eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
1.5هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
11.2هزار ویدیو
136 فایل
🌻مشڪݪ ڪارهاے ما اینست ڪہ بـراے رضاے همہ ڪار میڪنم اݪا رضاے خدا . @rafiq_shahidam #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم ارتباط با خادم کانال 👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام امام زمانم 🌻 خدا کند که مرا با خدا کنی آقا؛ ز قید و بندِ معاصی رها کنی آقا دعاے ما به درِ بسته می خورد، ای کاش خودت برای ظهورت دعا کنی آقا بیا که فاطمہ در انتظار دستانت نشسته تا حرمش را بنا کنی آقا 🤲 (عج) ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
📆 🔆امروز ۲۹ دی ماه ۱۴۰۰ مصادف با ۱۶ جمادی الثانی 📖ذکر روز چهارشنبه : یا حی یا قیوم (۱۰۰ مرتبه) ✅ذکر روز چهارشنبه موجب عزت دائمی می‌شود. 🌷سالروز شهادت: 🕊اولین شهید مدافع حرم شهید محرم ترک 🕊شهید مدافع حرم محمود رضا بیضایی 💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹 ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
خدايـا . . . من صدايت مي زنم چرا که جز خودت هيچکس را گره گشاي مشکلاتم نميدانم. من “تو” را دارم و دلي که . يقين دارد به بودنت . . . يقيني که آرامم مي کند : يقين دارم خـدايم مرا رهـا نخواهد کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید حجت الله رحیمی: جنگ نرم مثل خمپاره 60 میمونه،نه صدا داره نه سوت... فقط وقتی متوجه میشی که رفقیت نه مسجد میاد نه! ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
🌷 ▪️از جبهه به سمت تهران برمی‌گشت، راننده‌ی اتوبوس آهنگ ترانه گذاشت تا بدین وسیله خوابش نبرد، ابراهیم برای اینکه کار بد او را گوشزد کند، قرآن را باز و شروع کرد بلند بلند قرآن خواندن! راننده آهنگ را خاموش کرد! این طور هم راننده خوابش نبرد و هم آهنگ پخش نشد✌️ ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 🌺خاطرات بسیارشیرین،زیبا وجذاب برادر آقای علی عاشوری از رزمندگان دوران دفاع مقدس از استان قم واز همرزمان شهید دکتر چمران تحت عنوان خاکیان افلاکی🌺 هر روز یک قسمت از خاطرات قسمت : ( سوم) https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
قسمت سوم: داخل مینی بوس ها، منتظر بودیم که برادر پاسداری آمد داخل، گفت: مسؤول این افراد کیست؟ بلند شدم گفتم: من، آن برادر پاسدار گفت: بیا پایین، رفتم پایین، مسؤول ایست و بازرسی به من گفت: از کدام شهر آمدید؟ گفتم: از شهر قم، گفت: خوش آمدید. وقتی لیست نفرات همراهم را دید گفت: می¬دانید شهر در زیر آتش دشمن است؟ نباید داخل شهر بروید. شما از این کمربندی می¬روید به یک منطقه می¬رسید به نام "حصیر آباد" آنجا یک مدرسه بنام شهید جلالی هست. در آن مدرسه مستقر می¬شوید و سعی کنید در هر کلاس بیشتر از پنج نفر نباشید، چون احتمال بمباران هوایی و یا فرود گلوله های توپ دشمن هست. برگشتم و سوار مینی بوس شدم و حرکت کردیم. نیم ساعت بعد رسیدیم به مدرسه شهید جلالی، درب را باز کردیم و هر پنج نفر داخل یک کلاس مستقر شدیم. شهر اهواز هم مثل شهر اندیمشک از طرف دشمن، گلوله باران می¬شد و هر گلوله¬ای که به زمین می¬خورد صدای آمبولانس ها به صدا در می آمد. من برای امنیت مدرسه جلوی درب وردی و اطراف نگهبان گذاشته بودم که به نوبت همه بچه ها نگهبانی می دادند و کلاس¬های ورزشی هم برقرار کردم. نکته جالب¬ این بود ما که برای جنگ با دشمن آمده بودیم، هیچ سلاحی به همراه نداشتیم بجز دوتا ام یک و یک قبضه برنو که بچه ها با خودشان آورده بودند و چند فشنگ کهنه! که این فشنگ¬ها هم ممکن بود بزنند(عمل بکنند) یا نه! با اسقرار در این مدرسه، کم¬کم مشکلات ما داشت شروع می¬شد. یکی از این مشکلات، رو به اتمام شدن تغذیه بود. هرکس برای تهیه آذوقه، با پولی که به همراه داشت، به مغازه¬های اطراف مدرسه می¬رفت خوردنی تهیه می¬کرد و بر می¬گشت. خیلی ها هم پولی برای تهیه آذوقه نداشتند باید فکری برایشان می¬کردم. انگار نهاد و سازمان و تشکیلاتی هم نبود تا از ما سراغی بگیرد و از وضعیت ما با خبر شود! دیگر بی آذوقه بودن حسابی داشت اذیت می¬کرد. لذا تصمیم گرفتم به دیدار فرمانده سپاه اهواز بروم و مشکلاتمان را با ایشان در میان بگذارم. با یکی از دوستان به سپاه اهواز رفتم. اول راه نمی¬دادند. با خواهش و تمنا با یک "برادر دژبان راهنما" رفتیم داخل، مسؤول دفتر فرماندهی سپاه اهواز گفتند: فرماده جلسه دارند. اگر کارتان واجب است صبر کنید تا جلسه تمام شود. چون چاره¬ای غیر از این انتظار نداشتیم، دو ساعتی نشستم تا جلسه تمام شد، به ما اجازه دادند رفتم داخل، فرمانده سپاه اهواز ابتدا با برخوردی بسیار خوب از من استقبال کرد و بعد از احوال پرسی و گرفتن اطلاعات از کم و کیف نیروهای مستقر در مدرسه، گفت: برای این¬که من کاری برای شما انجام بدهم، اول باید بیایم نیروهای شما را از نزدیک ببینم و شرط دومش این بود گفت: اگر شما تحت نظر سپاه اهواز قرار بگیرید کمکتان می¬کنم. من که جز این راه، چاره ای نداشتم قبول کردم. گفتم: هرچه شما بفرمائید. ما برگشتیم به مدرسه شهید جلالی؛ فرمانده سپاه اهواز نزدیک ظهر آمد وضعیت ما را بررسی کرد و گفت: تا وقت نماز امروز مشکل آذوقه شما را حل می¬کنم. با رفتن ایشان مشکل آذوقه ما حل شد و همه روزه از سپاه اهواز صبحانه و ناهار و شام برای ما می¬آوردند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌺🍃🌺🍃🌺 https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ادامه دارد