eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
4.6هزار دنبال‌کننده
23.1هزار عکس
14.6هزار ویدیو
182 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانال تالیان حق
👈اگه اون بحث رو نکنیم ،می دونید چه اتفاقی میفته؟ ‼️‼️اون وقت باور نمیکنی یک مشت ««««شیعه»»»» با شمشیر ‼️جلو مهدی فاطمه بایستن ! ‼️و بخوان امام زمانو بکشن باور نمیکنی،، ! میگی بابا یه عمر پای روضه نشستن ،این چه حرفیه می زنی؟ تا اینجای بحث رو داشته باش چند کلمه حرف حساب باهات دارم دم سحری وتو لحظه های سحر بهش فکر کن🙏🌹 ‼️‼️
هدایت شده از کانال تالیان حق
بله جونم برات بگه رفیق سحرخیز من گاهی دلت سخت میگیره 😔 🍃شاید بخاطر یک گذشته تلخ 🍃و شاید بخاطر گناه هایی که بعضیا انجام میدن و ازت کاری برنمیاد شایدم بی دلیل وقتی دل از گذشته گرفت باید بدونی که تو دیگه قرار نیست آدم گذشته باشی ✅🌼 بلکه قراره آدم امروز و فردا باشی قراره زندگی سراسر لذت و نشاط برای خودت درست کنی از این پژمردگی در بیا فصل بهاره اجازه بده شکوفا بشی 🍃🌸🌸🍃 اگه دلت بی دلیل داره میگیره مثل اینکه یکی داره بهت چراغ سبز نشون میده انگار دل از همه بریده و دوست داره فقط به یکی برسه دوست داره فقط با یاد یکی زنده بشه جون بگیره میدونی کی منتظرته ❤️خدا❤️ برو استغفار کن حالت خوب میشه از گذشته استغفار کن حل میشه نگران نباش 😍🌹🌸 ادامه دارد........ والسلام پایان🌹🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کانال تالیان حق
بااین بخش می رسیم به مراسم فریضه های سحر دلت شکست دعا یاد نره با حرفهای من وخدا زمزمه می کنیم مناحات باخدا را و با پخش دعای سحر می ریم به استقبال اذان صبح به افق تهران التماس دعا
هدایت شده از کانال تالیان حق
4_5854856717342345162.mp3
7.2M
۳ یامن هو ربّ کل شیء ✨ شبیه دانه و نور است ماجرای ما و خدا .... و چقدر شیرین است، اعتماد دانه، به نوری که؛ مربی تمام روزهای تاریک و روشنش خواهد بود ... ۳
هدایت شده از کانال تالیان حق
دراین لحظات ناب سحر دعا کنیم برای بیمارانی که دراثر بلاذومصیبت ویروس منحوس ساخته ی دست اشرار روی زمین ساخته شده گرفتار شدند دعا کنیم هر چه زودتر خداوند درهای رحمت خودش را باز کند و قلم عفو بر گناهان ما بکشد خدایا فرج اقامون رابرسان ومارا به ارامش واقعی تؤأم باحال خوش معنوی برسان .بااهم گوش جان می سپاریم وزمزمه می کنیم دعای دلنشین سحر را بمدت ۳۰دقیقه وبعد از اذان صبح به افق تهران التماس دعا
📖 دعاے روز سـوم مـاه مبارڪ رمضان خــداے من... سهم مرا در امروز بیداری و دوری از جهالت و کار باطل، قرار بده. و خیری را که در امروز نازل می‌کنی نصیب من بفرما به حق جود و کرمت " ای بخشنده ترینِ بخشندگان " 💫 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
هدایت شده از کانال تالیان حق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*🕊زیارتنامه ی شهدا*🕊 السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 **🌱 *اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم*🌹 ❤️❤️❤️ *مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا* *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید* ⤵️⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: *@rafiq_shahidam96* http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
[🔔] بچہ‌ها مادریڪ‌دوره‌‌ۍخاصے ازتاریخ‌هستیم‌... هرڪدومتون‌بریددنبال‌اینکہ:↯ بفهمیدمأموریت‌خاصِتون دردوران‌قبل‌ازظهورچیه‌؟! شماالان‌وسط‌معرکہ‌اید‌‌...! وسط‌میدون‌مین‌هستید بچه‌ها! ازهمین‌نوجوانے خودتونوبراۍ:↯ حضرت‌مهدۍ؏ـج💚 آمادھ‌ڪنید😇(:" 🍁 🌹 🍃🌹🍃 *مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا* *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید* ⤵️⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: *@rafiq_shahidam96* http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
*﷽* 💌 📝 ✨کلام نور 🎤 👈اثر صدقه دادن در ماه مبارک رمضان 🌻امام صادق(ع) می فرمایند: 🌿 مَن تَصَدَّقَ فی شَهرِ رَمَضانَ بِصَدَقَةٍ صَرَفَ اللّهُ عَنهُ سَبعینَ نَوعا مِنَ البَلاءِ.... 🌱هر کس در ماه رمضان صدقه‌اى بدهد، خداوند هفتاد نوع بلا را از او دور می کند.... 📚: بحار الانوار، ج۹۳،ص۳۱۶ هدیه به امام صادق(ع) صلوات ❤❤❤❤ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا هدفشون‌شهادت‌نبود! فقط‌مسیر‌رو‌درست‌انتخاب‌ڪردن... -بین‌راه‌هم‌شهادت‌بهشون‌داده‌شد :) 🍀 ♥️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
*تغییر پروفایل پیج اینستاگرام شهید ابراهیم هادی* *@rafiq_shahidam96 * ⤵️⤵️⤵️⤵️ https://instagram.com/rafiq_shahidam96?igshid=1fs6py9fe6yv3
. می‌گفت: اخم، توی محیطی که پر از نامحرمه خیلی هم خوبه..! 🌷🍃
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 *بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ*🍃🌹 📒 * 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 * * 🔰 *فصل نهم* تا رسیدم، دیدم یک نفر می خواهد سوارش شود. به موقع رسیده بودم. همان لحظه به دلم افتاد. اگہ برای این مرد کاری انجام دهم، بی اجر و مزد نمی ماند. اگر دیرتر رسیده بودم، موتورم را برده بودند.» 🔸بعد زیپ ساکش را باز کرد و عکس بزرگی را که لوله کرده بود، درآورد. عکس امام بود.☺️ عکس را زد روی دیوار اتاق و گفت: «این عکس به زندگی مان برکت می دهد.» 🍃از فردای آن روز، کار صمد شروع شد. می رفت رزن فیلم می آورد و توی مسجد برای مردم پخش می کرد. یک بار فیلم ورود امام و فرار شاه را آورده بود. می خندید و تعریف می کرد وقتی مردم عکس شاه را توی تلویزیون دیدند، می خواستند تلویزیون را بشکنند. 🔰 *فصل دهم* بعد از عید، صمد رفت همدان. یک روز اومد و گفت: «مژده بده قدم. پاسدار شدم. ☺️ گفتم که سرباز امام می شوم.» آن طور که می گفت، کارش افتاده بود توی دادگاه انقلاب. شنبه صبح زود می رفت همدان و پنج شنبه عصر می آمد. برای اینکه بدخلقی نکنم، قبل از اینکه اعتراض کنم، می گفت: «اگر بدانی چقدر کار ریخته توی دادگاه. خدا می داند اگر به خاطر تو و خدیجه نبود، این دو روز هم نمی آمدم.» 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱 * هادے 💝 * *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید* ⤵️⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: *@rafiq_shahidam96 * http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 *بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ*🍃🌹 📒 * #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهنا
پیج شهید ابراهیم هادی دلها: 🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 قسمت: تازه فهمیده بودم دوباره حامله شده ام. حال و حوصله نداشتم. نمی دانستم چطور خبر را به دیگران بدهم. با اوقات تلخی گفتم: «نمی خواهد بروی همدان. من حالم خراب است. یک فکری به حالم بکن. انگار دوباره حامله شده ام.» بدون اینکه خم به ابرو بیاورد، زود دست هایش را گرفت رو به آسمان و گفت: «خدا را شکر. خدا را صدهزار مرتبه شکر. خدایا ببخش این قدم را که این قدر ناشکر است. خدایا! فرزند خوب و صالحی به ما عطا کن.» از دستش کفری شده بودم. گفتم: «چی؟! خدا را شکر، خدا را شکر. تو که نیستی ببینی من چقدر به زحمت می افتم. دست تنها توی این سرما، باید کهنه بشویم. به کارِ خانه برسم. بچه را تر و خشک کنم. همه کارهای خانه ریخته روی سر من. از خستگی از حال می روم.» خندید و گفت: «اولاً هوا دارد رو به گرمی می رود. دوماً همین طور الکی بهشت را به شما مادران نمی دهند. باید زحمت بکشید.» گفتم: «من نمی دانم. باید کاری بکنی. خیلی زود است، من دوباره بچه دار شوم.» گفت: «از این حرف ها نزن. خدا را خوش نمی آید. خدیجه خواهر یا برادر می خواهد. دیر یا زود باید یک بچه دیگر می آوردی. امسال نشد، سال دیگر. این طوری که بهتر است. با هم بزرگ می شوند.» 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱 * 💝 * *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید* ⤵️⤵️⤵️⤵️ 🌻| : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻| : *@rafiq_shahidam96 * http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
پیج شهید ابراهیم هادی دلها: 🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شی
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 قسمت: یک جوری حرف می زد که آدم آرام می شد. کمی تعریف کرد، از کارش گفت، سربه سر خدیجه گذاشت. بعد هم آن قدر برای بچه دوم شادی کرد که پاک یادم رفت چند دقیقه پیش ناراحت بودم. صمد باز پیش ما نبود. تنها دل خوشی ام این بود که از همدان تا قایش نزدیک تر از همدان تا تهران است. روز به روز سنگین تر می شدم. خدیجه داشت یک ساله می شد. چهار دست و پا راه می رفت و هر چیزی را که می دید برمی داشت و به دهان می گذاشت. خیلی برایم سخت بود با آن شکم و حال و روز دنبالش بروم و مواظبش باشم. از طرفی، از وقتی به خانه خودمان آمده بودیم، از مادرم دور شده بودم. بهانه پدرم را می گرفتم. شانس آورده بودم خانه حوری، خواهرم، نزدیک بود. دو سه خانه بیشتر با ما فاصله نداشت. خیلی به من سر می زد. مخصوصاً اواخر حاملگی ام هر روز قبل از اینکه کارهای روزانه اش را شروع کند، اول می آمد سری به من می زد. حال و احوالی می پرسید. وقتی خیالش از طرف من آسوده می شد، می رفت سر کار و زندگی خودش. بعضی وقت ها هم خودم خدیجه را برمی داشتم می رفتم خانه حاج آقایم. سه چهار روزی می ماندم. اما هر جا که بودم، پنج شنبه صبح برمی گشتم. دستی به سر و روی خانه می کشیدم. صمد عاشق آبگوشت بود. 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱 * 💝 * *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید* ⤵️⤵️⤵️⤵️ 🌻| : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻| : *@rafiq_shahidam96 * http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا