eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
5هزار دنبال‌کننده
24.9هزار عکس
15.9هزار ویدیو
190 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
.[ ]. همیشه می گفت :مشکل کار های ما این است که برای رضای همه کار می‌کنیم جز برای رضای خدا. برای همین تمام کار هایش را برای رضای خدا انجام می داد. حتی کار هایی که فکر کردن به آن را بد می دانیم! پهلوانی مثل ابراهیم، وقتی می‌بیند چاه دستشویی مسجد گرفته، بدون این که به کسی چیزی بگوید، خودش وارد دستشویی می شود و.... بعد هم آنجا را برای استفاده مؤمنین تمیز می کند. آری چه زیباست کار برای رضای خدا. وَمَا لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزَىٰ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَىٰ:و هیچکس را نزد او نعمتی نیست تا بخواهد (به این وسیله)او را پاداش دهد، بلکه هدفش تنها جلب رضای پروردگار والایش می باشد. ( لیل/20) ‌ ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 ❤️❤️❤️❤️❤️ https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 قسمت: بعد دو تا پا داشتم و دو تا هم قرض کردم و دویدم. می دانستم صمد الان توی کوچه ها دنبالم می گردد. می خواستم تا پیدایم نکرده، یک جوری گم و گور شوم. بین راه دایی ام را دیدم. اشاره کردم نگه دارد. بنده خدا ایستاد و گفت: «چی شده قدم؟! چرا رنگت پریده؟!» گفتم: «چیزی نیست. عجله دارم، می خواهم بروم خانه.» دایی خم شد و در ماشین را باز کرد و گفت: «پس بیا برسانمت.» از خدا خواسته ام شد و سوار شدم. از پیچ کوچه که گذشتیم، از توی آینه بغل ماشین، صمد را دیدم که سر کوچه ایستاده و با تعجب به ما نگاه می کرد. مهمان بازی های بین دو خانواده شروع شده بود. چند ماه بعد، پدرم گوسفندی خرید. نذری داشت که می خواست ادا کند. مادرم خانواده صمد را هم دعوت کرد. صبح زود سوار مینی بوسی شدیم، که پدرم کرایه کرده بود، گوسفند را توی صندوق عقب مینی بوس گذاشتیم تا برویم امامزاده ای که کمی دورتر، بالای کوه بود. ماشین به کندی از سینه کش کوه بالا می رفت. راننده گفت: «ماشین نمی کشد. بهتر است چند نفر پیاده شوند.» من و خواهرها و زن برادر هایم پیاده شدیم. صمد هم پشت سر ما دوید. خیلی دوست داشت در این فرصت با من حرف بزند، اما من یا جلو می افتادم و یا می رفتم وسط خواهرهایم می ایستادم و با زن برادرهایم صحبت می کردم. 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: *@rafiq_shahidam96 * http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 قسمت: آه از نهاد صمد درآمده بود. بالاخره به امامزاده رسیدیم. گوسفند را قربانی کردند و چندنفری گوشتش را جدا و بین مردمی که آن حوالی بودند تقسیم کردند. قسمتی را هم برداشتند برای ناهار، و آبگوشتی بار گذاشتند. نزدیک امامزاده، باغ کوچکی بود که وقف شده بود. چندنفری رفتیم توی باغ. با دیدن آلبالوهای قرمز روی درخت ها با خوشحالی گفتم: «آخ جون، آلبالو!» صمد رفت و مشغول چیدن آلبالو شد. چند بار صدایم کرد بروم کمکش؛ اما هر بار خودم را سرگرم کاری کردم. خواهر و زن برادرم که این وضع را دیدند، رفتند به کمکش. صمد مقداری آلبالو چیده بود و داده بود به خواهرم و گفته بود: «این ها را بده به قدم. او که از من فرار می کند. این ها را برای او چیدم. خودش گفت خیلی آلبالو دوست دارد.» تا عصر یک بار هم خودم را نزدیک صمد آفتابی نکردم. بعد از آن، صمد کمتر به مرخصی می آمد. مادرش می گفت: «مرخصی هایش تمام شده.» گاهی پنج شنبه و جمعه می آمد و سری هم به خانه ما می زد. اما برادرش، ستار، خیلی تندتند به سراغ ما می آمد. هر بار هم چیزی هدیه می آورد. یک بار یک جفت گوشواره طلا برایم آورد. خیلی قشنگ بود و بعدها معلوم شد پول زیادی بابتش داده. یک بار هم یک ساعت مچی آورد. پدرم وقتی ساعت را دید، گفت: «دستش درد نکند. مواظبش باش. ساعت گران قیمتی است. اصل ژاپن است.» 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: * @rafiq_shahidam96 * http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💠 گنج‌های بهشت💠 🌟امام‌صادق‌عليه‌السلام: 🔹ثَلَاثَةٌ إِنْ يَعْلَمْهُنَّ الْمُؤْمِنُ كَانَتْ زِيَادَةً فِي عُمُرِهِ وَ بَقَاءَ النِّعْمَةِ عَلَيْهِ... تَطْوِيلُهُ فِي رُكُوعِهِ وَ سُجُودِهِ فِي صَلَاتِهِ وتَطْوِيلُهُ لِجُلُوسِهِ عَلَى طَعَامِهِ إِذَا أَطْعَمَ عَلَى مَائِدَتِهِ وَ اصْطِنَاعُهُ الْمَعْرُوفَ إِلَى أَهْلِهِ. 💎 سه چيز است كه اگر مؤمن از آنها مطلع شود، باعث طول عمر و دوام بهره‌مندى او از نعمت‏ها مى‌شود... ◽️طول دادن ركوع و سجده ◽️زياد نشستن بر سر سفره‏اى كه در آن ديگران را اطعام مى‌كند ◽️خوش‌رفتارى‌اش با خانواده. 📚 كافى، ج 4، ص 49 ‎‎‌‌‎‎‌❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 ❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 سـہ دقیقـہ در قیامت 5⃣1⃣ قسمت پانزدهم 🍀وقتی که مشغول به کار شدم حساب سال داشتم. یعنی همه ساله اضافه درآمدهای خودم رو مشخص می‌کردم و یک پنجم آن را به عنوان خمس پرداخت می‌کردم. با اینکه روحانیان خوبی در محل داشتیم ☝🏻 اما یکی از دوستان گفت: یـہ پیرمرد روحانی در محل ما هست خمس رو بہ ایشون بده و رسیدش رو بگیر. ☘ در زمینه خمس خیلی احتیاط می کردم. مراقب بودم که چیزی از قلم نیفته. من از اواسط دهه ۷۰ مقلد رهبر مقام معظم انقلاب شدم، یادم هست آن سال خمس من به ۲۰ هزار تومن رسید. وقتی خمس رو پرداخت کردم به آن پیرمرد تأکید کردم که رسید دفتر رهبری را برام بیاره. 💢 هفته بعد وقتی رسید همه رو آورد. 🍃 با تعجب دیدم که رسید دفتر آیت الله ...است!😳 گفتم: این رسید چیه! اشتباه شده من به شما تأکید کردم مقلد رهبری هستم. او هم گفت فرقی نداره! 😠 با عصبانیت برخورد کردم و گفتم: باید رسید دفتر رهبری را برام بیارید من به شما تأکید کردم که خمس من می‌خوام به دفتر ایشون برسه. 🌿هفته بعد یہ رسید بدون مهر برام آورد که نفهمیدم صحیح هست یا نه. از آن سال بعد هم خُمسم رو مستقیم به حساب اعلام شده توسط دفتر رهبری واریز می‌کردم. 🌳 یکی دو سال بعد خبر دار شدم پیر مرد روحانی از دنیا رفت بعدها متوجه شدم که این شخص خمس چند نفر دیگر رو همینجور جابجا کرده. ♦️همین پیرمرد رو دیدم اوضاع آشفته حالی داشت، در زمینه حق الناس به خیلی ها بدهکار و گرفتار بود. 📛 برخی آدم های عادی وضعیت بهتری از این شخص داشتند. 👴🏻 پیرمرد پیش من اومد و تقاضا کرد حلالش کنم؟ انقدر اوضاع او مشکل داشت با رضایت من چیزی تغییر نمی کرد. ♻️من هم قبول نکردم. در اینجا بود که جوان پشت میز به من گفت: این هایی که می بینی این کسانی که از شما حلالیت می‌طلبند یا شما از آنها حلالیت می طلبی کسانی هستند که از دنیا رفته اند . حساب آنها که هنوز در دنیا هستند مانده تا زمانی که آنها هم در برزخ وارد شوند. دوباره در زمینه حق الناس با من صحبت کرد و گفت: وای به حال افرادی که سالها عبادت کرده اند اما حق الناس را رعایت نکردند. ☝🏻 این رو هم بدونیم اگه کسی در زمینه حق الناس به شما بدهکار بود و او رو در دنیا ببخشید ۱۰ برابر آن در نامه عمل ثبت می‌شود اما اگر به برزخ کشیده شود همان مقدار خواهد بود. ☝🏻اما یکی از مواردی که مردم نسبت به آن دقت کمتری دارند حق الله هست 😔 می گـن: دست خداست و ان شاالله خداوند می‌گذرد. ❎ حق الناس هم که مشخص هست، ☝🏻اما در مورد حق النفس یعنی حق بدن ً حساسیتی بین مردم دیده نمی شود! گویی حق بدن رو هم خدا بخشیده اما در آن لحظات وانفسا موردی را در پرونده ام دیدم که مربوط به حق و در حق النفس می‌شد. 💠در روزگار جوانی با رفقا و بچه‌های محل برای تفریح به باغ های اطراف شهر رفتیم، کسی که ما رو دعوت کرده بود قلیان را آماده کرد و با یک بسته سیگار به سمت ما اومد. 🚬 از سیگار نفرت داشتم آن روز با وجود کراهت برای اینکه انگشت‌نما نشوم سیگار را از دست آن آقا گرفتم و شروع به کشیدن کردم. 🤧 حالم بد شد سرفه کردم انگار تنگی نفس داشتم بعد از آن دیگر هیچ وقت سراغ قلیان و سیگار نرفتم. ♨️ این صحنه رو به من نشون دادند و گفتند تو که میدونستی سیگار ضرر داره چرا همون یک بار رو کشیدی؟؟ ☝🏻 تو حق النفس رو رعایت نکردی و باید جواب بدی! 🧔🏻 انسان های مذهبی و خوبی را میدیدم که به حق النفس اهمیت نداده بودند و اونا به خاطر سیگار قلیان به بیماری و مرگ دچار شده بودند و در آن شرایط به خاطر ضرر زدن به بدن گرفتار بودند... ادامـہ دارد ... 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*گروه شهيد اندرزگو* راوی :مصطفي صفار هرندي مدت كوتاهي از شــروع جنگ گذشــت. فرماندهي سپاه در غرب كشور جلسه اي برقرارنمود. قرار شــد نيروهاي داوطلب و بچههاي سپاه در مناطق مختلف تقسيم شوند. لذا گروهي از بچه‌ها از ســرپل ذهاب به سومار، گروهي به سمت مهران و صالح آباد و گروهي به سمت بستان رفتند. طبق جلســه، حســين الله كرم كه از فرماندهان مناطق عملياتي بود به عنوان فرمانده سپاه گیلانغرب و نفتشهر انتخاب شد. او بــه همــراه چند گروهان از گردانهاي هشــتم و نهم ســپاه راهي منطقه گیلانغرب شد. ابراهيم كه از دوران زورخانه رفاقت دیرینه اي با حاج حسين داشت به همراه او راهي گیلانغرب شد و به عنوان معاونت عمليات سپاه منصوب شد. ٭٭٭ گیلانغرب شــهري در ميان كوهستانهاي مختلف است. در 50كيلومتري نفتشــهر و خــط مــرزي و در70 كيلومتري جنوب ســرپل ذهاب. عراق تا نزديكي اين شهر و بيشتر ارتفاعات آن راتصرف كرده بود. در اولين روزهاي جنگ نيروهاي لشــکر چهارم عــراق وارد گیلانغرب شــدند اما با مقاومت غيور مردان وشــيرزنان اين شــهر مجبور به فرار شدند. ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 ❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
در جريان آن حمله يكي از زنان اين شهر با ضربات داس دو نظامي عراقي را به هلاکت رساند!! بعد از آن عده‌ای از مردم شــهر از آنجا رفتند. بقيه مردم روزها را به شــهر ميآمدند وشبها به سياه چادرها در جاده اسلام‌آباد ميرفتند. تيپ ذوالفقار ارتش هم در منطقه »بان سيران« دراطراف گیلان غرب مستقر شده بود. مدت كوتاهي از فعاليت سپاه گیلانغرب گذشت. در اين مدت كار بچهها فقط پدافند در مقابل حملههاي احتمالي دشمن بود و هيچ تحرك خاصي از نيروها ديده نميشد. جلسه اي برقرار شــد. نيروها پيشــنهاد كردند همانطور كه دكتر چمران جنگهــاي نامنظــم را در جنوب و اصغر وصالي جنگهــاي چريكي را در سرپل ذهاب انجام ميدهند. يك گروه چريكي نيز در گیلانغرب راه اندازي شود. كار راه‌اندازی گروه انجام شد. *بعد هم مسئوليت عمليات گروه را به ابراهيم* *وجواد افراســيابي واگذار شد*. به پيشــنهاد بچهها قرار شد نام دكتر بهشتي را براي گروه انتخاب كنند. امــا در بازديدي كه شــخص آيت الله بهشــتي از منطقه داشــت با اين كار مخالفت كرد و گفت: چون شــما كار چريكي انجــام ميدهيد، نام گروه را شهيد اندرزگو بگذاريد. چرا كه او بنيانگذار حركتهاي چريكي و اسلامی بود. ابراهيم تصوير بزرگي از امام)ره( و آیت‌الله بهشــتي و مقام معظم رهبري را در مقر گروه نصب كرد. گروه فعاليت خود را آغاز نمود. نيروهــاي اين گروه چريكي نامنظم، ماننــد نام آن نامنظم بودند. همه گونه آدمي در آن حضور داشت! ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 ❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c