کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (33) 🌺 .#خستگی_ناپذیر #نماز_صبح #همه_چی_دست_خداست (#راوی : آقای جبار ستوده) .ني
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام ( 35) 🌺
#شروع_جنگ 1
(#راوی : مير عاصف شاهمرادی)
ظهر روز سی و يکم بود. با بمباران فرودگاه های کشور #جنگ_تحميلی #عراق عليه #ايران شروع شد. همه بچه ها مانده بودند که چه کار کنند. اين بار فقط درگيری با گروهک ها يا حمله به يک شهر نبود، بلکه بيش از هزار کيلومتر مرز خاکی ما مورد حمله قرار گرفته بود.شب در جمع بچه ها در مسجد نشسته بوديم. يکی از بچه ها از در وارد شد و #شاهرخ را صدا کرد. نامه ای را به او داد و گفت: از طرف دفتر وزارت دفاع ارسال شده از سوی #دکتر_چمران برای تمام نيروهایی که در #کردستان حضور داشتند اين نامه ارسال شده بود. تقاضای حضور در مناطق جنگی را داشت.
شاهرخ به سراغ تمامی رفقای قديم و جديد رفت. صبح روز يازدهم مهر با دو دستگاه اتوبوس و حدود هفتاد نفر نيرو راهی جنوب شديم. وقتی وارد #اهواز شديم همه چيز به هم ريخته بود. آوارگان زيادی به داخل شهر آمده بودند. رزمندگان هم از شهرهای مختلف می آمدند و... همه به سراغ استانداری و محل استقرار دکتر چمران می رفتند. سه روز در اهواز مانديم. دكتر چمران برای نيروها صحبت كرد. به همراه ايشان برای انجام عمليات راهی منطقه سوسنگرد شديم.در جريان اين حمله سه دستگاه تانک دشمن را منهدم كرديم. سه دستگاه تانک ديگر را هم غنيمت گرفتيم. تعدادی از نيروهای دشمن را هم به اسارت در آورديم.بعد از اين حمله شهيد چمران برای نيروها صحبت كرد و گفت: اگر می خواهيد کاری انجام دهيد، اينجا نمانيد، برويد خرمشهر ما هم تصميم گرفتيم که حرکت کنيم. اما چگونه!؟
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
🌱 یادش بخیر
روزهای تمرین و نرمش و ورزش
گرگ و میش هوا،
پوتین به پا، گتر کرده و مرتب
بهصف میشدیم و در جلو چادرهای گرم و نرم،منظم میایستادیم و با چند "از جلو نظام، خبردار"، خواب و خماری از سرمان میافتاد و بطرف میدان صبحگاه حرکت میکردیم
با روبرو شدن با دیگر گروهانها سلام گروهانی میدادیم و جواب گروهانی میشنیدیم و حالی میکردیم و در جای خود میایستادیم
یاد گرفته بودیم برای هر حرکت و هر کاری، شعاری داشته باشیم که از آن شعوری برداشت شود و فیضی نصیبمان کند
شعارِ بعد از هر خبرداری "یارب، قو علی خدمتک جوارحی" بود و "یا حسین" و یا "حسین منی ان من حسین"
شعارهای دویدن،دفتر چهل برگی میشد و با شعار "حیدر، حیدر" شور میگرفتیم و چفیهها را درهوا میچرخانیدیم و جان میگرفتیم
اشعار شوخ طبیعی ونکته پرانیها جای خود داشت وچنان فضا را تلطیف میکرد که دل کندن را از آنحال سخت مینمود
▫️▫️▫️▫️▫️▫️
خاطره رزمنده اهل «مهدی شهر»سمنان:
یادم می آید نیروهای ما جزء لشگر۷ خوزستان درعملیات فتح المبین شده بودند.در آنجا برخی شعارها درمراسم صبحگاهی را از زبان نیروهای عرب زبان لشگر شنیدیم
شهیدربانیان این شعارها و رجزها را یاد گرفته بود و درمراسم صبحگاهی می خواند:
«َانَا مُسلِم اَنَا حُریَه
انَا مُسلِم اَنَا حُریَه
الموت لصدامیه
انَا مُسلِم اَنَا حُریَه
الموت لامریکیه
انَا مُسلِم اَنَا حُریَه
الموت لاسرائلیه
انَا مُسلِم اَنَا حُریَه
لاشرقیه لاغربیه
انَا مُسلِم اَنَا حُریَه
جمهوری اسلامیه
انَا مُسلِم اَنَا حُریَه
صدام جاروبرقیه 😂
انَا مُسلِم اَنَا حُریَه
💠 دوران #جنگ_تحمیلی