علیهمالسلام) است. زیارت کن ایشان را در این روز به این زیارت:
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا خُزَّانَ عِلْمِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا تَرَاجِمَةَ وَحْىِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَئِمَّةَ الْهُدَىٰ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَعْلامَ التُّقىٰ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلادَ رَسُولِ اللّٰهِ، أَنَا عَارِفٌ بِحَقِّكُمْ، مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِكُمْ، مُعادٍ لِأَعْدائِكُمْ، مُوَالٍ لِأَوْلِيَائِكُمْ، بِأَبِى أَنْتُمْ وَأُمِّى، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَتَوالىٰ آخِرَهُمْ كَمَا تَوالَيْتُ أَوَّلَهُمْ، وَأَبْرَأُ مِنْ كُلِّ وَلِيجَةٍ دُونَهُمْ، وَأَكْفُرُ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَاللَّاتِ وَالْعُزَّىٰ . صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ يَا مَوالِىَّ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ . السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَيِّدَ الْعَابِدِينَ وَسُلالَةَ الْوَصِيِّينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِيِّينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَادِقاً مُصَدَّقاً فِى الْقَوْلِ وَالْفِعْلِ، يَا مَوالِىَّ هٰذَا يَوْمُكُمْ وَهُوَ يَوْمُ الثُّلَثَاءِ، وَأَنَا فِيهِ ضَيْفٌ لَكُمْ وَمُسْتَجِيرٌ بِكُمْ، فَأَضِيفُونِى وَأَجِيرُونِى بِمَنْزِلَةِ اللّٰهِ عِنْدَكُمْ وَآلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ.
سلام بر شما ای خزانهداران علم خدا، سلام بر شما ای مفسران وحی خدا، سلام برشما ای پیشوایان هدایت، سلام بر شما ای نشانههای پارسایی، سلام بر شما ای فرزندان رسول خدا، من به حق شما دانا و به موقعیت شما بینایم و با دشمنانتان دشمن و با دوستانتان دوستم، پدر و مادرم فدایتان، درودهای خدا بر شما باد. خدایا! من دوست دارم آخرین اینان را چنانکه دوست داشتم اولینشان را و از هر صفبندی در برابر ایشان بیزاری میجویم و به جبت و طاغوت و لات و عُزّی [بتان روزگار جاهلیت] کفر میورزم، ای سروران من، درودهای خدا و رحمت و برکاتش بر شما باد، سلام بر تو ای سرور عابدان و زبده جانشینان، سلام بر تو ای شکافندهی دانش پیامبران، سلام بر تو ای راستگوی پذیرفته شده در گفتار و کردار، ای سروران من، امروز روز سهشنبه روز شماست و من در این روز میهمان شما و پناهنده به شمایم، پذیرای من باشید و پناهم دهید، به حق مقام خدا نزد شما و اهلبیت پاکیزه و پاکتان.
ⓙⓞⓘⓝ↴♡|→•
https://eitaa.com/rafigh_shahide_man🍁
لف دهندگان عزیز کانال
دلیل عضویت خود را با ذکر مثال توضیح دهید (2نمره) 😂😂✌️
🍁🍁🍁
🍁🍁
🍁
✍️امام صادق (علیه السلام) فرمودند: کسی که از منزلش بیرون آید و قصدش زیارت قبر حضرت حسین جماله باشد؛ اگر پیاده رود، خداوند منان به هر قدمی که بر می دارد یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو می فرماید. ..
ⓙⓞⓘⓝ↴♡|→•
https://eitaa.com/rafigh_shahide_man🍁
اخیرا فرزند یک معاون وزیر برای ادامه تحصیل در یک کشور خارجی ویزا گرفته بود و قصد خروج داشت که به محض اطلاع رئیسی، دستور صادر شد؛ «اگر فرزند رفت، پدر هم برود!»
گذشت اون دوران که افتخار مقامات عالی دولت، اقامت فرزندانشان در خارج از کشور باشد.
مسولان مراقب گشت ارشاد باشند😎
ⓙⓞⓘⓝ↴♡|→•
https://eitaa.com/rafigh_shahide_man🍁
عشق در دست حسین ابن علیست❤️
ⓙⓞⓘⓝ↴♡|→•
https://eitaa.com/rafigh_shahide_man🍁
هدایت شده از مصباح
{🖤🖇}
🧕بخونید قشنگہ😎↓
بانوے محجبہ اے در یکے از سوپر مارکت هاے زنجیرھ اے فرانسہ خرید میکرد
خریدش کہ تموم شد واسہ پرداخت پول سمت صندوق رفت🛒🛍
صندوق دار یک خانوم بی حجاب و اصالتا ایرانے بود (از اون عده افرادے کہ فکر میکنند روشنفکرند)
صندوق دارنگاهے از روے تمسخر بہ او انداختو همینطور کہ داشت بارکد اجناس رو متکبرانہ بہ گوشہ ے میز می انداخت
اما خانوم با حجاب کہ روبند بہ چهرھ داشت خونسرد بود و چیزی نمیگفت
صندوق دار هم بیشتر عصبانی شد و گفت:ما اینجا توے فرانسہ خودمون هزار تا مشکل داریم این نقابے کہ تو زدی خودش یکے از این مشکلاتہ کہ تو و امثال تو عاملش هستید😡😑
ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار نه براے بہ نمایش گذاشتن دین و تاریخ
اگہ میخواے دینت رو بہ نمایش بزاری برو کشور خودت😤👊🏻
خانوم محجبہ اجناسی کہ خریده بود رو تو نایلون گذاشت
و نگاهے به صندوق دار کرد..🙃😇
روبند رو از چهره برداشت و در پاسخ به خانوم صندوقدار (که از دیدن چهره ی اروپایی و چشمان رنگی او جا خورده بود) گفت: خانوم عزیز من فرانسوے هستم
اسلام دین من است .. اینجا هم وطنم
تو دینت را فروختی و من خریدم🧕🏻🦋
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوعَجّلفَرَجَهم
اللهـم؏ـجلالولیڪالفـࢪج🌸
{🖇🖤} ☜ #تلنگرانه
هدایت شده از منبع رفیق شهید من🍁
#معرفی_شهدا🍁
شهید سجاد طاهرنیا🍁
ⓙⓞⓘⓝ↴♡|→•
https://eitaa.com/rafigh_shahide_man🍁
هدایت شده از منبع رفیق شهید من🍁
🍁🍁🍁
🍁🍁
🍁
#معرفی_شهدا 🍁
#بیوگرافی🍁
اسم شهید: سجاد طاهرنیا
اسم جهادی: ......
اسم پدر: فتحعلی طاهرنیا
اسم مادر:....
شهرستان: رشت
سن او: 30سال
تاریخ تولد: 1364/05/23
محل تولد: رشت
تاریخ شهادت: 1394/08/01
محل شهادت: حلب - سوریه
درجه علمی : متوسطه
آرامگاه: گلزار شهدای رشت
وضعیت تاهل: متاهل
تعداد فرزندان: یک دختر و یک پسر
اسم همسر: نسیبه علی پرست
اسم فرزند: فاطمه رقیه و محمدحسین
ⓙⓞⓘⓝ↴♡|→•
https://eitaa.com/rafigh_shahide_man🍁
هدایت شده از منبع رفیق شهید من🍁
#معرفی_شهدا🍁
پدر شهید: دومین فرزندم آقا سجاد بود که 23 مرداد 64 به دنیا آمد و بعد هم آقا طاها. وقتی آقا سجاد به دنیا آمد من مرخصی بودم. یادم هست همزمان با تولد آقا سجاد گواهینامه رانندگی را هم گرفتم. خیلی روز خوبی بود. البته من بیشتر منطقه بودم و زحمت بزرگ کردن بچهها با مادرشان بود.
ⓙⓞⓘⓝ↴♡|→•
https://eitaa.com/rafigh_shahide_man🍁
#معرفی_شهدا🍁
از آنجایی که سجاد در خانوادهای حزباللهی پرورش یافته بود؛ اغلب اوقات خود را به فعالیت در مسجد و بسیج می گذراند؛ وی در سال 84 به نیروی زمینی سپاه پاسدران ملحق شد و بعد از چندماه با قبول شدن در آزمون «یگان ویژه صابرین» به عضویت این نیرو درآمد.
ⓙⓞⓘⓝ↴♡|→•
https://eitaa.com/rafigh_shahide_man🍁
#معرفی_شهدا🍁
شهید «سجاد طاهرنیا» بیشتر عمرش را در راه جهاد و خدمت به اهالی مسجد صاحبالزمان (عج) و بسیجیان پایگاههای مقاومت صرف کرد. همچنین با کمک پدرش در رشت مرکز فرهنگی با هدف گسترش فرهنگ شهادت در بین جوانان راهاندزی نمود.
ⓙⓞⓘⓝ↴♡|→•
https://eitaa.com/rafigh_shahide_man🍁
#معرفی_شهدا🍁
سجاد که هیچگاه امام را ندیده بود، مسیر زندگیاش را برای خدمت به ایشان و انقلابش وقف نمود؛ آری وی توانست وجود شهدا را در زندگی خود حس کند و به توصیه امام خمینی (ره) به جوانان در راه استواری اسلام عمل کند و پر بکشد.
ⓙⓞⓘⓝ↴♡|→•
https://eitaa.com/rafigh_shahide_man🍁
#معرفی_شهدا🍁
#الگوی_اخلاق❤️
پدر شهید:
یکی از خاطرات شیرینی که از روز ولادت آقا سجاد در ذهنم است، این میباشد که همان روز امتحان رانندگی داشتم و به یمن قدم فرزندم در امتحان قبول شدم و به همسرم گفتم آقا سجاد خوش قدم بود.
پدر شهید طاهرنیا با بیان اینکه آقا سجاد از همان کودکی به نماز اهمیت میداد و به مسجد میرفت، گفت: پسر شهیدم الگوی اخلاق اسلامی در کل خانواده بود و همگی از او به عنوان یک الگو یاد میکردند.
طاهرنیا با بیان اینکه یکی از خصوصیات اخلاقی سجاد این بود وقتی که به مرخصی میآمد و من و مادرش هرجا و در بین هر چند نفر بودیم، خم میشد و دستمان را میبوسید، تصریح کرد: من به او میگفتم: آقا سجاد این کار را نکن اما او میگفت: این کار وظیفه است و شاید مثل نماز واجب باشد. و این بارزترین نمونه اخلاق اسلامی پسرم بود.
ⓙⓞⓘⓝ↴♡|→•
https://eitaa.com/rafigh_shahide_man🍁
#معرفی_شهدا🍁
پدر شهید:
وی با بیان اینکه آقا سجاد از سال 84 وارد سپاه شد و به مدت 10 سال در آنجا خدمت کرد که بیشتر عمر کاریش در ماموریت به سر میبرد، خاطرنشان کرد: او هرگز به ما نمیگفت در کجاها مأموریت دارد و همیشه به عنوان مثال میگفت: اطراف تهران هستم.
پدر شهید طاهرنیا اظهار کرد: یک هفته قبل از اینکه آقا سجاد به سوریه اعزام شود با من تماس گرفت، به او گفتم چه خبر؟ مأموریت که نمیخواهی بروی؟ گفت: نه، همین تهران هستم، ظاهراً دیگر تصمیم خود را گرفته بود که به سوریه برود، او به سوریه رفت و بنده اطلاع نداشتم و بعد وقتی همسر آقا سجاد وضع حمل داشتند به بیمارستان قم رفتم از طریق همسرش در جریان قرار گرفتم که سجاد در سوریه حضور دارد.
وی افزود: زندگی آقا سجاد همهاش خاطره است، او هر وقت به مرخصی میآمد به او میگفتم شما که همیشه در مأموریت به سر میبری و خانمت هیچ جا نمیرود، بیا کمی بیرون برویم، اما معمولاً هنوز دو روز از مرخصیاش نگذشته با وی تماس گرفته و میگفتند به وجود و حضور شما نیاز داریم و سجاد نیز بی درنگ خداحافظی کرده و راهی میشد.
ⓙⓞⓘⓝ↴♡|→•
https://eitaa.com/rafigh_shahide_man🍁
#معرفی_شهدا🍁
طاهرنیا با بیان اینکه سجاد در این ده ساله آخر تحت بهترین آموزشها از جانب سپاه قرار گرفته بود ( از جمله غواصی و ...) و نیروی بسیار زبدهای بود، خاطرنشان کرد: آن طور که همکارانش برایم تعریف کردند، میگفتند: آقا سجاد را نه شما شناختید نه ما، فرماندهانش میگفتند: که آقا سجاد خیلی با اخلاص بود و
چهرهای نورانی داشت، ما به شوخی به او میگفتیم: تو زیاد به ما نزدیک نشو، ممکن است تیری که میخواهد به تو بخورد به ما اصابت کند.
وی اظهار کرد: آقای روحانیای که مسئول حوزهاش بود تعریف میکرد که دو یا سه شب قبل از عملیات، بعد از نماز مغرب و عشا بود، به او گفتیم میخواهیم از شما تجلیل به عمل آوریم. او پرسید: چه تجلیلی؟ من تجلیل نمیخواهم، ما گفتیم: که چون تو فرزندت را ندیدی (او 14 مهر رفت و 15 مهر، حدود 7-6 ساعت بعد از رسیدن آقا سجاد به سوریه فرزندش به دنیا آمد.) میخواهیم برای اینکه الگویی بشوی برای دیگر رزمندگان از تو تجلیل کنیم و یک سفر مشهد برای شما و خانوادهتان در نظر گرفتهایم که بعد از بازگشت تشریف ببرید. آقا سجاد گفت: آقای آسانی حالا ببین ما میتوانیم به ایران برسیم؟ آقای آسانی میگوید وقتی این جمله را شنیدم آن زمان برایم چندان مهم نبود اما بعد از شهادت فهمیدم چه چیزهایی را از قبل میدید و میدانست!.
ⓙⓞⓘⓝ↴♡|→•
https://eitaa.com/rafigh_shahide_man🍁
#معرفی_شهدا🍁
سکینه علیزاده، مادر شهید سجاد طاهرنیا گفت: سجاد کودک بسیار آرامی بود، من برای نماز صبح که بلند میشدم از باغچه حیاط، گل محمدی و شمعدانی میچیدم و داخل جا نماز سجاد و خواهرش قرار میدادم، یک روز ظهر که پدرش از مأموریت برگشته بود دیدم آقا سجاد که حدود یک سال و خردهای داشت مشغول نماز خواندن است و دارد میخواند: ای زنبور طلایی، نیش بزنی بلایی، رفتم بالای سرش گفتم: چی داری میخونی قربونت برم؟ گفت: دارم نماز میخونم، گفتم: این که نماز نیست، شعر است، او با ناراحتی گفت: پس خدا قبول نمیکنه؟ گفتم چرا، خدا بچهها را دوست دارد و بعد کم کم من و پدرش به او حمد و سوره و نماز را یاد دادیم.
ⓙⓞⓘⓝ↴♡|→•
https://eitaa.com/rafigh_shahide_man🍁
#معرفی_شهدا🍁
وی در ادامه اظهار کرد: او همیشه با پدرش به مسجد میرفت، تا دیپلم گرفت و به مدت یک سال بیکار بود تا اینکه پدرش برایش یک مغازه فرهنگی در خیابان سعدی باز کرد، او هر روز پیاده به محل کارش میرفت و میآمد، بسیار قناعتگر بود، وقتی میگفتم مادر جان ماشین سوار شو و زودتر برای ناهار بیا، میگفت: مادرجان، جوانیم و پیاده روی میکنیم، او به مدت یک سال در مغازهاش کار کرد و خدا شاهد است که در طول آن مدت حتی یک جوراب هم برای خودش نخرید، من همه چیز را باید برایش میخریدم، به او میگفتم تو دیگر بزرگ شدهای اما او به لباس اصلا اهمیت نمیداد.
ⓙⓞⓘⓝ↴♡|→•
https://eitaa.com/rafigh_shahide_man🍁
#معرفی_شهدا🍁
علیزاده افزود: یکی از دوستانش (آقای آبکار) بعد از شهادتش برایمان تعریف کرد و گفت: آقا سجاد سال آخر که بود یکی از بچههای دبیرستان (شهید رجایی) کار خطایی کرد، سجاد آن کار را به عهده گرفت، بچهها همه ناراحت شدند، دبیر مربوطه گوش آقا سجاد را گرفت و او را به بیرون از کلاس برد و به او گفت: من از تو که بچه با خدا و با نمازی هستی انتظار چنین کاری نداشتم, بعد بچهها از او دلیل این کار را پرسیدند و آقا سجاد گفت: آن پسر، هفته قبل پدرش را از دست داده اگر میفهمیدند که او این کار را کرده، بیرونش میکردند و صورت خوشی نداشت و او لطمه میدید؛ با اینکار آن پسر بسیار شرمنده شده و آنها به دوستان صمیمی تبدیل شدند.
وی گفت: آقا سجاد واقعاً ایثارگر بود و قناعتگر و عاشق ولایت فقیه بود و هر جا میرفت از ولایت فقیه سخن میگفت و عقیدهاش بر این بود که هر چه ولایت فقیه امر کند همان است.
مادر شهید طاهرنیا تصریح کرد: او با وجود اینکه خیلی جوان بود اما پشتیبان ولایت فقیه بود، حتی در وصیت نامهاش هم از بچهها خواسته پشت ولایت فقیه را خالی نکنند و یک صدا پشت ولایت فقیه باشند.
ⓙⓞⓘⓝ↴♡|→•
https://eitaa.com/rafigh_shahide_man🍁