eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
1.5هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
11.3هزار ویدیو
136 فایل
🌻مشڪݪ ڪارهاے ما اینست ڪہ بـراے رضاے همہ ڪار میڪنم اݪا رضاے خدا . @rafiq_shahidam #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم ارتباط با خادم کانال 👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
. 💚 . «الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ كَمَالَ دِينِهِ وَ تَمَامَ نِعْمَتِهِ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ» . اگر غدیر فراموش نمیشد..؛ نه مادری لای در میموند نه حسینی میرفت گودال نه دختری یتیم میشد نه خواهری اسیر.. .. ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 یاد زنده است و باید هم این بقای نام و یاد شهدا را ما به صورت یک امر مهم دنبال کنیم. چون شهیدان حامل بشارتند: وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون. شهیدان به ما میگویند شما خوف و حزن نداشته باشید. نعمت الهی را، لطف الهی را، برکات الهی را در مقابل چشم ما نگه میدارند و این آن چیزی است که ما امروز به آن احتیاج داریم. 💖💖💖💖 1400/5/6 @rafiq_shahidam96 https://www.instagram.com/p/CR243xooCyG/?utm_medium=share_sheet
༻ 💢سال ۱۳۵۴ بود. من با یکی از دختران محله، مخفیانه دوست شدم. آن زمان حدود هفده سال داشتم. در یک ساعت خلوت، داشتم توی کوچه با همان دختر حرف می‌زدم. محو صحبت بودم و به اطراف و پیرامون خودم توجه نداشتم. یکباره دیدم که ابراهیم از سر کوچه به سمت ما می‌آید! 🔸رنگ از چهره‌ام پرید، دیگر کار از کار گذشته بود. او متوجه ما شد. من آمدم کنار دیوار و در فاصله‌ی یک متری کنار آن دختر ایستادم. ابراهیم همان‌طور که از جلوی ما عبور می‌کرد، در حالی که سرش پایین بود سلام کرد. جواب سلام را دادم و دیگر چیزی نگفتم. رنگ صورتم پریده بود. ابراهیم توقف نکرد. هیچ حرفی نزد و آرام از کوچه عبور کرد. نمی‌دانید چه استرسی به من وارد شد. اگر توی همان کوچه همان‌جا مرا می‌زد، این قدر ناراحت نمی‌شدم. 🤯 اگر پدر و مادرم می‌فهمیدند، اینقدر نگرانی نداشتم که ابراهیم ماجرای ارتباط ما را فهمید. او بهترین دوست من بود. شب و روز با او بودم. او استاد کشتی و والیبال من بود. او مرا به جمع والیبالیست‌ها کشاند. من هرچه اعتبار داشتم به خاطر او بود آن شب خواب نداشتم. فردا اگر ابراهیم من را ببیند چه می‌گوید؟ اگر مرا در میان بچه‌ها تحویل نگیرد؟ این افکار داشت مرا دیوانه می‌کرد. آن شب خیلی طولانی شد. 🏡صبح که شد اولین جایی که رفتم منزل ابراهیم بود. در زدم. آمد دم در و مثل همیشه سلام و علیک گرمی داشت. انگار نه انگار که اتفاقی افتاده! من سکوت کردم. ابراهیم هم چیزی نگفت. چند دقیقه‌ای گذشت. بغض گلویم را گرفت. گفتم: داش ابرام یه چیزی بگو. اصلا ً‌بزن توی صورتم، فحش بده. به من بگو بدبخت، این همه نصیحت کردم و ... ابراهیم انگار که چیزی ندیده و نشنیده گفت: «از چی داری حرف می‌زنی؟» گفتم: دیروز مگه ندیدی که من با دوست دخترم. 🔻پرید تو حرفم و گفت: «این حرفا چیه، من چرا باید سرت داد بزنم. تو شاید تصمیم داری با اون دختر ازدواج کنی. من که نباید مانع بشم.» بعد مکثی کرد و گفت: «شما هنوز همون دوست خوب ما هستی.» خیره شدم به صورتش بعد خداحافظی کردم و برگشتم. 💬 خیلی فکر کردم. این برخورد ابراهیم خیلی درس داشت. اون روز ساعت‌ها فکر کردم. شب بود که تصمیم خودم را گرفتم. یک راست رفتم سراغ اون دختر و گفتم: ببین دختر خانم، اکثر پسر‌هایی که با یه دختر رفیق می‌شن، قصدشون ازدواج نیست. اون‌ها افکار شیطانی دارن. عاقبت خوبی برای اون دختر ایجاد نمی‌شه. بعد چند نفر را مثال زدم و گفت: این‌ها زندگیشون تباه شد. ☘بعد گفتم: تو هم اگه می‌خوای در آینده، زندگی خوبی داشته باشی، دنبال این مسائل نرو. کسی که هر روز با یه پسر باشه در آینده و در زندگی مشترک مشکل پیدا می‌کنه بعد هم خداحافظی کردم و گفتم: شتر دیدی ندیدی. ما برای همیشه رفتیم. 🌀یک راست رفتم سراغ ابراهیم و کل ماجرا را برایش تعریف کردم. گفتم: من با این دختر می‌تونستم همه‌گونه ارتباط داشته باشم، اما رفتم و این حرف‌ها را بهش گفتم و برای همیشه خداحافظی کردم. انشاء‌الله تا وقتی که خدا کمک کنه دنبال این مسائل نمی‌رم. 🤲ابراهیم سکوتش را شکست و گفت: «برو دعایش را به پدر و مادرت بکن. اگر شیر پاک مادرت و لقمه حلال پدرت نبود، مطمئن باش این کار را نمی‌کردی.» 💐 ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
┄═❁๑🍃๑💗๑🍃๑❁═┄ 🙏 🔹بعضی انسانها به زمین آمده اند تا زمین قابل تماشا شود. 😥🥺 @rafiq_shahidam96 🔹 آمده اند که تاریخ؛ شکوه شرافت و آزادگی نفس شان را به نظاره بنشیند. 🌷 🔹 آمده اند تا آبرو و اعتبار دنیا باشند.. اصلا زمین.....🌍 از آمدن بعضی انسان ها به خود می بالد. 😌 🔹و قهرمان همیشه سرفراز ما 🌷 که یکی از این بهترین ها شناخته شده است. 🍃 فرمانده قلبها شهید ابراهیم هادی 🔸کسی که زندگی الهی پیدا کند وجودش خیر می شود...🌿 لحظه لحظه حضور او .... انسان ها را متحول می‌کند 👌👌 همنشینی با ابراهیم..... 😊 این را به همه اثبات کرد...👌 1400/9/2 @rafiq_shahidam96 https://www.instagram.com/p/CWnlsdWohyc/?utm_medium=share_sheet
┄═❁๑🍃๑💗๑🍃๑❁═┄ @rafiq_shahidam96 🌀کسی که دنبال عزت خدایی است نخست باید با خدایش رفاقت کند؛ باید از خیلی چیز‌ها بگذرد،👌 حساب و کتاب خیلی موارد را بکند و حواسش باید خیلی به زندگی و اطرافیانش باشد. خدا دست کسی را می‌گیرد✋ که دستانش را برای بندگی باز کرده است🙏 و دست نیازمندان و گرفتاران را گرفته باشد. 👌وارد شدن به این مسیر کار سخت و دشواری است🥵 که زمینه‌اش و است.👌 @rafiq_shahidam96 ☘باید زندگی‌ات را وقف خدایت کنی، ⁦✌️⁩از خودش بخواهی تا او دستگیرت باشد🤲 درست شبیه کاری که شهید🌷🌷🌷 کرد. او در زندگی‌اش تنها با خدایش معامله می‌کرد. نزدیک‌ترین رفیقش پروردگارش بود😭💯 و در آخر خدا، ابراهیم را در زمره عزتمند‌ترین و محبوب‌ترین بنده‌هایش قرار داد.👌💯 1400/9/7 @rafiq_shahidam96 https://www.instagram.com/p/CWzzgmWI7rc/?utm_medium=share_sheet
🔺شهید در یکی از مغازه ها مشغول کار بود. یک روز در وضعیتی دیدمش که خیلی تعجب کردم. دوکارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود. جلوی یک مغازه کارتن ها را روی زمین گذاشت. وقتی کار تحویل تمام شد جلو رفتم و سلام کردم. بعد گفتم: آقا ابرام برای شما زشته، این کار باربرهاست نه کار شما! نگاهی به من کرد و گفت: کار که عیب نیست، بیکاری عیبه، این کاری هم که من انجام میدم برای خودم خوبه، مطمئن میشم که هیچی نیستم. جلوی غرورم رو می گیره! گفتم: اگه کسی شما رو اینطوری ببینه خوب نیست! شما ورزشکاری و... خیلی ها می شناسنت. ابراهیم خندید و گفت: ای بابا، همیشه کاری کن که، اگه تو رو دید خوشش بیاد نه مردم! ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝