eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.9هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
19.9هزار ویدیو
277 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 قسمت: وضو گرفتم و نمازم را با صمد خواندم. بعد از نماز، صمد مثل همیشه یونیفرم پوشید تا برود. گفتم: «کاش می شد مثل روزهای اول برای ناهار می آمدی.» خندید و طوری نگاهم کرد که من هم خنده ام گرفت. گفت: «نکند دلت برای حاج آقایت تنگ شده...» گفتم: «دلم برای حاج آقایم که تنگ شده؛ اما اگر ظهرها بیایی، کمتر دلتنگ می شوم.» در را باز کرد که برود، چشمکی زد و گفت: «قدم خانم! باز داری لوس می شوی ها.» چادر را از سرم درآوردم و توی سجاده گذاشتم. صمد که رفت، بلند شدم و رفتم توی آشپزخانه. خانم های دیگر هم آمده بودند. صبحانه را آماده کردم. آمدم بچه ها را از خواب بیدار کردم. صبحانه را خوردیم. استکان ها را شستم و بچه ها را فرستادم طبقه پایین بازی کنند. در طبقه اول، اتاق بزرگی بود پر از پتوهایی که مردم برای کمک به جبهه ها می فرستادند. پتوها در آن اتاق نگهداری می شد تا در صورت نیاز به مناطق مختلف ارسال شود. پتوها را تا کرده و روی هم چیده بودند. گاهی بلندی بعضی از پتوها تا نزدیک سقف می رسید. بچه ها از آن ها بالا می رفتند. سر می خوردند و این طوری بازی می کردند. این تنها سرگرمی بچه ها بود. بعد از رفتن بچه ها شیر سمیه را دادم و او را خواباندم. 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋 *مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا* *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید* ⤵️⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: *@rafiq_shahidam96* http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-هـاربٌ‌مـنك‌‌الیـڪ ازتـوبِـھ‌سـوۍټـوپَنـاه‌میبـرَم(꧇ ...
بریم‌واسه‌محفل‌مون :)🌱
روزا ... یکی‌یکی‌میگذره " شب‌میدوه‌و‌صبح‌میرسه! صبح‌چشم‌هاشومیبنده وشب‌میرسہ🌙"
هرکدوم‌ازماها✋🏼 درپۍروزمرگۍهآۍخودمونیم! کہ‌چیکارکنم! فلان‌مشکل‌واسم‌پیش‌اومده!؟ تقی‌بہ‌توقی‌هم‌میخوره :/ ناامیدیہ‌گوشه‌ی‌اتاق‌کزمیکنیم [جسارت‌نشہ‌خدامیدونہ‌اول‌خودمومیگم]
غافل‌ازیہ‌آقایی‌کہ... روزوشب " آواره‌ی‌کوچه‌و‌خیابون این‌طرف‌و‌اون‌طرف‌میره "💔 نالہ‌میکنہ... گریہ‌میکنہ :)))
خداوکیلۍبرادل‌این‌آقاچیکارکردیم!؟💔 چہ‌کاربزرگۍانجام‌دادیم!؟ یکۍمیگہ‌یہ‌گناهوترک‌کردم.. بابامشتۍدمت‌گرم👌🏼 ترک‌یہ‌گناه‌براۍآقاجانمون‌‌واقعا‌خیلۍعالیہ(:
ولۍ . . . ترک‌همین‌یہ‌گناه‌کافیہ!؟. همسن‌و‌سالات‌‌‌برن‌مبلغ‌دین‌بشن.. تویہ‌گناهوترک‌کردی‌و‌تمام!؟ ترک‌یہ‌گناه‌عالیہ👌🏼 ولۍ‌آماده‌شدن‌براۍظہورخیلۍعالۍتره"♥️