eitaa logo
کانال ابراهيم هادی (رفیق شهیدم )❤️
4.2هزار دنبال‌کننده
22.2هزار عکس
13.9هزار ویدیو
176 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
هیچ وقت دین خدا رو ،دستور خدا رو،وظایف شرعیتون روباهیچ چیزی معامله نکنید. شادی روح پاک همه شهدا ❤❤❤❤ @rafiq_shahidam96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفیق خوب نميگه این رو برو دست رفیقش می گیره و میگه بیا باهم بريم😍☝️
🔴مهم وفوری‼️پاسخ به شبهه اینکه آیا حجت الاسلام سید رئیسی با ورود به عرصه انتخابات ریاست جمهوری که به انتخاب مردم وسپس تنفیذ رهبری است، آیا بیخیال تنفیذسابق ومستقیم رهبری به ریاست قوه قضائیه شده که رای مردم را مقدم وباارزشتر از رای مستقیم رهبری نائب حضرت ولیعصر عج دانسته یاخیر ؟ ❇️👈 پاسخ : خیر، مطرح کنندگان شبهه چیزی که خبر ندارند اینست که سوای اهمیت بالای قوه مجریه که بودجه کشور دستش هست ، ❇️ چون در انتخابات ریاست جمهوری ((👈 نیاز نیست روسای سه قوه )) برخلاف سایر مناصب دولتی(استعفا بدهند ) 👈 لذا اقای سید رئیسی تا لحظه گرفتن برگه تنفیذ ریاست جمهوری از دست رهبری چون استعفا نداده ،از ریاست قوه قضاییه ( خارج نشده ) و تنفیذ سابق رهبری را رها نکرده است 👈 که ارزش تنفیذسابق رهبری در نصب ایشان به ریاست قوه قضائیه را پایین اورده باشد،یا بیخیال تنفیذ اوبه ریاست قوه قضاییه توسط رهبری شده باشد .... 🔵 لذا رفتاری مخالف با ولایت فقیه یا تحقیر یا تخریب ولایت فقیه انجام نداده است ، چراکه تا لحظه اخذ حکم ریاست جمهوری وتنفیذ دوم رهبری استعفا نداده ورئیس قوه قضائیه است ... 🔴 نشر دهید 🔴
*ڪانال وگروهاے شهید ابراهیم هـادے در واتساپ و ایتا* 🔶 *پیج اینستاگرام شهید ابراهیم هـادے* ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ (rafiq_shahidam96@) https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🔹🔹🔹🔹🔹 🔶 *پیج اینستاگرام دوستداران حضرت قمر بنی هاشم اباالفضل العباس علیہ السلام* ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ (abalfazleeaam@) https://instagram.com/abalfazleeaam?igshid=1os4le98xis9d 🔶🔶🔶🔶🔶 *مطالب کانال ها تقریبا یڪی هست لطفا در یڪ ڪانال بیشتر عضو نشید* ⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️↪️↪️ *ڪانـال هاے شهید ابراهیم هـادے* 💖💖💖💖💖 *ابراهیم‌ هادے ❤️هـادے دلـهـا*❤️8 ⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️ https://chat.whatsapp.com/GpDB9aU80kpEUd8B525boN 💖💖💖💖💖 *ابراهیم‌هـادے ❤️هـادے دلـهـا*❤️7 ⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️ https://chat.whatsapp.com/BCANPoklVFSEMmGOiRNCKg 💖💖💖💖💖 *ابراهیم هـادے❤هادے دلـها*❤6 ⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️ https://chat.whatsapp.com/JPrhNdr62QwHIF1C41c0b9 💖💖💖💖💖 *ابراهیم هـادے ❤هـادے دلـهـا*❤5 ⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️ https://chat.whatsapp.com/DwHxiP7JJUiGSRYmMJuUJb 💖💖💖💖💖 *ابراهیم هـادے❤هـادے دلها*❤4 ⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️ https://chat.whatsapp.com/B96ojOyTtwGFGgkEa6H8S3 💖💖💖💖💖 *ابراهیم هـادے❤هادے دلـهـا*❤3 ⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️ https://chat.whatsapp.com/Dpt21hluOQtI3qFSGJpuEU 💖💖💖💖💖 *ابراهیم هـادے ❤هـادے دلـها*❤2 ⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️ https://chat.whatsapp.com/D1piDdTrLPzD1AJfckeApk 💖💖💖💖💖 *ابراهیم هـادے❤هـادے دلـها*❤1 ⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️ https://chat.whatsapp.com/K4gyHp2TrgHEktUljTzkdF 💖💖💖💖💖 *خوش آمـدیـد قدم بـر چشم* 💐🌺🌹🌸 *ڪانـال شهید ابراهیم هادے رفیق شهیدم ایتا* ⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c 💖💖💖💖💖 *ڪانـال هـاے شهدایی* 👇🏻👇🏻👇🏻 ❤️ *ڪانـال ڪمیل*❤️ ⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️ https://chat.whatsapp.com/Fcr9EGVf9N98qiwznrVceJ 🔸🔸🔸🔸🔸 ❤️ *برادران گمنام باڪرے*❤️ ⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️ https://chat.whatsapp.com/GrZyCafWWRZE2xRAyxez2S 🔹🔹🔹🔹🔹 ❤️ *سردار شهید مـهدے زین الدین*❤️ ⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️ https://chat.whatsapp.com/C51fEnjqEjDFPt519YsgB5 🔸🔸🔸🔸🔸 ❤️ *بوے عطر شهدا*❤️ ⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️ https://chat.whatsapp.com/GLKKMp6l7gz0PVgTbraHH3 🔸🔸🔸🔸🔸 *خوش آمـدیـد قدم بر چشم* 🌹🌹🌹 ❤️ *ڪانال شهید ابراهیم هادے* *رفیق شهیدم ایتا*❤️ ⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ۱۴۰۰
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 قسمت: و چهل و شـشـم حالا جنگ به شهرها کشیده شده بود. گاهی در یک روز چند بار وضعیت قرمز می شد. هواپیماهای عراقی توی آسمان شهر پیدایشان می شد و مناطق مسکونی را بمباران می کردند. با این همه، زندگی ما ادامه داشت و همین طور دو سال از جنگ گذشته بود. سال 1361 برای بار سوم حامله شدم. نگران بودم. فکر می کردم با این شرایط چطور می توانم بچه دیگری به دنیا بیاورم و بزرگش کنم. من ناراحت بودم و صمد خوشحال. از هر فرصت کوچکی استفاده می کرد تا به همدان بیاید و به ما سر بزند. خیلی پی دلم بالا می رفت. سفارشم را به همه فامیل کرده بود. می گفت: «وقتی نیستم، هوای قدم را داشته باشید.» وقتی برمی گشت، می گفت: «قدم! تو با من چه کرده ای. لحظه ای از فکرم بیرون نمی آیی. هر لحظه با منی.» اما با این همه، هم خودش می دانست و هم من که جنگ را به من ترجیح می داد. وقتی همدان بمباران می شد، همه به خاطر ما به تب و تاب می افتادند. برادرهایش می آمدند و مرا ماه به ماه می بردند قایش. گاهی هم می آمدند با زن و بچه هایشان چند روزی پیش ما می ماندند. آب ها که از آسیاب می افتاد، می رفتند. وجود بچه سوم امید زندگی را در صمد بیشتر کرده بود. به فکر خرید خانه افتاد. با هزار قرض و قوله برای خانه، ثبت نام کرد. 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹 *مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا* *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید* ⤵️⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: *@rafiq_shahidam96* http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ۱۴۰۰
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 قسمت: و چهل و هفتم یک روز دیدم شاد و خوشحال آمد و گفت: «دیگر خیالم از طرف تو و بچه ها راحت شد. برایتان خانه خریدم. دیگر از مستأجری راحت می شوید. تابستان می رویم خانه خودمان.» نُه ماهه بودم. صمد ده روزی آمد و پیشم ماند. اما انگار بچه نمی خواست به دنیا بیاید. پیش دکتر رفتیم و دکتر گفت حداقل تا یک هفته دیگر بچه به دنیا نمی آید. صمد ما را به قایش برد. گفت: «می روم سری به منطقه می زنم و سه چهارروزه برمی گردم.» همین که صمد از ما خداحافظی کرد و سوار ماشین شد و رفت، درد به سراغم آمد. نمی خواستم باور کنم. صمد قول داده بود این بار، موقع به دنیا آمدن بچه کنارم باشد. پس باید تحمل می کردم. باید صبر می کردم تا برگردد. اما بچه این حرف ها سرش نمی شد. عجله داشت زودتر به دنیا بیاید. از درد به خودم می پیچیدم؛ ولی چیزی نمی گفتم. شینا زود فهمید، گفت: «الان می فرستم دنبال قابله.» گفتم: «نه، حالا زود است.» اخمی کرد و گفت: «اگر من ندانم کِی وقتش است، به چه دردی می خورم؟!» رفت و رختخوابی برایم انداخت. دیگی پر از آب کرد و روی پریموس گوشه حیاط گذاشت. بعد آمد و نشست وسط اتاق و شروع کرد به بریدن تکه پارچه های سفید. تعریف می کرد و زیر چشمی به من نگاه می کرد، خدیجه و معصومه گوشه اتاق بازی می کردند. 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱 *مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا* *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید* ⤵️⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: *@rafiq_shahidam96* http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ۱۴۰۰
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 قسمت: و چهل و هشتـم قربان صدقه من و بچه هایم می رفت. دقیقه به دقیقه بلند می شد، می آمد دست روی پیشانی ام می گذاشت. سرم را می بوسید. جوشانده های جورواجور به خوردم می داد. یک دفعه حالم بد شد. دیگر نتوانستم تحمل کنم. از درد فریادی کشیدم. شینا تکه پارچه های بریده شده را گذاشت روی زمین و دوید دنبال خواهرها و زن برادرهایم. کمی بعد، خانه پر شد از کسانی که برای کمک آمده بودند. قابله دیر آمد. شینا دورم می چرخید. جوشانده توی گلویم می ریخت و می گفت: «نترس اگر قابله نیاید، خودم بچه ات را می گیرم. بعدازظهر بود که قابله آمد و نیم ساعت بعد هم بچه به دنیا آمد.» شینا با شادی بچه را بغل کرد و گفت: «قدم جان! پسر است. مبارکت باشد. ببین چه پسر تپل مپل و سفیدی است. چقدر ناز است.» بعد هم کسی را فرستاد دنبال مادرشوهرم تا مژدگانی بگیرد. صدای گریه بچه که بلند شد، نفس راحتی کشیدم. خانه شلوغ بود اما بی حسی و خواب آلودگی خوشی سراغم آمده بود که هیچ سر و صدایی را نمی شنیدم. فردا صبح، حاج آقایم رفت تا هر طور شده صمد را پیدا کند. عصر بود که برگشت؛ بدون صمد. یکی از هم رزم هایش را دیده بود و سفارش کرده بود هر طور شده صمد را پیدا کنند و خبر را به او بدهند. از همان لحظه چشم انتظار آمدنش شدم. فکر می کردم هر طور شده تا فردا خودش را می رساند. 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱 *مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا* *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید* ⤵️⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: *@rafiq_shahidam96* http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ۱۴۰۰ ۱۴۰۰
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 قسمت: و چـهـل و نُـهـُـم وقتی فردا و پس فردا آمد و صمد نیامد، طعنه و کنایه ها هم شروع شد: «طفلک قدم! مثلاً پسر آورده!» ـ عجب شوهر بی خیالی. ـ بیچاره قدم، حالا با سه تا بچه چطور برگردد سر خانه و زندگی اش. ـ آخر به این هم می گویند شوهر! این حرف ها را شینا هم می شنید و بیشتر به من محبت می کرد. شاید به همین خاطر بود که گفت: «اگر آقا صمد خودش آمد که چه بهتر؛ وگرنه خودم برای نوه ام هفتم می گیرم و مهمانی می دهم.» از بس به در نگاه کرده و انتظار کشیده بودم، کم طاقت شده بودم. تا کسی حرفی می زد، زود می رنجیدم و می زدم زیر گریه. هفتم هم گذشت و صمد نیامد. روز نهم بود. مادرم گفت: «من دیگر صبر نمی کنم. می روم و مهمان ها را دعوت می کنم. اگر شوهرت آمد، خوش آمد!» صبح روز دهم، شینا بلند شد و با خواهرها و زن داداش هایم مشغول پخت و پز و تدارک ناهار شد. نزدیک ظهر بود. یکی از بچه ها از توی کوچه فریاد زد: «آقا صمد آمد.» داشتم بچه را شیر می دادم. 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱 *مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا* *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید* ⤵️⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: *@rafiq_shahidam96* http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ۱۴۰۰ ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ‌ 📌 زندگی‌نامه: حسین خرازی سال ۳۶ در اصفهان متولد شد. از آنجا که والدین او برای تربیت فرزندان اهتمام زیادی داشتند، او را به دبستانی فرستادند که معلمانش افرادی متعهد، پایبند و مراقب امور دینی و اخلاقی بچه‌ها بودند. در سال ۵۷ به دنبال صدور فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگانها و سربازخانه‌ها، او و برادرش هر دو از خدمت سربازی فرار کردند و به خیل عظیم امت اسلامی پیوستند. آنها در این مدت، دائماً در تکاپوی فعالیتهای انقلابی و با تشکلهای انقلابی محل در تماس بودند. او فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع) در دوران جنگ عراق و ایران بود. او در فرونشاندن غائله گنبد و ترکمن‌ صحرا و در آزادسازی شهرهای دیواندره، سقز، بانه، مریوان و سردشت از دست افراد مسلح، نقش مؤثری داشت. خرازی در ۸ اسفند ۶۵ در منطقه عملیاتی کربلای ۵ به شهادت رسید. ‌ 📌 کلام شهید: سخنِ «بیهوده می‌جنگید» را خطاب به امام حسین (ع) و یاران او نیز گفتند؛ هم دوستان کم ظرفیت و هم دشمنان توطئه‌گر، از وحشت واقعه عاشورا تبلیغات می‌کردند که یاران و همراهان واقعی امام حسین را مایوس و ناامید کنند. اگر قرار باشد که فقط و فقط عاشورا بسازیم؛ این افتخار ماست، ما با دشمن نمی توانیم سازش داشته باشیم. ما مرد جهادیم، ننگ است برای ما که سرهای خود را به جای سجده در مقابل خدا در برابر آمریکا کج کنیم. ‌ ❤❤❤❤ @rafiq_shahidam96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*⛔ کسی که در پی کسب فضایل و دفع رذایل است، چند چیز را باید رعایت کند: این که از هم نشینی با بدان بپرهیزد. در شناسایی عیوب خود و درمان آنها بکوشد و اعمال خود را حمل بر صحت نکند. دیگران را آیینه عبرت کند و بداند که کارهای ناپسند آنان اگر از او هم سرزند، ناپسند است. از آنچه که مایه تحریک شهوت و غضب او می شود، دوری کند، بلکه خیال آنها را هم به فکر و خاطر خود راه ندهد. اعمالی را که ناشی از صفات پسندیده است تکرار و تمرین کند.* آیت الله بهجت ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 ❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌹 زیارتنامہ شهدا🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🕊🌷 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 یادشون باصلوات🌹 ❤❤❤❤ @rafiq_shahidam96 ❤❤❤❤❤ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 امام خامنه ای مدظله این شهادت ها آسان به دست نیامده شهادت، نعمت و هدیه ی خداست. این هدیه را آسان به کسی نمی دهند 🌷