eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
1.3هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
7.6هزار ویدیو
84 فایل
🌻مشڪݪ ڪارهاے ما اینست ڪہ بـراے رضاے همہ ڪار میڪنم اݪا رضاے خدا . @rafiq_shahidam #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم ارتباط با خادم کانال 👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
*سلام علیکم* *بزرگوارانی که به دنبال مطالب زیبای شهدایی هستند وارد شوند*⏬⏬⏬ *اجرتون با شهدا همراه ما باشید با کانالهای مجموعه فرهنگی شهید ابراهیم هادی* فرهنگی شهید ابراهیم هادی # فرهنگی مجازی هادی دلها های واتساپ *مطالب سه گروه یکی هستش لطفاً بیشتر از یکی عضو نشین* ❤❤❤❤ *سردار شهید اسماعیل دقایقی❤*👇 https://chat.whatsapp.com/LsW5fiYr7MrIlA3SEAzRsy ❤❤❤❤ *گروه ابراهیم هادی❤ هادی دلها❤4*👇 https://chat.whatsapp.com/B96ojOyTtwGFGgkEa6H8S3 @rafiq_shahidam96 🍃🌹🍃🌹🍃 @shahid__mostafa_sadrzadeh1 ❤❤❤❤ *گروه ابراهیم هادی❤ هادی دلها❤5*👇 https://chat.whatsapp.com/DwHxiP7JJUiGSRYmMJuUJb
🥀 بسم رب علی علیه السلام🥀 🌺امروز روز جمعه متعلق به امام زمان عج است برای سلامتی و تعجیل در ظهور آقا. 🎁هدیه به امام ره و شهدا تعجیل در ظهور امام زمان عج و سلامتی رهبر عزیزمون و هدیه به تمامی شهدا و شهدای گمنام حاجت روایی عزیزان و هدیه به تمامی اموات عالم و پدران و مادران شهدا و اموات گروه و هدیه به روح پدر بزرگوارم ... به نیت ازدواج جوانان و سالگرد شهادت شهیدانی که در این ماه به شهادت رسیدن انشالله از همگی قبول باشد. 🕊شهادت شهید مدافع حرم "حیدر جلیلوند" 🕊شهدای حزب موتلفه شهیدان صادق امانی ، محمدبخارایی ،رضاصفارهرندی مرتضی نیکنژاد 🕊شهیدمدافع حرم مهدی بیدی 🕊شهید مدافع حرم اسدالله ابراهیمی 🕊شهید مدافع حرم مهدی ذاکر حسینی 💐 سالروز تشییع باشکوه و به یاد ماندنی ۱۷۵ شهید غواص و خط شکن در تهران 🕊شهید مدافع حرم سید علی منصوری 🕊شهید مدافع حرم سید رضا حسینی 🕊شهید مدافع حرم مهدی اسحاقیان 🕊شهید مدافع حرم عباس دانشگر 🕊شهید مدافع حرم مهدی نظری 🌷امروز خرداد ماه سالروز شهادت 🕊شهید مدافع حرم حسینعلی پورابراهیمی 🕊شهید مدافع امنیت حسن عشوری ختم قرآن برگزار می‌شود. 🌺🌺🌺🌺🌺 مهلت قرائت تا جمعه هفته آینده. 🌺🌺🌺🌺🌺 جزء ۱.✅ جزء ۲.✅ جزء ۳.✅ جزء ۴.✅ جزء ۵.✅ جزء ۶.✅ جزء ۷.✅ جزء ۸.✅ جزء ۹.✅ جزء ۱۰ جزء 11 جزء ۱۲. جزء ۱3. جزء ۱۴.✅ جزء ۱۵. جزء ۱۶. جزء ۱۷. جزء ۱8 جزء ۱۹. جزء ۲۰. جزء ۲۱. جزء ۲۲ جزء ۲۳ جزء ۲۴ جزء ۲۵. جزء ۲6 جزء ۲۷ جزء 28 جزء ۲۹.✅ جز ۳۰.✅ لطفا جزء مورد نظر را اعلام بفرمایید. @rogaye_khaton315 اجر همه شما بزرگواران با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام
✨ راههای لغزش اندیشه 💯 💯 و منابع تفکر از منظر قرآن 💫 ( قسمت چهارم ) زیبا🌷 🔷3. شتابزدگی‏ هر قضاوت و اظهار نظری مقداری معین مدارک لازم دارد 🗂و تا مدارک به قدر کافی در یک مسئله‌ جمع نشود هرگونه اظهار نظر، شتابزدگی و موجب لغزش اندیشه است. ✨قرآن کریم مکرر به اندک بودن سرمایه علمی بشر و کافی نبودنش برای برخی قضاوتهای بزرگ اشاره می‌کند ❗️و اظهار جزم را دور از احتیاط تلقی می‏‌نماید. مثلاً می‌فرماید : 👈وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا آن مقدار علم و اطلاعی که به شما رسیده اندک است و برای قضاوت کافی نیست. 💟امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند در قرآن بندگان خویش را با دو آیه اختصاص داد و تأدیب فرمود : ☝️یکی اینکه تا به چیزی علم پیدا نکرده‌اند تصدیق نکنند (شتابزدگی در تصدیق) { ادامه دارد 💫 } @rafiq_shahidam
∞♥️∞ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا و‌هرگز جز او پناهی نخواهی یافت ﴿کهف۲۷﴾ یا رب دل من در پناه توست بی تابم و قرار دلم یک نگاه توست 🌿¦⇠ 🌸¦⇠ ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
خودمونیما ولۍخوش‌بہ‌حال اون‌دلےکہ درڪ ڪرد بزرگترین گمشده‌زندگیشـــ . . .🥀 امامـ زمانشہ💔 اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گلزارشهدا🤲 التماس دعا🤲 ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍بسم الله الرحمن الرحیم😍 . القاری | 🍃💛 خدا كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش هنگام آفريد آنگاه بر عرش [قدرت] استيلا يافت براى شما غير از او سرپرست و شفاعتگرى نيست آيا باز هم پند نمى‏ گيريد التماس دعا🤲 ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای فرج به زبان شیرین کودکانه" « این عِـشـق سِن نمیشناسه » "العجل یابن الحسن" ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
غروب جمعه دعای سمات فراموش نشه😉♥️
in-jome-ham-raft-estedioii.mp3
3.34M
ذکر غروب جمعه ها آقام کجاست آقام کجاست  کربلایی سید رضا نریمانی ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مدرسه که میرفتم فکر می کردم، دلگیری بخاطر ننوشتن تکالیف فرداست! ولی الان فهمیدم تکالیفی که امام‌زمان(عج) داده بود یادم رفته😔 اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ... جمعه ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
*🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین* *✨ به روایت همسر* *قسمت 7⃣1⃣ و 8️⃣1️⃣* همیشه فکر می کرد برای بسیجی ها کم می گذارد حتی برای خدا. منتها دیگران این طور نمی گفتند. بخصوص خانواده های عباس ورامینی که با ما زندگی می کردند و بعدها خودش شهید شد. خانمش تعریف ها از ابراهیم می کرد که من تا به حال از کسی نشنیده بودم. به خودش که گفتم، ناراحت شد. گفتم :" ولی آخه یک نفر دو نفر نیستند که. هرکی از راه می رسد می گوید. " گریه اش گرفت و گفت : "تو نمی دانی، نیستی ببینی چطور یک پسر پانزده شانزده ساله قبر می کند، می رود توش می نشیند، استغاثه می کند، توبه می کند، گریه می کند. اگر اینها برای فرمانده شان نامه می نویسند، یا منتظرش هستند بیاید ببیند شان، یا اسمش از دهان شان نمی افتد، فقط به خاطر معرفت خودشان ست. من خیلی کوچک تراز این حرفهام.باور کن. " باور نمی کردم. چون خودم هم چیزها از ابراهیم دیده بودم و نمی خواستم به این سادگی از دستش بدهم. اما تنهایی مگر می گذاشت و عقرب ها. اولین عقرب را من در رختخواب مهدی کشتم. چند شب از ترس این که بچه را بزند اصلا خواب نرفتم. تمام رختخواب ها را می انداختم روی تخت، می رفتم می نشستم روش، خیره می شدم به عقرب ها که راحت، خیلی راحت می آمدند روی در و دیوار و همه جا برای خودشان راه می رفتند. هر جا پا می گذاشتم عقرب بود. آن روزها من نزدیک بیست و پنج تا عقرب کشتم. فقط این نبود. هفت هشت روز بعد یکی آمد در خانه را زد. ابراهیم نبود. می دانستم، او همیشه دو سه بعد از نصفه شب می آمد. چادرم را سر کردم، گفتم : " کیه؟ " جواب نداد. باز هم گفتم. هیچی به هیچی. که دیدم سایه مردی افتاده توی هال خانه. آنجا در زیاد داشت، از این درهای بلند آلومینیومی و تمام شیشه ای. سایه به ابراهیم نمی خورد. کلاه بخصوصی سرش بود. یک چیزی مثل چپق دستش بود. هر چی گفتم کیه، جواب نداد. نفسم بند آمده بود، سرم گیج رفت افتادم زمین. از هوش رفتم. ده بیست دقیقه ای طول کشید بیدار شدم. که باز دیدم سایه هنوز هست. رفتم کلید رو از توی قفل در آوردم، آمدم نشستم به نماز خواندن، دعا کردن. نماز را درست نمی خواندم، وسطش متوجه می شدم، سوره حمد را نخوانده ام. از هر جا که بودم شروع می کردم به خواندن ساعت سوره حمد. قلبم داشت از جایش کنده می شد، که ابراهیم آمد، ساعت نه شب. گفت :" چرا امشب رنگ به روت نیست؟ چی شده باز؟ از دست من ناراحتی؟ " گفتم :" دزد، دزد آمده بود. " خیلی سعی کردم قرص باشم، نلرزم، گریه نکنم، نشد. خندید و گفت :" ترس نداشته که، نگهبان بوده، حتماً. " گفتم :" نگهبان مگر چپق میکشه؟ " گفت :" خب، شاید چیز دیگر بوده، تو فکر کردی که چپق میکشه." گفتم :" آن کسی که من دیدم نگهبان نبود. " اصرار داشت که بوده. 🌷 بسم رب الشهدا و الصدیقین ✨ به روایت همسرش قسمت 8⃣1⃣ خانه ما در تیررس آنها بود و بهمراه موشک و بمباران. کانال مانندی هم آن جا بود که پشتش رطوبت داشت. تمام عقرب ها از آنجا می آمدند. به خودم و خدا می گفتم : " من چکار کنم با این همه تنهایی و دزد و عقرب و موشک؟" هجدهم تیر ماه شصت و دو آمدیم اسلام آباد غرب. دیگر نمی گذاشتم آنجا از شهادت حرف بزند. یعنی فکر می کردم وقتی من توانسته ام اینقدر از نزدیک بشناسمش و بدانم کی هست و به چه درجه ای رسیده، دیگر حق ندارد مرا تنها بگذارد و برود. بعد هم خودش فهمیده بود که حق ندارد این حرف ها را بزند. جراتش را هم نداشت. پیش خودم فکر می کردم آن همه دعا و نمازی که من خوانده ام و آن همه قسمی که به تمام مقدسات داده ام نمی گذارد ابراهیم از دستم برود. منتها این را نفهمیده بودم یا نمی خواستم بفهمم که ممکن ست دعای او سبقت بگیرد و دعای او برنده شود. می دانم که توی حرف هام تناقض می بینید. که چرا اول گفتم، می دانستم می رود و حالا می گویم می دانستم نمی رود. جواب خیلی ساده و راحت ست. نمی خواستم برود.چون من در اوج تمام آن سختی ها و محرومیت ها و ترس ها و حتی ناامیدی ها خودم را خوشبخت ترین زن دنیا می دانستم. این زن در کنار این مرد، وقتی مردش دارد حرف های آخر را بهش می زند، باید بگوید :"تو شهید نمی شوی. " باید بگوید ؛"تو پدر منی،مادر منی،همه کس منی. " باید بگوید:"خدا چطور دلش می آید تو را از من بگیرد؟ " این سختی هارا فقط من نکشیدم. تمام زن هایی که شوهرانشان رفته بودند جنگ همین فشار روحی را داشتند. شما فکرش را بکنید، پسر دومم مصطفی کردستان به دنیا آمد، اسلام آباد، زیر بمباران، ابراهیم نبود.مصطفی هم آمده بود و مراقبت می خواست. مهدی یک سالش شده بود و بی تابی می کرد. بمباران هم پشت بمباران. باید فرار می کردم می رفتم جای امن،که زیاد هم برای یک زن تنها امن نبود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا