فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 من دختر شهیدم....😔 خیلی دل تنگ میشم بابامو💔😭 من بابام الان تو سوریه است 😭😭😭😭😭 مامانم میگه بابای مهربونم الان توی بهشته🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️ باباجون خیلی دلتنگتم بیا پیشم😭😭😭😭😭😭 قضاوت با خودتون😭💔💔💔💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••|🎞️🚩|•••
و قسم به جلالِ وجودِ آدمی،
که انسان براۍ یافتنِ حق خلق شده است؛
و این غایت تنها با مبارزه در راهِ 'خالق'
دست یافتنۍ ست !
شهید مصطفی صدر زاده🕊
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
❤️❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
🌹🌹🌹
@rafiq_shahidam
❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🎤استاد رائفی پور*
🔖نژاد پرستی و عشیره گرایی
*⏱️2:36*
*👌پیشنهاد دانلود*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 *فقط به عشق ﷲ*
😊😊😊😊
🔹 *درس های زندگی*
👌 *پیشنهاد دانلود*
👌 *ویژه استوری*
👤علی اکبر رائفی پور
*✯تلنگر✯*
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
*⭕مراقب حرف زدن هایمان باشیم!*
*طلبه ای از دنیا رفت*
*بعد از مدتی اورا در خواب دیدند*
*پرسیدند: حالت چطور است؟*
*او گفت:*
*مواظب اعمال و گفته های خود باشید،*
*زیرا؛*
*حساب و کتاب خدا بسیار دقیق است.*
*🌧 روزی که باران می بارید*
*و من گفتم:*به به عجب باران به موقعی !*
*💢 هنوز سر آن یک جمله گرفتارم و*
*به من می گویند:*
*مگر ما باران بی موقع هم داشته ایم ؟*
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
*⚖ َمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ*
*⚖ وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه*
*هر كه هم وزن ذره اى نيكى كند،*
*[نتيجه] آن را خواهد ديد*
*و هر كه هم وزن ذره اى بدى كند*
*[نتيجه] آن را خواهد ديد!*
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
❤️❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
🌹🌹🌹
@rafiq_shahidam
❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
محمد زینت نام جهان است
چه خوشبوتر از آن اندر دهان است
نزائیده کسی همچون محمد
که نور روی وی رنگین کمان است
#میلاد_پیامبر_اکرم(ص)🌺
#میلاد_امام_جعفر_صادق(ع)💫
#بر_همگان_مبارکباد🌺
📸شب ۱۷ ربیع الاول ۱۴۴۳
📆حرم مطهر امیرالمومنین علی(؏)
#ولادتپیامبراڪرم | #امامجعفرصادق
#عیدڪممبروڪ
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰مولودی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
#حاج_محمودکریمی🎙
✨﷽✨
🌹شهید حسین خرازی🌹
به صورت لباس شخصی سوار اتوبوسی در کردستان شد.
آنقدر اتوبوس تکان می خورد که کودک کردی که همراه پدرش کنار آن ها نشسته بود دچار استفراغ شد.
او کلاه زمستانی اش را زیر دهان کودک گرفت و کلاه کثیف شد.
پدر بچه خواست بچه اش را تنبیه کند.
با لبخند مانع شد و گفت: کلاه است می شوییم پاک می شود...
مدت ها بعد در عملیاتی سردار خرازی و رفقایش محاصره شدند. کاری از دستشان برنمی آمد
رئیس گروه دشمن که با نیروهایش به آن ها نزدیک شده بود ناگهان اسلحه اش را کنار گذاشت، سردار را در آغوش گرفت و بوسید؛ صورتش را باز کرد و گفت: من پدر همان بچه م... با رفتار آن روزت مرا شیفته خودت کردی. حالا فهمیدم که شما دشمن ما نیستی
🌷حدیث خوبان_ ص۲۵۴
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
❤️❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
🌹🌹🌹
@rafiq_shahidam
❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆مطمئن باشید گوشی به این گران قیمتی هیچ بچه ای نداشته😔??
.
🌸شما چطور صاحب گوشی شدید اصلا یادتون میاد؟؟
🌸 ولی فرزند شهید ناصر بشنام از شهدای نیروی انتظامی کهنوج کرمان
هیچ وقت یادش نمیره
🌸همین امسال در بیست و سومین روز از تیرماهش طی درگیری مسلحانه پلیس در جنوب استان کرمان با قاچاقچیان مسلح یک باند مسلحانه قاچاق مواد ایشان به همراه دوتن دیگر از جان برکفان نیروی انتظامی به فیض عظیم شهادت نائل امدن
🦋🕊️روحشان شاد یادشان گرامی ، شادی روح تمام شهدای اسلام صلوات🙏
#شھیدانھ 🌱
مۍتوان با شما نواخت ساز ها را به غزل
میتوان از شما نوشت قصه در این مه سرد ...
ا•﷽•ا🌱
امروزسخنازجانِجهانبایدگفت
توصیفِرسولانسوجانبایدگفت
در روز ولادتدوقــطب عالم
تبریکبهصــاحب الزمانبایدگفت💚
#ولادتحضرتمحمّدﷺ و
#اماممحمدصادقعلیہالسَّلآم مبارڪ 🌷❤️
📸 #والپیپر |
دور نیست روزی که دوباره
اسم حاج قاسم
تیترِ یکِ خبرِ کلِ دنیا میشود !
منتقم خون مظلوم خود خداست ...
هدایت شده از 🖤کانال شهید مصطفی صدرزاده🖤
سلام وقت بخیر..
تعداد صلوات هاتون هدیه به روح داداش مصطفی..
119955💚
از همگی قبول باشع ان شاالله 🤲🌺🍃
💔
ھروقت احساسڪردید
از↫امامزمان دورشدید
ودلتونواسہ آقاتنگنیست
ایندعاۍڪوچیڪ روبخونید🕊
بہ خصوصتوےقنوتهاتون
"لَیِّنقَلبیلِوَلِیِّاَمرِك":)🌻
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 📗رمــان #فالی_در_آغوش_فرشته 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 #قسمت_سی_و_پنجم
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
🍃💚🍃💚🍃💚
💚🍃💚🍃
🍃💚
📗رمــان #فالی_در_آغوش_فرشته
🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد
🔗 #قسمت_سی_و_ششم
در حال خوندن پیام های قبلی بودم که متوجه شدم آنالی آنلاین شد ...
ضربان قلبم بالا رفت و دستانم که به دور گوشی حلقه شده بود خیس عرق شد ...
دلیل این حالات رو نمی دونستم شاید یک نوع دلتنگی بود...
انگشتام رو ، به روی صفحه کیبورد گزاشتم و کلمه سلام رو تایپ کردم سریع پشیمون شدم
و پاک کردم همین کار رو حدود ۵ یا ۶ بار تکرار کردم ولی با خودم گفتم چرا من پا پیش بزارم ؟ چرا غرور من بشکنه ؟
اصلا بهش چی بگم ؟ خودش گفت دوستی ما تمام شده پس دلیلی برای پیام دادن وجود نداره ...
پروفایلش رو چک کردم ...
صفحه ای سیاه گزاشته بود و در قسمت بیوگرافیش هم نوشته بود :
(یادته زیر گنبد کبود دو تا رفیق قدیمی بودیم و کلی حسود ؟
تقصر اون حسودا بود که حالا ما شدیم یکی بود و یکی نبود ...)
دلم هری پایین ریخت ...
یعنی اونم ... اونم دلش برای من تنگ شده ؟...
منظورش از این بیوگرافی چیه ؟ منظورش از اون رفیق قدیمی منم ؟
غرورمو گذاشتم کنار و کلمه سلام رو تایپ و ارسال کردم
سریع دو تا تیک آبی خورد وسین شد باورم نمیشد یعنی اونم توی پی وی من بود؟
+ سلام
_خوبی آنالی
+مرسی ... تو چطوری ؟
_منم خوبم
+کجایی؟
باید بهش چی میگفتم ؟ بگم اومدم راهیان نور ؟ بگم الان دارم میرم شلمچه ؟ بگم گارسونه رودیدم ؟ ماجرای راحیل رو بهش بگم ؟ از کجا شروع کنم ...
_من دارم میرم شلمچه
+به سلامتی ...
و رفت ... آفلاین شد ... از دستش دلخور نشدم مهم اینه که جوابمو داد و مهم تر از همه اینکه توی پی وی من بود و خیلی زود پیام رو خوند ...
گوشی رو برداشتم و چشمام رو ، روی هم گزاشتم ...
&ادامـــه دارد ......
~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~
#رفیقشهیدمابراهیمهادی
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
🍃💚🍃💚🍃💚
💚🍃💚🍃
🍃💚
📗رمــان #فالی_در_آغوش_فرشته
🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد
🔗 #قسمت_سی_و_هفتم
با تکونای دست مژده چشمامو باز کردم ...
با دیدن اتوبوس خالی و مژده تنها ، سریع سر جام نشستم و با صدای خواب آلودی گفتم :
_رسیدیم؟
مژده خنده نمکینی کرد و جواب داد :
+نه ،فعلا خیلی راه مونده
نگاهی به اطراف انداختم
هوا تاریک شده بود ...
_پس چرا ایستادیم؟
+بیست سوالیه ؟
وایسادیم برای نماز ، نمیای ؟
خواستم بگم حتما میام که با یاد آوری راحیل و دعوامون ،شخصیت خبیثم به درونم رسوخ کرد ...
اخمی روی پیشونیم نشوندم و با صدایی که عاری از هر حسی بود گفتم :
_نه نمیام
مژده که معلوم بود از لحنم جا خورده و دلگیر بود گفت :
+آخه ...
باصدای بلند تری ادامه دادم
_نشنیدی؟
گفتم که نمیام
مگه زوریه ؟...
مژده با وجود دلخوریش لبخندی زد و گفت :
+نه عزیزم
اینجا هیچی زوری نیست
پوزخندی به حرفش زدم و رومو به طرف پنجره برگردوندم
مژده هم بعد از چند ثانیه خیره شدن به صورتم ، از کنارم بلند شد و رفت بیرون .
&ادامـــه دارد ......
~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃
#رفیقشهیدمابراهیمهادی
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c