بعد از تو بدجور گره به کار اربعینمون افتاد :)💔
#اربعین
#امام_حسین
قد و قامت
چادرم را ببین...
من برای #ظهورت
چون کوه ایستاده ام •••✌️
❤️اللهم.عجل.لولیک.الفرج❤️
7.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چـندروزیاسـتکـه
تـامیشـنومحـرفـشرا
{" اربـعیـن ،کـربوبـلا "}
ایـندلمـنمیـریـزد...🥀
#اللهمارزقناحرم
#حاج_مهدی_رسولی
#اربعین
🌹#معرفی_شهیدچهل_وهفتم🌹
💥امروز سالروز شهیدی است که #امام_زمان(عج) را دیدار کرد
🔸شهیدی که از همه جای #جهان برای زیارت قبر مطهرش به بهشت زهرا(س) می آیند
🌹شهیدی که شهدای عزیزی مث #آوینی و #چمران از او خاطره ها دارند
💓شهیدی که در نهایت به انتظار #قیام_مولایش آرام گرفته است
✅جهت آشنایی با #زندگی_نامه و #وصیتنامه این شهید #امام_زمانی به گروه تب نوحه با شهدا مراجعه کنید ↙️
✨ابر گروه تب نوحه باشهدا✨
http://eitaa.com/joinchat/2108555275C470f942936
─┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅─
🌹
#در_محضر_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حاج_حسین_خرازی
سعیمان این باشد ڪہ
خاطره #شهدا را در ذهنمان زنده
نگهداریم و #شهدا را به عنوان
یڪ الگو در نظر داشته باشیم
ڪہ #شهدا راهشان راه انبیاست
و پاسداران واقعی هستند ڪہ
در این راه #شهـید شدند ...
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
🖤🖤🖤🖤
@rafiq_shahidam96
🥀🥀🥀🥀
@shahid__mostafa_sadrzadeh1
🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
[چادر]
شربت شهادتو سر کشیدی
که من چادر از سرم نکشم
مطمئن باش خونت هدر نمیره
جوری که دوست داری تا تهشم....😊✌️🏻
#یـــازیـــنــب_کـــبری
❣یـــازهــرا سـلام الله عـلـیها❣
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
🖤🖤🖤🖤
@rafiq_shahidam96
🥀🥀🥀🥀
@shahid__mostafa_sadrzadeh1
🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
سلام✋ خدمت همه دوستان عزیز🌸💗
امشب شروع پارت گذاری رمان جدیدمون هست.😍
#رمان♥️او را♥️
امید وارم که با ما همراه باشید اوایل رمان ممکن براتون جالب نباشه امادرادامهعالیهان شاءالله خوشتون میادپیشنهاد میکنم #حتمادنبالکنید 🌹🌱
بسم رب المهدی...💕
🔷 #او_را ... 1
سنگینی نور خورشید،
مجبورم کرد چشمام رو باز کنم.
هنوز سرم درد میکرد.
پتو رو تا بالای سرم کشیدم و دوباره به زیرش خزیدم.
چشمام دوباره گرم خواب میشدن که این بار صدای در
و به دنبالش قربون صدقه های مامانه که خواب رو از سرم بیرون کشید.🙄
-ترنم...مامان جان بهتری؟
دیشب اومدم بالاسرت تب داشتی، باز الان تبت یکم پایین اومده.
چند بار آخه بهت بگم شب موقع خواب،پنجره ی اتاقتو باز نذار!!
اونم تو این هوا❄️
خوابتم که سنگین😴
طوفانم بیاد بیدار نمیشی!!
میبینی که وقت مریض داری ندارم،
هزار تا کار ریخته رو سرم...😒
-مامان جونم، بهترم. شماهم یکم کمتر غر غر کنی، سر دردم هم خوب میشه!😬
مامان اخمی کرد و با دلخوری به سمت در رفت،
-منو نگا که الکی واسه تو دل میسوزونم...
پاشو بیا صبحونتو بخور، یه کم به درسات برس.
من دارم میرم مطب،
ناهارتم سر ظهر گرم کن بخور.
اگه بهتر نشدی عصر حتماً برو دکتر،
مثل بچه ها میمونی، همش من باید بگم این کارو بکن، اون کارو نکن.
خداحافظ
با مردمک چشم، مامان رو بدرقه کردم و وقتی خیالم از رفتنش راحت شد،
دوباره به تخت خواب گرم و نرمم پناه بردم .💤
🔹بار سوم که چشم باز کردم،
دیگه ظهر رو هم گذشته بود.
دلم میخواست باز بخوابم اما ضعف و گرسنگی امونم نمیداد.
از اتاق بیرون رفتم و به آشپزخونه پناه بردم ...
"محدثه افشاری"
🔹 #او_را ... 2
یخچال رو که باز کردم،
میوه بود و آبمیوه و شیر و...
هرچیز جز غذا😕
پس منظور مامان غذاهای فریزری بود که هر وعده داغ میکنم و میخورم.... چه دل خوشی داشتم که فکر کردم برای دختر مریضش سوپ پخته😒
اگر منم یکی از بیمارای مطبش بودم،
احتمالاً بیشتر مورد لطف و محبتش واقع میشدم...
بعد از خوردن غذا به اتاقم برگشتم، هنوز نیاز به استراحت داشتم...
📱چشمم به گوشیم که خورد، تازه یادم افتاد از صبح سراغش نرفتم...!
42 تماس
و 5 پیامک
از سعید... 💕
واااای...من چرا یادم رفته بود یه خبر از خودم به سعید بدم😣
از پیامک هاش معلوم بود نگرانم شده، سریع دستمو روی اسمش نگه داشتم و گزینه ی تماس رو زدم...
-الو ترنم؟؟
معلومه کجایی؟؟
چرا هرچی زنگ میزنم جواب نمیدی؟؟ 😠
-سلام عزیزدلم،
خوبی؟
ببخشید خواب بودم!
-خواب؟؟
تا الان؟؟
-باور کن راست میگم سعید...
دیشب که با اون وضع برگشتم خونه و خسته رو تخت خوابم برد،
پنجره اتاق باز مونده بود،
سرما خوردم 😢
اصلا حال ندارم ...
-جدی میگی؟؟
فدات بشم من.
الان میام پیشت...
-سعییییید نه 😰
بابا بفهمه عصبانی میشه.
-از کجا میخواد بفهمه خانومی؟
مگه اینهمه اومدم، کسی فهمید؟😉
-خب نه
ولی...
-ولی نداره که عسلم.
اعصابم از دست این اخلاق سعید خورد میشد.
هیچ جوره نمیشد از سر بازش کرد...
هرچند دوستش داشتم اما فقط اجازه داشتیم مواقعی که خود مامان یا بابا بودن،
تو خونه باهم باشیم،
اما سعید به این راضی نبود و هروقت که دلش میخواست پیداش میشد🙄...
"محدثه افشاری"