#سیره_شهدا
✍به #نماز خیلی اهمیت می داد ، با تعمق #قرآن می خواند ، با تصرع #مناجات می کرد و در دعا کمتر تقاضای مادی داشت .
او عاشق و دلباخته #خدا بود و در وصف این عشق ، سندی بهتر از جسد خونین او نیست .
💠در دفتر سپاه اتاقکی بود که او اغلب در آنجا مشغول #دعا بود ، خیلی #اشک می ریخت ، انگار دنبال گمشده ای می گشت .
هرگز سوز و اشک او را در مناجاتش فراموش نمیکنم ، #عبادات او خالصانه بود.....
#شهیدعلیرضا_نوبخت
📚امام سجاد و شهدا ، ص51
❤️❤️❤️❤️
شهید ابراهیم هادی و شهدای بهبهان
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌹🌹 #سیره_شهدا
🌸 نگاه جالب شهید به رضایتمندی پدر....
📝 چند روز بود که شاد میدیدمش. با خودم گفتم شاید هدیه یا چیزی گیرش اومده ، که اینطور خوشحاله... اما وقتی علت شادیاش رو ازش پرسیدم ، گفت: تو نمیدونی پدرم به من چی گفت! حرفی زد که انگار دنیا رو بهم ببخشیده...
بابام بهم گفت: من از تو راضی ام ... وقتی پدرم از من راضی است، میخواهی خوشحال نباشم؟!!!
📌 خاطرهای از روحانی شهید محمدزمان ولیپور
📚 کتاب مسافر ملکوت ، صفحه 7، کانال خاطرات کوتاه شهدا: خاکریز
❤️❤️❤️❤️
@ebrahimh
#سیره_شهدا 🕊
🌷شهیدابراهیم هادی
بيشتر دوستان و بستگان ابراهیم می گویند: در آن دوران کثیف كه فساد همه جا را گرفته بود، اگر ابراهیم نبود معلوم نبود وضعيت ما چه مي شد؟!
او ما را اول جذب زورخانه و ورزش می کرد،بعد ما را هیئت می برد.
او دلسوزانه برای هدایت نزدیکان وقت می گذاشت...
🌷یادش با ذکر #صلوات
❤️❤️❤️❤️
@ebrahimh
#سیره_شهدا
بدجوری زخمی شده بود ، به خاطر مجروح شدن به قم انتقال داده شده بود .
سر و صورتش به شدت سوخته بود ، اما فقط ۳ روز در قم ماند .
زمانی که می رفت گفتم ،
مادر جان! ، زخمی هستی ، بمان تا حالت خوب شود .
در جوابم گفت ،
اگر صد بار مارا بسوزانند و خاکسترمان را بر باد دهند ، دوباره زنده می شویم و به جبهه خواهیم رفت.....
#شهیدحسن_احمدی
📕 رسم خوبان ، ج2 ص75
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
❤️❤️❤️❤️
@ebrahimh
#سـیـره_شـہـدا
🍽 بعد از شام هر چه به ابراهیم گفتند که بیا و برای فرماندهان دعای توسل بخوان قبول نکرد، او با ناراحتی میگفت: من دعای خودم را خواندم!
👥👥 جلسه به پایان رسید و همه آماده بازگشت به محل قرارگاه و لشکر ها شدند.
🚗 حاج حسین میگفت: وقتی سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم، یک بسته را به ابراهیم دادم و گفتم:
برایت نان و کباب آوردم!
🍃 ابراهیم همینطور که پشت فرمان نشسته بود، نان و کباب را از من گرفت و با دست دیگر از شیشه ماشین به بیرون پرت کرد!
🍃بعد هم گفت: من با بسیجی ها نان و سیب زمینی خوردم. بگذار این غذا را حیوانات بیابان بخورند.
🍃چیزی نگفتم ، ابراهیم چند لحظه بعد گفت: تمام ما بسیجی هستیم، وای به روزی که غذای بسیجی و فرمانده تفاوت داشته باشد، آن موقع کار مشکل می شود...
🌷 #شهید_ابراهیم_هادی
🌷یادش با ذکر #صلوات
❤️❤️❤️❤️
@ebrahimh
#سیره_شهدا
از دیگر ویژگی های ابراهیم این بود که از «خودنمایی و جلوه کردن» جلوی دیگران بیزار بود.
درمیان جوانان و نوجوانان، خودنمایی کردن یکی از ویژگی هاست. یعنی جوانان دوست دارند جلوی دیگران جلب توجه کنند. دوست دارند شغل خوب و شاید کار مدیریتی داشته باشند.
اما ابراهیم اینگونه نبود. وقتی انقلاب پیروز شد مرحوم آقای داوودی که دوست و مربی ابراهیم بود به او پیشنهاد کرد که وارد سازمان تربیت بدنی شده و کار مدیریتی قبول کند ولی ابراهیم کار مدیریتی را نپذیرفت.
👈 ابراهیم همیشه میگفت
هرکسی ظرفیت مشهور شدن نداره! مهمتر از مشهور شدن اینه که، آدم بشیم!
#شهیدابراهیم_هادی
📕 سلام بر ابراهیم2
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
❤️❤️❤️❤️
@ebrahimh
#شهید_همت 🌸 #سیره_شهدا
اگرما هواےنفس راڪنار نگذاریم ڪارهایے ڪہ انجام میدهیم هیچ فایدهای نخواهد داشت،چرا؟
چون ڪارمان درجهت رضای خدا نیست
و ماخودمان را گم میکنیم..
"به روایت همت ص۱۸۲"
•┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈•
@ebrahimh
#سيره_شهدا
🌹#ارتباط_باجوانان
☘نوجوان که بود کلاس زبان میرفت ، هم از بقیه بچه ها قویتر بود و هم شاکرد اول مدرسه...
دم درب خانه تابلویی زده بود و روش ندشته بود : کلاس تقویتی درس زبان در مسجد امام علی (ع)...
ساعت دو تا چهار ، هزینهٔ هرساعت ۱۰ تا صلوات ؛ قبولی با خـــــدا ....
علی بابرگزاری این کلاسها خیلی از بچه های محل رو جذب مسجد کرد...
📎جای خالیتان به این راحتیها پرنخواهدشد😔
🌹🕊#سردارشهید_علی_هاشمی
✨فرمانده قرارگاه فوق سری نصرت
🍃 @ebrahimh
#سید_علیرضا_مصطفوی🌹
زندگی اش شده بود #مسجد. همه کارش شده بود #کارفرهنگی.
می گفت:
"اگر یک نفر از این بچه ها را با #خدا و #مسجد آشنا کنم برای من بس است."
حدیث معروف پیامبر به علی(ع) را می خواند:
یاعلی اگر یک نفر به واسطه تو #هدایت شوداز آنچه آفتاب بر آن می تابد برتر است.
می گفتیم:
"سید، اینقدر برای بچه ها کار نکن! اینقدر اردو و تفریح نبر! اگر مشکلی پیش بیاد پدر و مادر اینها رهایت نمی کنند."
می گفت:
"اشکال نداره. خیلی از این بچه ها با آمدن به اردو و تفریح #مسجدی شدند. ما هم توکل می کنیم بر خدا و سعی می کنیم کارمان را درست انجام دهیم."
#سیره_شهدا
#کارفرهنگی🌸🍃
📕کتاب همسفرشهدا
💫💫💫💫
@ebrahimh
💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🏴🏴🏴🏴🏴
#حب_الحسین_یجمعنا
#سیره_شهدا🍃
✨چند ماهی بود که قصد #ازدواج داشتم اما چون پول کافی نداشتم موفق به این کار نمیشدم.
متوجه نشدم کیوان از کجا میدانست که مشکل مالی دارم چون به کسی این موضوع را نگفته بودم. روز قبل از اعزام به جبهه آمد دم در خانهمان مبلغ 3 هزار تومان به من داد و گفت:
« این تموم کمکی بود که میتونستم بهت بکنم.»
بعد هم گفت: اگه زنده موندم، هر وقت داشتی پس بده اما اگر خدا توفیق داد و شهید شدم نوش جانت🌹
🍃 پول را همراه یک جلد قرآن مجید به من داد...
#شهید_کیوان_تاجیک🌷
ولادت : ۱۳۳۸/۶/۱۲ قرچک ، تهران
شهادت : ۱۳۶۲/۸/۱۳ پنجوین
🌷یادش با ذکر #صلوات
🖤🖤🖤🖤
@ebrahimh
🖤🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
#سیره_شهدا 💚
اولین غذایی که بعداز عروسیمان درست کردم استانبولے بود👌🌹
از مادرم تلفنی پرسیدم!
شد سوپ..🍲😢😅
آبش زیاد شده بود ...
منوچهر میخورد و به به و چه چه میکرد...☺️❤️
روز دوم گوشت قلقلی درست کردم!
شده بود عین قلوه سنگ...😐🤦🏻♀😅
تا من سفره را آماده کنم منوچهر چیده بودشان روی میز و با آنها تیله بازی میکرد قاه قاه میخندید...😶😂😂🤔
❤️👈🏻و میگفت : چشمم کور دندم نرم
تا خانم آشپزی یاد بگیرن هر چه درست کنن میخوریم حتی قلوه سنگ👩🏻🍳😌🌹
#همسرشهید_منوچهرمدق
🌷یادش با ذکر #صلوات
🖤🖤🖤🖤
@ebrahimh
🖤🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c