+خوشبهحالاونایےکهوقتے#دلشونمیگیره
تنهابغلےکهباهاشآروممیشن
#بغلخداست(:♥️'
•『💞』
•
وقتیخداروداری!
وقتیهمهدلگرمیتتوزندگیخداست!
وقتیتنهارفیقتخداستوهمهامیدتبهخداست!
پسدلیلیبراغموغصهوجودنداره...!
لبخندبزنجانم...(:
تُوخداروداریبینتمومنداشتههات♡
#دلبرانہ
•『❗️』
•
کاشیکمبیشتررویحقالناسحساسبودیم
کوچکترینکارمون،نگاهمون،حرفمون
یاحتےراییکهمیدیممیتونهبزرگترین
حقالناسهاروگردنمونبندازه...
رفیقحقالناسباتوبهحلنمیشهها!!
#حرف_حساب
#🕊️زیارتنامه_شهدا🕊️
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات🌹
🍃🌹🍃🌹🍃
مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا
ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید
❤️❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
❤️❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
⚫️ شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهما السلام، محضر مبارک امام زمان علیهالسلام و محبین ایشان تسلیت باد.
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
12.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اللهم عجل لولیک الفرج
هدایت شده از ❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
•°🌱
#قرار_عاشقی
#سلام_ارباب_دلم
#حسینجان🥀
بهترین
راه
هماناست
که به تو
ختم شود ..
#صبحتونکربلایی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری
#شورای_نگهبان
#رئیسی
🌹 @Abalfazleeaam
مگر این باد خوش
از راه #عشق_آباد مے آید؟
ڪہ بوے عشق هاے ڪهنہ
از این باد مے آید...
#شهید_محمد_بلباسی
#شهید_رحیم_کابلی
#صبحتون_شهدایی
🌹💫
﷽
شب های جمعه گریه کنان کنج آن حرم
انگار صحن کرببلا رو به گنبدیم💔
بیهوده نیست خیل گدا دارد این حرم
حال و هوای کرببلا دارد این حرم🕊
#وفاتحضرتعبدالعظیمعتسلیتباد
🖤🖤🖤
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #صد_هفتاد_یکم
#فصل_پانزدهم
مهدی را بوسیدم و سعی کردم آرامَش کنم. گفتم: «چه حرف هایی می زنی تو. خیلی زندگی را سخت گرفته ای. این طورها هم که تو می گویی نیست. کنسرو سهمیه توست. چه آنجا، چه اینجا.»
کنسرو را دور از چشم مهدی از توی داشبورد درآورد و توی صندوق عقب گذاشت.
گفت: «چرا نماز شک دار بخوانیم.»
ماه آخر بارداری ام بود. صمد قول داده بود این بار برای زایمانم پیشم بماند؛ اما خبری از او نبود. آذرماه بود و برف سنگینی باریده بود. صبح زود از خواب بیدار شدم.
بی سر و صدا طوری که بچه ها بیدار نشوند، یک شال بزرگ و پشمی دور شکمم بستم. روسری را که صمد برایم خریده بود و خیلی هم گرم بود، پشت سرم گره زدم. اورکتش را هم پوشیدم. کلاهی روی سرم گذاشتم تا قیافه ام از دور شبیه مردها بشود و کسی متوجه نشود یک زن دارد برف پارو می کند.
رفتم توی حیاط. برف سنگین تر از آنی بود که فکرش را می کردم. نردبان را از گوشه حیاط برداشتم و گذاشتم لب پشت بام. دو تا آجر پای نردبان گذاشتم. با یک دست پارو را گرفتم و با آن یکی دستم نردبان را گرفتم و پله ها را یکی یکی بالا رفتم. توی دلم دعامی کردم یک وقت نردبان لیز نخورد؛ وگرنه کار خودم و بچه ساخته بود.
بالاخره روی بام رسیدم. هنوز کسی برای برف روبی روی پشت بام ها نیامده بود.
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋
*مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا*
*ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید*
⤵️⤵️⤵️⤵️
🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی :
https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/
🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا:
*@rafiq_shahidam96*
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c