هـر انسـانے،
لبخنـدے از خداونـد است...
سلام بر تو ای شــهیــد ڪہ
زیبـــاتـرین لبخــند خـدایــے ...
#سلام_بر_علمدار_کمیل
#رفیق_شهیدم_ابراهیم_هادی #هادی_دلها #انتخابات #من_رای_میدهم #مشارکت_حداکثری #حامیان_رئیسی #تـلـنـگـࢪانه
🌹⬇️🌹
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
@rafiq_shahidam96
•°🌱
مردان بزرگ
از یاد"نمیـــرونــد"
و
"می مانند"
حتی اگر از زندگیت "بروند"
و نمـاننــــد"...
#سلام_بر_هادی_دلها
#رفیق_شهیدم_ابراهیم_هادی #هادی_دلها #شھید_بابڪ_نورے #تـلـنـگـࢪانه #انتخابات #من_رای_میدهم #مشارکت_حداکثری #حامیان_رئیسی
🌹⬇️🌹
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
@rafiq_shahidam96
سـلاااااام رفقا
شبتون معطر به عطر شهدا🌹
اومدم چند ڪلامے باهات حرف بزنم.
نمیدونم الان چیـا ڪم دارے❗
ڪجـاهاے زندگیت گره داره❗
ناراحتیـت چیا هست❗
نمیدونم چقدر تلاش ڪردے برے سمت خدا..
نمیدونم چقدر برا امام زمانت دلواپسے..
چقدر دلت هوایے میشہ برا اومدنش..❗😔
چند تا حرف دارم برات؛
ڪہ اگہ خوب دل بدے، شاید یہ جا پیدا ڪنے ڪہ برے درد و دل ڪنے، غصه هاتو ڪم ڪنے؛ دیگہ هے نگے من ڪہ تنهـام‼️
هر وقت دلت گرفت از آدما،
دلت تنگ شد براے یہ رفیق مهربون ڪہ بتونے حرفاتو بهش بگے؛
برو سر مزار شهدا...💔
اونجا یہ دوست شهید برا خودت انتخاب ڪن، سر مزارش حرفاتو بزن..
اگہ نمیتونے برے، بگرد دنبال شهیدے ڪہ نگاهش تو رو نگہ میداره...‼️
باهاش رفیق شو ❤️
حرفاتو بهش بزن..
اصلا رودربایستے نڪنیااا❗️
همہ رو بگــــو❗️
بےتعارف..
این رفیق با بقیہ رفقات فرق دارهااا❗️
حتے اگہ غصہ هات سر اشتباهات خودت بود..
نمازت قضا شد، غیبت شنیدے، نگاهت بہ خطا رفت و...‼️
برو بهش بگــو ڪہ
دلت شڪستہ از گناه، بگو غم دارے برا دورے از خدا، بگو دستتو بگیره..😓
بهش بگو :
من یہ رفیق شهید دارم
اونم تویے‼️
هوامو داشته باش❗😔
تویے ڪہ زنده اے❗
تویے ڪہ دنیا رو چشیدے و دردامو میفهمے..😔
آخ اگــہ ڪہ دلــت بشـڪنہ...
خودش خریدار دلتــہ❗️
حتما امتحانش ڪن 👌
شهدا زنده اند✌
یا علی
موفق باشین
رفاقت با شهدا گوارای وجودتون☺️
10.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرحبا به شما دختر با غیرت ایرانی☺️☺️☺️ #به کوری چشم تومسیح فاسد و مزدورانت وپیروانت روز 28ام خرداد پای صندوق های رای شما را در زیر انگشتمان له میکنیم
#انتخابات #مناظره #حضور_آگاهانه_و_حداکثری #انتخاب_هوشمندانه #عزّت_ملی #شورای_نگهبان #سرطان_اصلاحات #ما_منتظر_انتخاباتیم #انتخابات #رئیسی #مناظره #مشارکت_حداکثری #من_رأی_میدهم #انتخاب_اصلح #انتخاب_درست_کار_درست #دولت_سوم_روحانی
10.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بسم_رب_الشهداءوالصدیقین
💥این کلیپ فوق العاده است
پیشنهاد میشود ببینید و تا میتوانید منتشر نمایید
#انتخابات #مناظره #حضور_آگاهانه_و_حداکثری #انتخاب_هوشمندانه #عزّت_ملی #شورای_نگهبان #سرطان_اصلاحات #ما_منتظر_انتخاباتیم #انتخابات #رئیسی #مناظره #مشارکت_حداکثری #من_رأی_میدهم #انتخاب_اصلح #انتخاب_درست_کار_درست #دولت_سوم_روحانی
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #دویست_سیزدهم
#فصل_شانزدهم
همان جا ایستادم تا شهدا طوافشان تمام شد و رفتند. یک دفعه دیدم دور و بر ضریح خلوت شد.
من که تا آن روز دستم به ضریح نرسیده بود، حالا خودم را در یک قدمی اش می دیدم. دست هایم را به ضریح قفل کردم و همان طور که اشک می ریختم،
گفتم: «یا امام رضا! خودت می دانی در دلم چه می گذرد. زندگی ام را به تو می سپارم. خودت هر چه صلاح می دانی، جلوی پایم بگذار.»
هر کاری کردم، توی دهانم نچرخید برای صمد دعا کنم.
یک دفعه احساس کردم آرام شدم. انگار هیچ غصه ای نداشتم.
جمعیت دور و برم زیاد شده بود و خانم ها بدجوری فشار می آوردند.
به هر سختی بود خودم را از دست جمعیت خلاص کردم و بیرون آمدم. بوی عود و گلاب حرم را پر کرده بود. آمدم و بچه ها را از مادرشوهرم گرفتم و از حرم بیرون آمدیم.
رفتیم بازار رضا.
همین طور یک دفعه ای تصمیم گرفتیم همه خریدهایمان را بکنیم و سوغات ها را هم بخریم. با اینکه سمیه بغلم بود و اذیت می کرد؛ اما هر چه می خواستیم، خریدیم و آمدیم هتل.
روز سوم تازه از حرم برگشته بودیم، داشتیم ناهار می خوردیم که یکی از خانم هایی که مسئول کاروان بود آمد کنار میزمان و گفت:
«خانم محمدی! شما باید زودتر از ما برگردید همدان.»
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلـوات💐
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋
*مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا*
*ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید*
⤵️⤵️⤵️⤵️
🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی :
https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/
🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا:
*@rafiq_shahidam96*
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #دویست_چهاردهم
#فصل_شانزدهم
هول برم داشت. سرم گیج رفت. خودم را باختم.
فکرم رفت پیش صمد و بچه ها. پرسیدم: «چی شده؟! اتفاقی افتاده؟!»
زن که فهمید بدجوری حرف زده و مرا حسابی ترسانده. شروع کرد به معذرت خواهی. واقعاً شوکه شده بودم.
به پِت پِت افتادم و پرسیدم: «مادرم طوری شده؟! بلایی سر بچه ها آمده؟! نکند شوهرم...»
زن دستم را گرفت و گفت: «نه خانم محمدی، طوری نشده.
اتفاقاً حاج آقا خودشان تماس گرفتند. گفتند قرار است توی همین هفته مشرّف شوند مکه. خواستند شما زودتر برگردید تا ایشان کارهایشان را انجام دهند.»
زن از پارچ آبی که روی میز بود برایم آب ریخت. آب را که خوردم، کمی حالم جا آمد.
فردای آن روز با هواپیما برگشتیم تهران. توی فرودگاه یک پیکان صفر منتظرمان بود. آن وقت ها پیکان جزو بهترین ماشین ها بود.
با کلی عزت و احترام سوار ماشین شدیم و آمدیم همدان. سر کوچه که رسیدیم، دیدیم جلوی در آب و جارو شده. صمد جلوی در ایستاده بود. خدیجه و معصومه هم کنارش بودند. به استقبالمان آمد.
ساک ها را از ماشین پایین آورد و بچه ها را گرفت. روی بالکن فرش پهن کرده بود و حیاط را شسته بود.
باغچه آب پاشی شده و بوی گل ها درآمده بود. سماوری گذاشته بود گوشه بالکن.
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلـوات💐
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋
*مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا*
*ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید*
⤵️⤵️⤵️⤵️
🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی :
https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/
🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا:
@rafiq_shahidam96
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #دویست_پانزدهم
#فصل_شانزدهم
برایمان چای ریخت و شیرینی و میوه آورد. بچه ها که از دیدنم ذوق زده شده بودند توی بغلم نشستند.
صمد بین من و مادرش نشست و در گوشم گفت:
«می گویند زن بلاست. الهی هیچ خانه ای بی بلا نباشد.»
زودتر از آن چیزی که فکرش را می کردم، کارهایش درست شد و به مکه مشرّف شد. موقع رفتن ناله می کردم و اشک می ریختم و می گفتم:
«بی انصاف! لااقل این یک جا مرا با خودت ببر.»
گفت: «غصه نخور. تو هم می روی. انگار قسمت ما نیست با هم باشیم.»
رفتن و آمدنش چهل روز طول کشید. تا آمد و مهمانی هایش را داد، ده روز هم گذشت. هر چه روزها می گذشت، بی تاب تر می شد.
می گفت: «دیگر دارم دیوانه می شوم. پنجاه روز است از بچه ها خبر ندارم. نمی دانم در چه وضعیتی هستند. باید زودتر بروم.»
بالاخره رفت. می دانستم به این زودی ها نباید منتظرش باشم.
هر چهل و پنج روز یک بار می آمد. یکی دو روز پیش ما بود و برمی گشت. تابستان گذشت. پاییز هم آمد و رفت. زمستان سال 1364 بود.
بار آخری که به مرخصی آمد، گفتم: «صمد! این بار دیگر باید باشی. به قول خودت این آخری است ها!»
قول داد. اما تا آن روز که ماه آخر بارداری ام بود نیامده بود.
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلـوات💐
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋
*مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا*
*ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید*
⤵️⤵️⤵️⤵️
🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی :
https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/
🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا:
@rafiq_shahidam96
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
امنیت،
گاهی با دادن دست رقم میخورد
گاهی با دادن رأی...
#به_یاد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#انتخابات #مناظره #حضور_آگاهانه_و_حداکثری #انتخاب_هوشمندانه #عزّت_ملی #شورای_نگهبان #سرطان_اصلاحات #ما_منتظر_انتخاباتیم #انتخابات #رئیسی #مناظره #مشارکت_حداکثری #من_رأی_میدهم #انتخاب_اصلح #انتخاب_درست_کار_درست #دولت_سوم_روحانی
12.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارت به جایی رسیده،انتخابات رو تحریم میکنی؟
تو اعتبارت از امامه،از رهبره
#استاد رفیعی
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c