آخرین نفری که از عملیات برمی گشت، خود حاج احمد متوسلیان بود.
کلاه سرش افتاد ته دره...
حالا آن طرف دموکرات ها بودند و آتششان هم سنگین...
تا نرفت کلاه را برنداشت، برنگشت...
گفتم: اگر شهید میشدی؟!
گفت: این کلاه مال بیت المال بود...
「#شهیدانه 」
رفته بود تهران درس بخواند. سال آخر دبیرستان، دوستش از یک کوچه می رفته مدرسه و علی از کوچه ای دیگر.
دوستش به او می گفته: چرا از آنجا می روی؟ بیا از این کوچه برویم؛ پر از دختر است!
علی می گفته: «شما می خواهی بروی، برو. به سلامت. من نمی آیم.»
امام صادق(ع): هرکس برای خداوند چشم چرانی را ترک کند نه برای غیر خدا، خداوند ایمانی به او عطا می فرماید که شخص مزه آن را درک کند.
منبع: یادگاران11، کتاب صیاد شیرازی، ص8
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
هدایت شده از کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
┄═❁๑🍃๑💗๑🍃๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم🙏
🔹بعضی انسانها به زمین آمده اند تا زمین قابل تماشا شود. 😥🥺
@rafiq_shahidam96
🔹 آمده اند که تاریخ؛
شکوه شرافت و آزادگی
نفس شان را به نظاره بنشیند. 🌷
🔹 آمده اند تا آبرو و اعتبار دنیا باشند.. اصلا زمین.....🌍
از آمدن بعضی انسان ها به خود می بالد. 😌
🔹و قهرمان همیشه سرفراز ما 🌷
#ابراهیم_هادی
که یکی از این بهترین ها
شناخته شده است. 🍃
فرمانده قلبها شهید ابراهیم هادی
🔸کسی که زندگی الهی پیدا کند
وجودش خیر می شود...🌿
لحظه لحظه حضور او ....
انسان ها را متحول میکند 👌👌
همنشینی با ابراهیم..... 😊
این را به همه اثبات کرد...👌
1400/9/2
@rafiq_shahidam96
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
#ابراهيم_هادی
#کانال_کمیل #رفیق_شهیدم
#شهید_رحمان_مدادیان
#راهیان_نور #خادمین_شهدا
https://www.instagram.com/p/CWnlsdWohyc/?utm_medium=share_sheet
هدایت شده از ❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
«♦️صاحب قبر بی نشون سلام مادر»🥀
برا زیارتت کجاه بیام مادر 😭🤲🏻
🥀«بر گلستان ولایت تاختن، غنچه را با لاله پرپر ساختن،»
🥀غنچه زیر خار و خس افتاده بود،😔
🥀 باغبان هم از نفس افتاده بود، کاش از قلبم به قبرش راه داشت،😭
«کاش زهرا هم زیارتگاه داشت.» 🤲🏻😭
🗒️1400/9/2
@abalfazleeaam
@asheghe__karbala
#ابوالفضلیم_افتخارمه
#حضرت_زهرا
#حضرت_ام_البنین
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#سشنبه_های_مهدوی #مهدویت
#امام_زمان
https://www.instagram.com/p/CWnkH25o8Gg/?utm_medium=share_sheet
میگفت :
اگهبهنامحرمنگاهمیکنی
بهخاطراینهکهنمیدونی
دیدنمھدی"عج" بااونشال
سِیدیچهلذتیداره ...♥️🌱
به یکی تنه میزنی میگی:ببخشید.قبول میکنه
به یکی تنه میزنی میگی:ببخشید.میگه چی شده؟ مگه اتفاقی افتاده؟
میگن خدا به این شکل میبخشه :)
「#شهیدانه 」
شهید سردار حسن ترک:
کلید تمام مصائب و مشکلات
در ذکر خدا و هدیۀ صلوات
به مُحَمّد و آل مُحَمّد است
#اللهمصلیعلیمحمدوآلمحمدﷺ
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
#سهشنبههاےجمڪرانے🍃🌺
مولای غریبم مهدی جان
ای کاش یک سهشنبه شبی قسمتم شود
در راه جمکران سر راهی ببینمت ...
▪️به حقِّ چادرِ خاکیّ فاطمه برگرد
▫️که مستجاب بگردد دعای مادرتان
#اللهمعجللولیکالفرج
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ💙ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ💙ღ๑━━━━╝
همسرش میگفت:
هر وقت چای می ریختم می آوردم، میگفت:
بیا دو سه خط روضه بخونیم تا چای روضه خورده باشیم!
شهید محمد حسین محمد خانی🌷
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان #فالی_در_آغوش_فرشته 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژا
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
🍃💚🍃💚🍃💚
💚🍃💚🍃
🍃💚
«♡بـسـم رب العشق ♡»
📗رمــان #فالی_در_آغوش_فرشته
🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد
🔗 #قسمت_دویست_و_شانزدهم
#فصل_دوم🌻
[[[[ از زبان آراد ]]]]
پتو رو بیشتر روی خودم کشیدم تب و لرز خیلی شدیدی گرفته بودم، امروز صبح هم موقع تعویض لباس هام متوجه لکه های قرمز رنگی روی سطح پوستم شده بودم.
هر روز علائمم بیشتر از قبل می شد ، نمی دونم با چه جرئتی به بابا گفتم که با پدر خانم فرهمند تماس بگیره و راجب خواستگاری باهاش صحبت کنه انگار امید زیادی به درمان داشتم.
به گفته دکترم از چند روز دیگه باید شیمی درمانی رو شروع می کردم،
از تمامی عوارض شیمی درمانی مطلع بودم اما باز با این وجود درخواست خواستگاری دادم، بابا که خیلی از شنیدن این خبر خوشحال شد
ولی مامان همه نگرانیش آینده مروا خانوم بود می گفت نباید آینده یه دختر رو اینجوری به بازی بگیریم و در پاسخ تمامی نگرانی های مامان بابا جمله ای که همیشه می گفت رو تکرار می کرد.
" که داند به جز ذات پروردگار
که فردا چه بازی کند روزگار "
اگر به عشق مروا خانوم شک داشتم و قدمی برای خواستگاری بر نمی داشتم
با گفتن اون حرف هاش به آیه دیگه جای شکی برام نموند و متوجه شدم که عاشقمه، از حسی که خودم هم راجبش داشتم مطلع بودم ، هوس نبود عشق بود ...
این رو همون موقع که گم شد متوجه شدم.
برای اینکه هر دوتامون به گناه کشیده نشیم باید خیلی زودتر از ایناها اقدام می کردم اما اتفاقات اخیر الخصوص سرطانم باعث شده که کمی به تاخیر بندازمش.
اگر عشقش واقعی باشه حاضره با سرطانی بودنم کنار بیاد و جواب مثبت بده.
هرچی خدا میخواد ، امیدم به اونه و از وقتی بحث خواستگاری رو پیش کشیدم انگیزه بیشتری برای شروع شیمی درمانی دارم
&ادامـــه دارد ......
~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~
#رفیقشهیدمابراهیمهادی
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
🍃💚🍃💚🍃💚
💚🍃💚🍃
🍃💚
«♡بـسـم رب العشق ♡»
📗رمــان #فالی_در_آغوش_فرشته
🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد
🔗 #قسمت_دویست_و_هفدهم
#فصل_دوم🌻
[[[[ از زبان مروا ]]]]
شومیز سفید رنگی با آستین های پف و دامن بلند مشکی به تن کردم.
چادر حریر صورتی رو هم از روی تخت خواب برداشتم و به سر کردم، به خودم نگاهی انداختم بدک نبودم میشه گفت تا حدودی خوب بودم البته بدون در نظر گرفتن جوش های پیشونی و سیاهی خیلی کم زیر چشم هام.
از این مراسم به جز مامان و بابا هیچ کس قرار نبود مطلع بشه حتی کاوه!
اگر بابا اینا متوجه بشدند که حجتی سرطان داره خدا میدونه که چه بلبشوای بر پا میشه.
روی تخت خواب نشستم، چند تا نفس عمیق کشیدم و آیت الکرسی رو زیر لب خوندم امشب اصلا آرامش نداشتم.
علتش نامعلوم بود فقط می دونستم دلم گرفته از کی رو نمی دونم ولی خیلی ناراحت بودم، به خودم که نمی تونستم دروغ بگم مدام حرف های حجتی توی ذهنم تداعی میشد.
اون یک درصد هم به فکر من نیست پس این مراسم خواستگاری دیگه چه صیغه ایه!
گریم گرفته بود از رفتار های سرد حجتی، یعنی بعد از عقد هم قراره اینجوری باشه!
نمیشه که!
خدایا تا اینجاش رو به خودت سپردم درستش کردی بقیه راه رو هم میسپارم دست خودت.
اصلا غمی نیست وقتی تو هستی، آره خدا جونم این بنده گناهکارت غیر از خودت هیچ کس دیگه ای رو نداره.
وقتی با خدا صحبت می کردم عجیب آروم میشدم، آرامش واقعی پیش خود خودشه، این آرامش رو هیچ جای دیگه تجربه نکرده بودم خیلی عجیب بود مواقعی که با خدا صحبت می کردم و بعدش بدون اراده خودم حسابی آروم میشدم.
توی صحیفه سجادیه یه متن بود که خیلی به دلم مینشست.
" يامُنْتَهيمَطْلَبِالحاجات
ایتنهاشنوایحرفهایدلم."
چشمام رو بستم و خیلی آروم زمزمه کردم.
&ادامـــه دارد ......
~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~
#رفیقشهیدمابراهیمهادی
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c