eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
4.6هزار دنبال‌کننده
23.1هزار عکس
14.6هزار ویدیو
182 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
*﷽* ✨کلام نور 🌻امام علی (ع)می فرمایند⇩ صلوات فرستادن در محو کردن گناهان شدیدتر است از فرو نشانیدن آتش توسط آب. 📚: ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص184 هدیه به امام علی (ع) صلوات
بہ گمانم این آب و ایــن نےزارها، هنوز بہ انتظار حال خوب‌تــــان نشستہ اند.. بیائید و ، سڪوت و غربت امروزشان را.. 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 قسمت: و پنجاه و شـشـم این خانه از خانه های قبلی بزرگ تر بود. مانده بودم تنها فرشمان را کجا بیندازیم. صمد گفت: «ناراحت نباش. فردا همة خانه را موکت می کنم.» فردا صبح زود، بلند شدم و شروع کردم به تمیز کردن و مرتب کردن خانه. خانم آقا شمس الله هم کمکم بود. تا عصر کارها تمام شده بود و همه چیز سر جایش چیده شده بود. عصر سماور را روشن کردم. چای را دم کردم و با یک سینی چای رفتم توی حیاط. صمد داشت حیاط را آب و جارو می کرد. موکت کوچکی انداخته بودیم کنار باغچه. بچه ها توی حیاط بازی می کردند. نشستیم به تعریف و چای خوردن. کمی که گذشت، صمد بلند شد رفت توی اتاق لباس پوشید و آمد و گفت: «من دیگر باید بروم.» پرسیدم: «کجا؟!» گفت: «منطقه.» با ناراحتی گفتم: «به این زودی.» خندید و گفت: «خانم! خوش گذشته. یک هفته است آمده ام. من آمده بودم یکی، دو روزه برگردم. فقط به خاطر این خانه ماندم. الحمدلله خیالم از طرف خانه هم راحت شد. اگر برنگشتم، سقفی بالای سرتان هست.» خواستم حرف را عوض کنم، گفتم: «کی برمی گردی؟!» سرش را رو به آسمان گرفت و گفت: «کی اش را خدا می داند. اگر خدا خواست، برمی گردم. اگر هم برنگشتم، جان تو و جان بچه ها.» 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱 *مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا* *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید* ⤵️⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: *@rafiq_shahidam96* http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 قسمت: و پنجاه و هـفـتـم داشت بند پوتین هایش را می بست. مثل همیشه بالای سرش ایستاده بودم. زن برادرش را صدا کرد و گفت: «خانم! شما هم حلال کنید. این چندروزه خیلی زحمت ما را کشیدید.» تا سر کوچه با او رفتم. شب شده بود. کوچه تاریک و سوت و کور بود. کمی که رفت، دیگر توی تاریکی ندیدمش. یک ماهی می شد رفته بود. من با خانة جدید و مهدی سرگرم بودم. خانه های توی کوچه یکی یکی از دست کارگر و بنا در می آمد و همسایه ها ی جدیدتری پیدا می کردیم. آن روز رفته بودم خانه همسایه ای که تازه خانه شان را تحویل گرفته بودند، برای منزل مبارکی، که خدیجه آمد سراغم و گفت: «مامان بیا عمو تلفن زده کارت دارد.» مهدی را بغل گرفتم و نفهمیدم چطور خداحافظی کردم و رفتم خانة همسایة دیوار به دیوارمان. آن ها تنها کسانی بودند که در آن کوچه تلفن داشتند. برادرشوهرم پشت تلفن بود. گفت: «من و صمد داریم عصر می آییم همدان. می خواستم خبر داده باشم.» خیلی عجیب بود. هیچ وقت صمد قبل از آمدنش به ما خبر نمی داد. دل شورة بدی گرفته بودم. آمدم خانه. دست و دلم به کار نمی رفت. یک لحظه خودم را دلداری می دادم و می گفتم: « اگر صمد طوری شده بود، ستار به من می گفت.» لحظة دیگر می گفتم: «نه، حتماً طوری شده. آقا ستار می خواسته مرا آماده کند.» تا عصر از دل شوره مردم و زنده شدم. 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱 *مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا* *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید* ⤵️⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: *@rafiq_shahidam96* http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 قسمت: و پنجاه و هـشـتـم به زور بلند شدم و غذایی بار گذاشتم و خانه را مرتب کردم. کم کم داشت هوا تاریک می شد. دم به دقیقه بچه ها را می فرستادم سر کوچه تا ببینند بابایشان آمده یا نه. خودم هم پشت در نشسته بودم و گاه گاهی توی کوچه سرک می کشیدم. وقتی دیدم این طور نمی شود، بچه ها را برداشتم و رفتم نشستم جلوی در. صدای زلال اذان مغرب توی شهر می پیچید. اشک از چشمانم سرازیر شده بود. به خدا التماس کردم: «خدایا به این وقت عزیز قسم، بچه هایم را یتیم نکن. مهدی هنوز درست و حسابی پدرش را نمی شناسد. خدیجه و معصومه بدجوری بابایی شده اند. ببین چطور بی قرار و منتظرند بابایشان از راه برسد. خدایا! شوهرم را صحیح و سالم از تو می خواهم.» این ها را می گفتم و اشک می ریختم، یک دفعه دیدم دو نفر از سر کوچه دارند توی تاریکی جلو می آیند. یکی از آن ها دستش را گذاشته بود روی شانة آن یکی و لنگان لنگان راه می آمد. کمی که جلوتر آمدند، شناختمشان. آقا ستار و صمد بودند. گفتم: «بچه ها بابا آمد.» و با شادی تندتند اشک هایم را پاک کردم. خدیجه و معصومه جیغ و دادکنان دویدند جلوی راه صمد و از سر و کولش بالا رفتند. صدای خنده بچه ها و بابا بابا گفتنشان به گریه ام انداخت. دویدم جلوی راهشان. صمد مجروح شده بود. این را آقا ستار گفت. پایش ترکش خورده بود. 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱 *مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا* *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید* ⤵️⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: *@rafiq_shahidam96* http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
*💚 دلم میخواد بیام آقا بخونم باز سلام آقا*💚 سلام آقا سلام ای بی کفن شاهی.... *غریب آقا*🌱 من ســـــــاده دلـــــم بـﮧ دلـے كار نـدارم♥️ جز حضـــرتـ اربابــــــــــ خـریــــــــــدار نـدارم♥️ با لطمـــــــﮧ بـروے بــــــدن خود بنــــوشتــم♥️ مـن مست حـسـیـنـیـــم بـﮧ كسـے كار نـدارم♥️ 1400/2/31 @abalfazleeaam https://www.instagram.com/p/CPITqr0hmxG/?utm_medium=share_sheet
دلم میخواد بیام آقا بخونم باز سلام آقا ⤵️⤵️⤵️ 🌹🌹🌹🌹 https://www.instagram.com/p/CPITqr0hmxG/?utm_medium=share_sheet
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ 🎬 استاد_شجاعی دردی سرطانی که از داخل به جان ایران افتاده ، و مردم را از کشور، دلسرد نموده ! 💥 آخــــرش تا کِـــی ؟ *اللهم عجل لولیک الفرج*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حجت الاسلام انصاریان ....با امام حسین علیه السلام سعادتمند میشی ( اللهم عجل لولیک الفرج )
✨ یک ساعتى مانده بود به صبح، جلسه تمام شد، آمديم گردان. قبل از جلسه همه رفته بوديم شناسايى. عبدالحسين طرف شير آب رفت و گرفت، بيشتر فشار كار روى او بود و احتمالا ازهمه ما خسته تر، اما بعد از اين كه وضو گرفت شروع به خواندن كرد. ما همه به سنگر رفتيم تا بخوابيم، فكر نمی‌كرديم او حالى براى نماز شب داشته باشد، اما او نماز شب را خواند. اذان صبح همه را براى نماز بيدار كرد. «بلند شين نمازه»، بلند شديم، پلک‌هايمان را به هم ماليديم، چند لحظه طول كشيد، صورتش را نگاه كردم، مثل هميشه میخندید، انگار ديشب هم نماز باحالى خوانده بود. 🌹 ❤❤❤❤ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام داداش ابراهیم کمکمون کن بیداری یادمون نره کمکمون کن درست انتخاب کنیم هرانتخاب ماظهور آقا رو جلو می ندازه یاهم می تونه مانعش بشه داداش خودت راهنماییمون بکن.( اللهم عجل لولیک الفرج )
1_1014968405.mp3
5.54M
✅ما وظیفه ای جز لشگر جمع کردن برای برطرف کردن موانع ظهور نداریم. ( اللهم عجل لولیک الفرج )
❤️ گریہ ام عصـر جمعہ سنگین است تو ڪجایے امیر بندہ نواز؟؟ دشمنت با ڪنایہ مےگوید : چہ شدہ؟ مھدیت نیامدہ باز؟؟؟ یا الله🌱💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 آخرالزمان کی هست؟ ┄┅═✾•••✾═┅┄┈ استاد مسعود عالی ( اللهم عجل لولیک الفرج )
که زیارت امام رضا ع دوست داشت گفت :مادر اجازه بده برم زیارت امام رضا(ع)💔 گفتم نه، تو تنها پسرمی میترسم توی راه برات اتفاقی بیافتد! مجروح شده بود، اشتباهی بردنش مشهد. همان جا کنار امام رضا(ع) شهید شد. پیکرش را اطراف ضریح طواف دادن بعد برگشت شیراز. فرید(اکبر)شهابی نژاد🌹 🌷🌷🌷
✨حاج اسماعیل دولابـے(ره): دعا بڪن ؛ ولے اگر اجابت نشد ، با خدا دعوا نڪن ؛ میانہ ات با خدا بہ هم نخورد ؛ چون تو جاهلے و او عالم و خبیر ...✨
سلام دوستان🖐🏻 طاعات و عباداتتون مقبول درگاه حق تعالی🥰🤲🏻 ان شاءالله بعضی از شبا یه جدید داریم😍 البته موضوع هامون بستگی به نظرات شما داره 🤩 💬برای چندتا گزینه میگم... بعد شما عزیزان لطف می کنید نظراتتون رو به وی بنده ارسال می کنید🙏 بعد هرکدوم بیشترین بازید رو داشت؛ همون‌گزینه‌رو برگزار‌می‌کنیم✋🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸نگاهی تازه به استغفار ☝️🏻پاسخ به یک سوال پرتکرار: دیگه خجالت میکشم توبه کنم، ناامید شدم... 🎤استاد پناهیان ( اللهم عجل لولیک الفرج )
به پویش شنبه های حضرت ام البنین س بپیوندین سلام علیکم اگر زحمت نیست استوری کنید و پیج ابوالفضلی ها رو تگ کنید رو عکس ممنونم @abalfazleeaam اینستاگرام