"این داستان مربوط به قبرستان تخت فولاد اصفهان است"
یکی از آقایان نقل می کند: برادرم را که مدتی پیش فوت کرده بود در خواب دیدم با وضع و لباس خوبی که موجب شگفتی بود. گفتم: داداش دیگر آن دنیا کلاه چه کسی را برداشتی؟! گفت: من کلاه کسی را برنداشتم. گفتم: من تو را می شناسم. این لباس و این موقعیت از آن تو نیست. گفت: آری . دیشب، شب اول قبرِ مادر قبرکن بود. آقا سید الشهدا(ع) به دیدن آن زن تشریف آوردند و به کسانی که اطراف آن قبر بودند خلعت بخشیدند و من هم از آن عنایات بهره مند شدم. بدین جهت از دیشب وضع و حال ما خوب شده و این لباس فاخر را پوشیده ام
از خواب بیدار شدم ، نزدیک اذان صبح بود. کارهای خود را انجام داده و حرکت کردم به سمت تخت فولاد. برای تحقیقات سر قبر برادرم رفتم. بعضی قرآن خوان ها کنار قبرها قرآن می خواندند. از قبرهای تازه پرسیدم، قبر مادر قبرکن را معرفی کردند. رفتم نزد آقای قبر کن
احوال پرسی کردم و از فوت مادرش سوال کردم، گفت: دیشب شب اول قبر او بود
گفتم: روضه خوانی می کرد؟ روضه خوان بود؟ کربلا رفته بود؟ گفت: خیر ، برای چه می پرسی؟ داستان را گفتم ، او گفت: هر روز "زیارت عاشورا" می خواند...
📚حکایاتی از عنایات حسینی، ص۱۱۱
#ما_ملت_امام_حسینیم
@ebrahimh
🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
•••••••••••••••••••••••••••••••
به ذهنم این آیه اومد...
لَیسَ للاِنسانَ الَّا ما سَعی
نجم/۳۹
تو فقط اراده کن
خدا بلده ...
@ebrahimh
🖤🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
انسان برای توانستن خلق شده است،
نه نتوانستن.
اگر خواست خدا بر ناتوانی انسان بود،
از اصل، انسانی خلق نمیکرد...!
@ebrahimh
همین الان، یهویی،
سلام بده طرف کربلا...!
عاشق که برای سلام کردن
به معشوقش بهونه نمیخواد...!
@ebrahimh
•
↯حیعلیخیرالعمݪ➣
♢پیامبرصلیاللّهعَلیهِوآله :
اگر شخصۍ بدون هیچ عذرۍ
نماز اوݪ وقت را نخواند
نماز نفرینش مۍڪند!😥
و مۍگوید: مرا ضایع ڪردۍ،❌
خدا تو را ضایع ڪند...
📚الكافيج٣ص٢۶٨
🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💠 شهیدی که حضرت زهرا(س) به او گفت: ما تو را دوست داریم: 💠
پاییز سال 1361 بود. بار دیگر با ابراهیم عازم منطقه شدیم. اینبار نقل همه مجالس،توسل های ابراهیم به حضرت زهرا(س) بود.هرجا میرفتیم حرف از او بود.به هر سنگری سر میزدیم از ابراهیم میخواستند مداحی کند و از حضرت زهرا بخواند.
شب بود. ابراهیم در جمع بچه شروع به مداحی کرد. صدای ابراهیم بخاطر خستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود. بعد از تمام شدن مراسم، دونفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند که باعث ناراحتی ابراهیم شد.
آن شب ابراهیم عصبانی بود و گفت: من مهم نیستم، اینها مجلس حضرت زهرا(س) را به شوخی گرفتند. برای همین دیگر مداحی نمیکنم. هرچه میگفتیم به دل نگیر اما فایده ای نداشت.
ساعت یک نیمه شب بود خسته و کوفته خوابیدیم. قبل از اذان بچه ها را بیدار کرد، اذان گفت و نماز جماعت به پا کردند و بعد از تسبیحات ابراهیم شروع به دعا خواندن و روضه خوانی حضرت زهرا(ع) کرد. اشعار زیبای ابراهیم اشک همه را جاری کرده بود.
بعد از خوردن صبحانه برگشتیم. گفتم: دیشب قسم خوردی دیگه مداحی نمیکنی ولی بعد نماز صبح...؟!
گفت:دیشب توی خواب دیدم وجود حضرت صدیقه طاهره(س) تشریف آوردند و گفتند:
« نگو نمیخوانم،
ما تو را دوست داریم.
هرکس گفت بخوان تو هم بخوان »
.
#کلام_شهدا #شهیدابراهیم_هادی #شهدا#معراج_شهدا#سلام_برشهدا#سلام_بر_ابراهیم
🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌺شهید روح الله قربانی یکی از همدورهای های ما بود که من برای تشییعش رفته بودم.
🌺تو مراسم کنار عباس بودم،با گریه گفتم دیدی چه زود عاقبت بخیر شد؟😭
🌺انگار میدانست کارش به شهادت می کشد، آرام گفت: «مهدی جان! نترس، نگران نباش، ان شاء الله ما هم بهش میرسیم.»
🍀#استوری
☘#شهدای_خان_طومان
☘#ما_ملت_امام_حسینیم
@ebrahimh
# شهید ابراهیم هادی برای ازدواج کمکم کرد...
🌸بعد از کلی تماس و اصرار.... آمده بود دفتر انتشارات. می گفت: باید ماجرایی را برایتان بگویم. بی مقدمه گفت: سن و سال من بالا رفته بود. شغل خوبی داشتم. بارها برای ازدواج به خواستگاری رفتم. هر بار به یک مشکل بر می خوردم و ازدواج من عقب می افتاد.
🌸یک بار سر مسئله حجاب به توافق نرسیدیم. یکبار مسئله مهریه، بار دیگر تفاوت فرهنگی خانواده ها و..... دیگر مادر و خواهرم خسته شدند. خودم بیش از بقیه اذیت شدم.
🌸روزها گذشت تا اینکه دوسال قبل در اول اردیبهشت رفتم بهشت زهرا. با دوستانم بر سر مزار یادبود ابراهیم، برایش مراسم تولد برگزار کردیم. افراد بسیاری آمدند و از خاطرات ابراهیم شنیدند. خوشحال بودم که توانستم قدم کوچکی در این راه بردارم.
🌸وقتی همه رفتند، به تصویر ابراهیم خیره شدم و گفتم: شما تا زنده بودی تلاش می کردی که گره از کار مردم بازکنی، حالا هم که شهید شدی و خدا شما را زنده معرفی می کند.
🌸بعد در دلم گفتم: ابراهیم جان، همه برای تولد کادو می برند، من از تو کادو می خواهم. یک کاری کن که دفعه بعد با همسرم به دیدنت بیایم!! روز بعد یکی از دوستان تماس گرفت و خانواده ای معرفی کرد. با اینکه دیگر حوصله این کار را نداشتم اما بار دیگر با مادر و خواهرم راهی شدیم.
🌸تمام مراحل کار خوب پیش رفت. همانی بود که می خواستیم. هیچ مشکلی نبود. نه مهریه و نه موارد دیگر، هیچ اختلافی بین خانواده ها نبود. بعد از تمام صحبت ها به ما گفتند: برای صحبت های خصوصی به این اتاق بروید.
🌸به محض اینکه به همراه دخترخانم وارد اتاق شدیم، چشمم به تصویر بزرگ آقا ابراهیم بر روی دیوار افتاد!! وقتی نشستیم، به عنوان اولین سوال پرسیدم: شما ابراهیم هادی را می شناسید؟
ایشان هم با تعجب گفت: بله، شهید هادی همرزم پدرم بودند. آن ها در یک محل زندگی می کردند و بنده هم به این شهید والا مقام بسیار اعتقاد دارم و....
🌸خلاصه، هفته ی بعد بعشت زهرا (علیه السلام) رفتم. همراه با همسرم به کنار مزار یادبودش آمدیم و برای عرض تشکر، ساعتی را در کنارش نشستیم. آخر همسرم نیز مانند من، از ابراهیم خواسته بود که یک همسر مناسب برایش انتخاب کند.
✅کتاب سلام بر ابراهیم
🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
قصه خانطومان سلام علیکم
*نحوه به شهادت رسیدن 13 مدافع حرم مازندرانی در خان طومانی*
منطقه خان طومان به لحاظ جاده کمربندی ای که 8 کیلومتر است و داعش از این راه به ترکیه نفت میفروشد و تجهیزات نظامیاش را تهیه میکند، موقعیت استراتژیکی برای تروریستها محسوب میشود.
درحال پیشروی و گرفتن این جاده بودیم و درصورت پیروزی قوای ما حلب به صورت کامل در محاصرهمان قرار میگرفت. ترکیه به تروریستها خبر داد که باید هر چه زودتر تکلیف این کمربندی و شاهراه روشن شود، چون در صورت بسته شدن آنجا توسط ایرانی ها دیگر ارسال سلاح، مهمات و نیرو از این مسیر امکان پذیر نیست که در این صورت خیلی دوام بیاورید 10 روز است.
روسیه شبانه روز در حال بمباران این منطقه بود تا اینکه آمریکا به روسیه اعلام کرد دو روزی دست نگه دارد و در واقع آتش بس شود و حملات توپخانه ای و هوایی اش را متوقف کند تا کشته ها و زخمی ها جمع آوری شوند.
آمریکا با این امر به نوعی دو روز روسیه را از بازی نظامی خارج کرد. گروههای مختلف تروریستی هم که بعضا با هم مشکل داشتند در این قضیه متحد شده و تصمیم گرفتند وضعیت خان طومان را مشخص کنند و بعد راجع به مشکلاتشان بحث کنند.
در این ایام، عربستان تمام زندانی های خاورمیانه را میخرید و به عنوان مجاهد به مرزها می فرستاد تا سه ماه برایشان بجنگند، بعد از سه ماه اگر زنده بودند، آزادند و در این مدت هم حقوق خود را به روز می گیرند. در این بین دو هزار نیرو هم برای هجوم تزریق شد و تمام سلاح هم از مرز آمد.
نیروهای اسلام در این طرف درگیری قوایی متشکل از 70 رزمنده مازندرانی از ایران، 850 افغانستانی از تیپ فاطمیون، 400 نجبا عراقی و 280 سوری بود.
شهید رادمهر 15 فروردین با نیروهایش رسید، چهار روز بعد این درگیری آغاز شد که رزمنده هایی مثل سالخورده و بواس در این جریان شهید شدند و خط عمار شکست خورد، اما نیم ساعت بعد دوباره خط پس گرفته شد. واقعا باید به مازندرانی بودن بچه ها افتخار کنیم چون جانانه جنگیدند. شهید خلیلی که با آرپیچی نفربر میزد، خودش مجروح شد و تروریستها چند روز بعد اعلام کردند او را اسیر کردند و کشتند.
دشمن چهارشنبه نیرو آورد و پنجشنبه ساعت یک بعد از ظهر آتش تهیه شروع شد. ما هنوز اطلاعات دقیق از منطقه نداشتیم. رزمنده هایی که در دفاع مقدس بودند می گفتند: در کربلای 4، هر یک متر یک متر خمپاره می آمد. اما در خان طومان آن روز هر یک وجب، یک وجب یک خمپاره می خورد، حتی بچه هایی که در سنگر هم بودند، زخمی می شدند.
دشمن تمام نقاط را از جمله ساختمان فرماندهی، مخابرات و آماد را ثبت شده داشت و نیاز نبود چهار تا خمپاره بزند، بعد تصحیح کند و گلوله پنجم درست بخورد به هدف. همان اولین گلوله مستقیم می خورد به هدف. حالا با توجه به دو هزار نیروی تکفیری که وجود داشت همه دست به دست هم دادند تا خان طومان را پس بگیرند.
جنگیدن در سوریه سخت است. آنجا دیگر جنگ با کلاش و تیربار نیست. دشمن برای زدن یک نفر، توپ 23 که مختص هواپیما است می آورد و با کرنت آدم می زنند در صورتی که این سلاح فقط تانک را منفجر می کند. عربستان آنقدر سلاح می دهد که برایش مهم نیست چه سلاحی کجا مصرف میشود.
ساعت یک تا یک و نیم آن روز آتش تهیه شروع شد. در ساعت سه یا سه و نیم بعد از ظهرتانک پی ام پی انتحاری و پر از مهمات منفجرهرا به طرف خان طومان فرستادند،اما قبل از اینکه تانک پی ام پی به وسط شهر برسد، یکی از رزمنده های زرهی فاطمیون با تانک ، تانک بی ام پی را زد.
اگر تانک آنها وسط شهر می آمد و منفجر می شد، آمار شهدا زیاد می شد. حتی رزمنده ای که راننده تانک بود و تانک پی ام پی را هدف قرار داد، خودش شهید شد. وقتی پی ام پی منفجر شد، به قدری موجش زیاد بود که زمین از هم پاشید، هرکس نزدیک بود، شهید شد و آنکه دورتر بود، موج انفجار او را گرفت.
با این انفجار عظیم خیلی از رزمنده های فاطمیون و دیگر گروه ها همان دقایق وحشت زده شدند و مجبور شدند به عقب برگردند و عده ای هم مجروح و زخمی بودند، ماندیم 70 نفر مازندرانی و 100 تا 150 نفر هم سایر نیروها (جمعاً 200 نفر) در مقابل دو هزار تروریست.
بعد از این انفجار، از طریق بهپاد و هلی شات خبر دادند که خط خالی شده و نیروهای آنها در حال عقب نشینی هستند، تانکها را حرکت بدهید. از هر خطی که 150 متر هم نمیشد، 5 یا 6 تا تانک آمد. بدنه تانکها هم سر بود و وقتی آرپیچی به آن می خورد سر می خورد و رد می شد. جلوی چشم ما یکی از رزمنده ها با آرپیچی زد به تانک و تانک دشمن منفجر نشد، فقط گلوله آرپیچی روی تانک سر خورد و رد شد.
نیروهای آنان 4 خط و چهار مدل مختلف نیرو داشتند و دائم هم بهشان نیرو تزریق می شد. سری اول آنها موادی به بدنشان می زنند که چیزی نمی فهمند و خوشحالی زایدالوصفی به آنها دست می دهد و هر چیزی جلویشان بیاید را نابود می کنند. پشت سر مهاجمین شان، نیروهای اعتقادیشان بود، سومین
گروه مزدورها و پولکی ها بودند و در ردیف چهارم نیروهایی بودند که فقط تیر خلاصی می زدند. این گروه آخر که می آیند بقیه نیروها می دانند اگر بخواهند زنده بمانند باید خط را بگیرند در غیر این صورت کشته می شوند.
شهیدان سید طاهر و حسین مشتاقی در این مرحله شهید شدند و شهید قنبری دیده بان ما هم چون در همان ساعت اول به شهادت رسید، توانستند پیکرش را به پشت جبهه برگردانند اما بقیه ساعت 4 به بعد شهید شدند و پیکرشان در دست نیروهای داعش ماند. قبلا به راحتی با گرفتن مبلغی پیکرها را میدادند اما الان عربستان آنقدر در گوششان خواندند که جسدها را ندید تا خانواده های آنها تا قیام قیامت در ذهنشان باشد که پیکر عزیزان شان ماند آنجا. مانند پیکر شهید حبیب الله پور که سال قبل شهید شده بود.
از بعدازظهر اوضاع به گونه ای شد که نبرد کوچه به کوچه شده بود و دیگر کلاش را انداختیم و با نارنجک می جنگیدیم، جنگ تن به تن شده بود که اعلام کردند، برگردید عقب. عقب برگشتن برای ما که رفیقانمان را که سر یک سفره با هم نشسته بودیم و حالا دیگر شهید شدند بسیار سخت بود که بدون پیکرشان برگردیم. نمی دانستیم باید جواب خانواده شان را چطور بدهیم. بچه های مازندران در آن وضعیت و در شرایطی که آب و غذا هم نداشتیم تصمیم گرفتیم بمانیم و بجنگیم. در این موقعیت سردار رستمیان قصد داشت به خط برود که گذاشتیم گفتیم حاجی اگر صدای شما پشت بی سیم قطع شود دیگه کار بچه ها تمام است.
ما خط به خط، کوچه به کوچه عقب آمدیم، اینکه می گویند محاصره شدیم و فرار کردیم و از پشت ما را زدند، اشتباه است، خدا شاهد است مدیون هستند کسانی که این حرف ها را میزنند.
رزمنده های ما مظلومانه به شهادت رسیدند. خان طومان در 40 کیلومتری حلب بود. خان طومان بهانه بود، هدف آنان حلب بود، اگر مقاومت نمی کردیم و تا یک روز آنها را خان طومان متوقف نمی کردند، تکفیری ها به راحتی به حلب می رسیدند، مثل قضیه منافقین که قصد داشتند به تهران برسند اما در کرمانشاه متوقف شدند. اما ما 200 نفری در مقابل دو هزار نفر ایستادگی کردیم. بچه ها خان طومان با چنگ و دندان ایستادگی کردند.
خدا اگر بخواهد کسی را ببرد به او شجاعت و نیروی زائد الوصفی می دهد. علی عابدینی، سید رضا طاهر و حسین مشتاقی از این دست بودند. واقعا بچه ها مردانه ایستادگی کردند جلوی 2000 نفر. وقتی حاج قاسم آمد و فهمید دویست نفر جلوی دو هزار نفر ایستادگی کردند، گفت مازندران کارش را به خوبی انجام داد. به برکت خون شهدا ورودی شهر دست ما بود.
تکفیری ها ازآن نیروی دو هزار نفره اعلام کردند 700 کشته دادند. بعد از این اتفاق روسیه تازه متوجه شد که در این آتش بس چه دوری خورده و حالا از زمین و هوا می زند.چقدر به آنها گفتیم در این جریان آمریکا نقش دارد و هر جا آمریکا نقش داشته باشد، قطعا مسئله ای در آن هست و حواستان باشه.
سمت راست ما ارتفاعی بود که بالایش چند تا خانه بود. ما اگه قرار بود دور نخوریم باید حتما آن خانه ها که چون دیوارش زرد بود، معروف به خانه ی زرد بود را نگه می داشتیم که به آن ارتفاع تل اربعین می گفتند. تا ورودی آن خانه رسیدیم، پهباد ما اعلام کرد در خانه کسی نیست اما اطلاعات غلط بود. سید رضا طاهر با رعایت احتیاط دیوار به دیوار و ستون به ستون رفتند، تا سید رضا در را باز کرد، یک خشاب کامل بر سینه سید رضا طاهر خالی شد که با همان حال در لحظات آخر با زبان مازندرانی گفت «دله نه این وشون دله درنه» مشتاقی با بی سیم پشت دیوار شنید و مجالی هم به او ندادند پشت خانه به شهادت رسید.
شهید کابلی هم با اصابت خمپاره به شهادت رسید. شهید بلباسی که در مناطق عملیاتی راهیان نور همیشه با او بود، رفت که شهید کابلی را بیاورد، شهید بریری هم برای کمک به بلباسی رفت تا در میان تیر و ترکش تنها نباشد. وقتی پیکر کابلی را روی ماشین گذاشتند، با قناسه هر دو را از پشت زدند. عکسهای شهید بلباسی را اگر ببینید صاف دراز کشیده و پشت سرش خون جاری شد. اینها واقعا مردانه ایستادند.
شهید رادمهررفت به سمت ساختمان فرماندهی تا اطلاعات را امحا کند اما سید جواد اسدی می دانست که ساختمان در محاصره است رفت تا کمک رادمهر شود. سید جواد دوید داخل کوچه تا وارد ساختمان فرماندهی شود، وسط راه دوازده هفت به اوخورد و پرت شد خورد به دیوار و افتاد پایین. آتش سنگین بود و هر دو به شهادت رسیدند.با توپ 23 هر چی آمد، می دوختنش!
روح شهدا حاضر و ناظر است امیدوارم خون این شهدا که مظلومانه به شهادت رسیدند باعث شود فتنه سوریه تمام شود.
برای شادی روحشان بخوانیم فاتحه و صلوات🌱🌹☘️
خوابش را دید وگفت:
چگونه توفیق شهادت
پیدا کردی؟!
گفت: از آنچه
دلم میخواست، گذشتم
شهید حمید سیاهکالی🌷
چرا ما نمیتونیم بگذریم؟
🖤🖤🖤🖤
@ebrahimh
🖤🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌸 قرار هر صبح ما سلام بر سالار دلها #اباعبدالله_الحسین(ع)
🌹اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
🌸 #دعای_سلامتی_امام_زمان_عج:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم ِاللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا.
🌸 #دعای_فرج_امام_زمان_عج:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَاَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ
🌸 #آیت_الکرسی_می_خوانیم:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم الله لا اله إ لاّ هوَ الحیُّ القیُّومُ لا تَا خذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَومٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرضِ مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ إلا بِإذنِهِ یَعلَمَ ما بَینَ أَیدِیهمِ وَ ما خَلفَهُم وَ لا یُحیطونَ بِشَی ءٍ مِن عِلمِهِ إلا بِما شاءَ وَسِعَ کُرسِیُّهُ السَّماواتِ و الأرض وَ لا یَؤدُهُ حِفظُهُما وَ هوَ العَلیُّ العَظیم لا إکراهَ فِی الدَّین قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیَّ فَمَن یَکفُر بِالطَّاغوتِ وَ یُؤمِن بِالله فَقَد استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لاَنفِصامَ لَها و الله سَمِیعٌ عَلِیمٌ الله وَلِیُّ الَّذین آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلی النُّور وَ الُّذینَ کَفَروا أولیاؤُهُمُ الطَّاغوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّور إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أصحابُ النَّارِ هم فیها خالدون.
🏴🏴🏴🏴
🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💔🥀🕊🌾🕊🥀💔
#دلنوشته_مهدوی 💞
#مهدی_جانم 💚
✋ سـلام مولای خوبم
این روزها که همچون باد میگذرد
هر لحظه اش نبودنت را
به رخ دلم میکشد
دلم بین نبودن و بودنت سـرگردان است
نیستی و نمی بینمت ،هستی و حست میکنم
هر سه شنبه در توسل های دلتنگی
هر جمعه در ندبه های فراق
هر روز ؛ هر لحظه سخت است مولا
سخت است این که تو باشی همین اطراف
و من محروم باشم از تو
از دیدنت از شنیدن صدایت 🕊
🥀 خسته ام
خسته از غرق شدن در روز مرگی ها
و ترس از غفلت از شما
خسته از شهری خاکستری ؛
🌼 آقای من
گاهی حس وصله ای ناجور را دارم 😔
می ترسم از "جور"شدن با این دیار
این دیارِ بی تو 🥀
🌼 مولای نازنینم...مهربانم!
دلم گرفته از اینجا 💔
آقا جانم دلـ❤️ـم فقط تـو را میخواهد 😔🌼🍃
🌹🕊 اللهم عجل لولیک الفرج 🕊🌹
💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود
درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐
🌷 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــرَج 🌷
🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
•『هࢪچیزےاساسو پایهایداردواساس
اسلام، محبت ما اهل بیت است』•
پیامبࢪ اڪرمۖ
@ebrahimh
🔹یہشَہیداِمامڔِضایۍ😍
رۅزشَہادَتِامامرِضاشَہیدشُد.
🍃هَرخانمےڪِہچادُربِہسَرڪُنَد
ۅَعِفَّٺۅَرزَد🧕
🍃ۅهَرجَۅانےڪِہنَمازِاَۅݪۅَقٺ
رادَرحَدِتَۅانشرۅعڪُنَد✌️
🍃اَگَردَسٺَمبِرِسَدسِفارِشَشرابِہ
مُۅݪایَماِمامحُسِین🏴
خۅاهَمڪَردۅَاۅرادُعامےڪُنَم.
❤️''شهید حسین محرابی''❤️
#امام_رضا
#شهدای_خان_طومان
#ما_ملت_امام_حسینیم
@ebrahimh
به قول استاد:
باید به جایی برسیم که دلمون
همون رو بخواد...
که عقلمون میگه!!
🖤🖤🖤🖤
@ebrahimh
🖤🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
برای اونایی که اعتقاداتتون رو مسخره میکنن،
دعا کنین...
خدا به عشقِ امام حسین(؏) دچارشون کنه❤️
@ebrahimh
🖤🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
با تمام وجود گناه کردیم
نه آبرو برد و نه نعمتش را گرفت
بندگی میکردیم چه میکرد؟! :)
@ebrahimh
🖤🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
برای دیده شدن تلاش بیجا نکن...
به #کمال که برسی، دیده خواهی شد! تنها باید #صبور باشی
@ebrahimh
🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
آیت الله بهجت ره: سالک باید توجه داشته باشد که حتی یک نگاه تند، که موجب ناراحتی یک مؤمن شود و حتی یک تبسم به گنهکار که موجب تشویق او به گناه گردد گناه محسوب می شود و باید از آن اجتناب کند.
@ebrahimh
🖤🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
چرا شهید خرازے لباس پاسدارے نمےپوشید؟
ایشان لباس پاسدارے ڪمتر بہ تنش میکرد
در زمان جبهہ ما دونوع اورڪت داشتیم یک
نوع اورکت خوب و شیڪ بود ما فرماندهان
این را میپوشیدیم ولےاقاےخرازے آن اورکت
کہ بسیجےها مےپوشیدند را مےپوشید بہ او
میگفتم اقا خرازے شما چرا لباس پاسدارے
نمےپوشید گفت میخوام بسیجےها نشناسند
من فرمانده ام . . .
[ خاطره سرلشڪر رحیم صفوے ]
#شهید_حسین_خرازے
🖤🖤🖤🖤
@ebrahimh
🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
#تلنگرانه ✨
برخی که خیلی گناه دارند میگویند:
یعنی خدا من را میبخشد؟!
آنها نمیدانند وقتی به این حآل میرسند
یعنی اینکه بخشیده می شوند.
حآج اسماعیل #دولابے 🗣
@ebrahimh
🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c