✍انسان مقدس به مناسبت سالروز شهادت خلبان شهیدی که در آمریکا تحصیل کرد هنگام امضا پایان نامه اش در اتاق افسر نماز اول وقتش را خواند و در دفاع از اسلام و انسانیت در جنگ تحمیلی جان خودش را فدا نمود شهید عباس بابایی... #شهید_عباس_بابایی @rafiq_shahidam96 #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها

📹وداع پدر شهید عباس بابایی با پیکر فرزندش؛ سالروز شهادت سرلشکر خلبان عباس بابایی گرامی باد‌💔 #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها @rafiq_shahidam96 #رفیق_شهیدم

🎧 الوِداع ماهِ مُــحَرّم مـاهِ گِــریِه مـاهِ ماتَــم حَسـرَتِش رویِ دِلَـم موند کِه شَـباش بِمـیرَم از غَـم کـاش میـشُد بَرات بِـمیرَم... 😭 🎙کربلایی سید_امیر_حسینی الوداع_ماه_محرم #محرم #امام_حسین #اربعین 📌گوش کنید مناسبه امشبه 😔

وضو قبل خواب فراموش نشه!'😴

. 🕊 تلاوت آیات‌ قرآن ڪریم ؛ ۩ بــِہ نـیّـت‌         برادرشھیدابراهیم‌هادے 🌿' #صفـــ۵۳ــفحه 📚                              •﴿رفیق‌شھیدم‌ابراهیم‌هادے‌‌﴾•

•~﷽‌~• و ســــــــلام بـــــــــر✋ نــگـــاه هـــایــــے کــــہ تـــــا ابـــــــد بــــــر مـــــا دوختـہ شـده اند🌸 #شهید‌_براهیم‌_هادی🕊 #صــبـــحـتـون_شـهــدایی🌹 #مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم @rafiq_shahidam96

🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 🦋🦋🦋🦋🦋🦋 🦋﷽‌🦋 در مــحضر شہــ🕊ـــــدا 🦋 و ســــــــلام بـــــــــر✋ نــگـــاه هـــایــــے کــــہ تـــــا ابـــــــد بــــــر مـــــا دوختـہ شـده اند🌸 #شـهید‌_ابــراهـــیم‌_هــادی🕊 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 ‌قهرمان من برادر شهیدم رفیق آسمانی من سرباز آقا امام زمان #شهید_ابراهیم_هادی اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #رفیق_شهیدم @rafiq_shahidam96

عاقبت‌درحسرت‌یڪ‌آرزودِ‌ق‌میکنم؛ اربعین، پای پیاده، از نجف تا کربلا💔 #امام_حسین #کربلا

ای شهیدان‌، عشق‌ مدیون‌ شماست هر چه‌ ما داریم‌ از خون‌ شماست! #شهیدابراهیم‌هادی♥️ .@rafiq_shahidam96 #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #رفیق_شهیدم

🍃 همیشه آیه وَ جَعَلْنا...را زمزمه مےکرد گفتم:آقا ابراهیم این آیه براے محافظت درمقابل دشمنه؛ اینجا که دشمن نیست! نگاهےکرد وگفت: دشمنے بزرگترازشیطان هم وجود داره! #سلام_بر_ابراهیم #رفیق‌شهیدم #مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی @rafiq_shahidam96

هرسال همین روزا دلشوره میگیرم آقا نگرانم باز اگه نیام میمیرم💔 #اربعین🖤

سلام‌بر ابراهیم شوخ‌طبعی‌شهیدهادی براي مراســم ختم شهيد شهبازي راهي يكي از شهرهاي مرزي شديم. طبق روال و سنّت مردم آنجا، مراسم ختم از صبح تا ظهر برگزار ميشد. ظهر هم براي ميهمانان آفتابه و لگن ميآوردند! با شســتن دستهاي آنان، مراسم با صرف ناهار تمام ميشد. در مجلس ختم كه وارد شدم جواد بالای مجلس نشسته بود و ابراهيم كنار او بود. من هم آمدم وكنار ابراهيم نشستم. ابراهيم و جواد دوســتاني بســيار صميمي و مثل دو بــرادر براي هم بودند. شوخيهاي آنها هم در نوع خود جالب بود. در پايان مجلس دو نفر از صاحبان عزا، ظرف آب و لگن را آوردند. اولين كسي هم كه به سراغش رفتند جواد بود. ابراهيم در گوش جواد، كه چيزي از اين مراسم نميدانست حرفي زد! جواد با ّ تعجب و بلند پرسيد: جدي ميگي؟! ابراهيم هم آرام گفت: يواش، هيچي نگو! بعد ابراهيم به طرف من برگشــت. خيلي شــديد و بــدون صدا ميخنديد. گفتم: چي شده ابرام؟! زشته، نخند! رو به من گفت: به جواد گفتم، آفتابه رو كه آوردند، سرت رو قشنگ بشور!!😂😂 چند لحظه بعد همين اتفاق افتاد. جواد بعد از شســتن دســت، سرش را زير آب گرفت و... جواد در حالي كه آب از ســر و رويش ميچكيد با تعجب به اطراف نگاه ميكرد. گفتم: چيكار كردي جواد! مگه اينجا حمامه! بعد چفيهام را دادم كه سرش را خشک کند! این‌حکایت‌ادامه‌دارد 🌱 #سلام_بر_ابراهیم #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #رفیق_شهیدم @rafiq_shahidam96

🍃🌸🍃 🕋🌴 مناجات با خدا🔮 خدایا گناهان بر من لباس خواری پوشانده😭 استغفرالله ربی واتوب الیه «#اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج» •┈••✾💠🌸🦋🌸💠✾••┈• ڪپی‌با‌ذڪرصلوات‌براے‌ظهور‌قائم #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها @rafiq_shahidam96 #رفیق‌شهیدم