eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.9هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
19.7هزار ویدیو
277 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 🌻 با صدای زنگ موبایلم خمیازه ای کشیدم و بدون اینکه به شماره نگاهی کنم تماس رو برقرار کردم . با صدایی خواب آلود گفتم : - الو . + رسیدن بخیر جون دل . در همون حالت خنده ای کردم . - عا آنالی ، من خوبم تو خوبی ؟! + حالا یادم رفت سلام کنم هی به روم بیار. دیشب چه کردین ؟! خمیازه ای کشیدم . - ببین خیلی خوابم میاد سر صبحی زنگ زدی اینا رو بپرسی ؟! ور دار بیا یه سر بهم بزن دلم خیلی برات تنگ شده . + باشه پس تا یک ساعت دیگه اونجام خوشگلم . بوس به خودم ، خداحافظ . - یاعلی . تلفن رو قطع کردم وگوشه ای انداختم . بی حوصله بلند شدم و روبروی آینه ایستادم ، موهام رو شونه زدم و به سمت هال حرکت کردم . - سلام مامان جان ، صبح عالی متعالی ، پرتقالی . عینکش رو کمی پایین داد . + سلام ، چه عجب از اون رخت خواب دل کندید ؟! - خدمتتون عارضم که دوباره هم میخوام بخوابم ولی از طرفی که قرار هست مهمان برام بیاد باید یه دستی به سر و روم بکشم و آماده بشم . با خنده گفت : + مهمان ؟! اونم برای تو ! عجب ، حالا کی هست ؟! لبخندی زدم و لیوان رو توی سینک گذاشتم . - آنالی ژونه . مامان یه شربتی چیزی آماده کن بزار یکم خنک بشه تا آنالی بیاد . + مروا بیا یه دقیقه بشین میخوام بهت یه چیز مهم بگم . به سمتش رفتم و روی مبل روبرویش نشستم . - جانم مامان . + ببین دخترم چند روز پیش عمه زلیخات باهام تماس گرفت و گفت که ... گفت که باهات صحبت کنم و ببینم نظرت راجب علیرضا چیه ؟! گنگ بهش خیره شدم . - نظر من راجب علیرضا ! عمه زلیخا ؟! چه خبر شده ؟! ما که با عمه اینا زیاد رفت و آمد نداشتیم ! کتابش رو ، روی میز گذاشت . + آره بهت حق میدم متعجب باشی چون مدت زیادی اصلا با خانواده پدریت رفت و آمد نداشتی . چند روز بعد از اینکه تو رفتی شمال بی بی اومد اینجا ، بنده خدا خیلی دلخور بود ، حقم داشت . خیلی با ، بابات صحبت کرد . بابات هم نرم شد و با بی بی رفت خونه عموت کدورت ها خداروشکر رفع شد و قرار بر این شد که چند وقت دیگه همگی باهم بریم مسافرت بلکه هرچی رنجش هست بین خانواده از بین بره . عمت هم گفت که توی این مدتی که باهام ارتباط نداشتیم علیرضا ... ببین دخترم ، پسر عمت سال هاست عاشقت بوده ، می خواسته توی سن هفده ، هجده سالگیت این موضوع رو مطرح کنه که اون اتفاقات افتاد و باعث شد که رفت و آمدمون قطع بشه . حالا که همه چیز درست شده علیرضا هم از موقعیت استفاده کرده و موضوع رو با مامانش در میون گذاشته . با بغض گفتم : - آ ... آخه . به سمتم اومد و دستم رو فشرد. + دخترم نمی خواد به خودت سخت بگیری . به عمت میگم که چند روزی بهت فرصت بده که فکر کنی . &ادامـــه دارد ...... ~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بانوی مهربانِ ایران، اینکه این خاک تن مطهر شما را در آغوش گرفته و انوار کرامت‌تان باریده بر سر ما، از نعمات دنیا ما را کافیست. مهربان خواهرِ سلطان، اولین زائر جامانده از زیارتِ علی بن موسی شمایید و قوت قلب تمامِ دلتنگ‌های در آرزوی زیارت که در کنجِ خانه‌های دور از مشهد، به انتظار یک دعوت نشسته‌اند و متوسل‌اند به پَر چادرتان. آن منتظرانی که بر سفره‌ی برادرتان متنعم‌اند و نمک این سفره‌ی نور از نگاه خواهرانه شماست
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِیجَةَ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُ
حضرت معصومه سلام الله علیهم از مدینه به امر ولایی امام رضا علیه السلام به طرف ایران حرکت کرد. خودِ امام رضا ع برا غلام خانم نوشتند. باعزت و احترام ویژه‌ای ، خواهرم حضرت معصومه‌رو بیار خراسان. بی‌بی رسیدند ساوه، اونجا بیمار شدند. پرسیدند تا قم چقدر راهه. جواب دادن: ده فرسخ بیشتر راه نیست.
یه خانم جوان بیمار رو آوردند قم. تا رسید به شهر قم ، چه عزت و احترامی کردند. موسی بن خزرج آمد. یه عده گل آوردند. گلاب آوردند. درستشم همینه ، دختر امام ، خواهر امام رضا ع داره میاد، عمه‌ی امام جواد ع داره میاد. عجب عزت و احترامی کردند ، یه عده از شدت شوق گریه می‌کردند. یه عده صلوات می‌فرستند.
امام میخام بگم یا فاطمه‌ی معصومه س ، اینجا یه پذیرایی از شما کردند. که هزاران سال در تاریخ ثبت می‌شه و برگه افتخار مردمه قمه. اما جان خالی بود ببینی ، یه دختر امام ، یه خواهر امام ، یه عمه‌ی امامی رو وارد شهری کردند، عجب احترامی کردند از دختر علی ع ، از خواهر امام حسین ع، از عمه‌ی امام چهارم . نگم یا بن الحسن.یه عده رفتند بالای بام خانه‌ها ، آنقدر سنگ میزدند که دختر ابی عبدالله صدا زد
بابا قرآن میخونه سنگا به او لب میخوره هرکدوم خطا میره به عمه زینب میخوره ای کاش به همین اکتفا می‌کردند. یه عده مأمور شدند که طعنه بزنند. هی صدا میزدند ، اینا خارجیند.
تنها راه نجات از گرفتاری‌های آخرالزمان، دعای زیاد و مداوم برای تعجیل در ظهور منجی عالم بشریت، حضرت ولیعصر علیه السلام است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا