⭕️ تومان مرا شرمنده کرد!
📣 علی عبید اهل عراق میگوید:
شنیدم که تومان ایران به پایینترین سطح خود در برابر دلار سقوط کرده.
احساس شادی عجیبی کردم و به همسرم گفتم: “این یک فرصت بینظیر است، میروم ارز تبدیل کنم تا در سفر آیندهمان به ایران سود ببریم!”
به صرافی رسیدم، جایی که مملو از جمعیت بود. صرافیای را که میشناختم صدا زدم و گفتم: “عجله کن برایم تبدیل کن، تومان ضربه فنی شد!”
اما او با لبخندی آرام پاسخ داد: “بله، اما نوبتت رو رعایت کن!”
👈در حالی که منتظر نشسته بودم، مردی پنجاهساله با سیمایی موقر و آرام در کنارم نشسته بود. او تسبیحی از خاک کربلا در دست داشت و چشمانش آرامشی عمیق را نشان میداد. ناگهان قطره اشکی بر گونهی صافش جاری شد و با صدایی آرام اما پر از درد گفت:
“برادر، از حرفت دلم شکست.”
احساس شرمندگی کردم و با تردید پرسیدم: “چرا حاجی؟”
او با چشمانی که حکمت سالها را در خود داشت به من نگاهی انداخت و پرسید: “ شیعه هستی؟”
سریع جواب دادم: “بله، قطعاً!”
سرش را با اندوه تکان داد و گفت: “به نظر میرسد که آنطور که باید، در زیارت عاشورا تأمل نکردهای… چگونه میتوانی از سقوط ارزش پول کشوری که پرچمدار تشیع است، خوشحال باشی؟ کشوری که مردمش بهای تحریمها و دشمنیها را به دلیل ایستادگی در برابر استکبار و ظلم میپردازند؟”
لحظهای سکوت کردم، سپس پرسیدم: “این چه ارتباطی با زیارت عاشورا دارد؟”
او با اندوه لبخند زد و گفت:
“مگر در زیارت امام حسین (علیه السلام) نمیگویی:
(من با کسانی که با شما در صلحاند، در صلح هستم و با کسانی که با شما در جنگاند، در جنگ هستم)؟
پس چگونه از ضعف اقتصادی کشوری که در کنار مستضعفان ایستاده، خوشحال میشوی؟
کشوری که خون فرزندانش در عراق، سوریه، یمن و فلسطین برای دفاع از عقیده و مقدسات جاری شده است؟ آیا خون فرمانده سلیمانی را فراموش کردهای، کسی که جانش را فدا کرد تا سرزمینهای ما مورد تجاوز قرار نگیرد و ناموسمان محفوظ بماند؟”
سکوتی سنگین بین همه حاکم شد، گویی کلماتش ما را از خواب غفلت بیدار کرده بود. سپس با صدایی پر از یقین ادامه داد:
“من فقط کالای ایرانی میخرم و از حمایت اقتصاد کشورهایی که به سوی سازش رفتهاند، خودداری میکنم. زیرا هر درهمی که به آنها برسد، به گلولهای تبدیل میشود که بر سر کودکان یمن، سوریه و عراق فرود میآید.”
سرم را پایین انداختم و از شادیای که بیمعنا بود، شرمنده شدم…
تومان سقوط نکرد، بلکه ما در این آزمون سقوط کردیم، و تومان ما را شرمنده کرد!
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
* 💞﷽💞
#رمان_ضحی♥️
✍بہ قلمِ #شین_الف🍃
#۳۷
بلند شدم و کنارش روی دونفره نشستم
دستی به شونه ش کشیدم...
سر بلند کرد و با بغضی که سعی میکرد صداش رو نلرزونه و البته موفق هم نبود، گفت:
_من نمیتونم باور کنم
هیچ کدوم حرفاش رو نمیتونم باور کنم
چطور حرف کسی که بیست و پنج سال بزرگم کرده رو بزارم کنار و حرف کسی که هیچ وقت نبوده رو قبول کنم؟
_کاری با راست و دروغ حرفش ندارم ولی الان بالاخره یه چیز مهم برات روشن شد
تو فکر میکردی که مادرت تو رو گذاشته و رفته و اصلا هم براش مهم نبودی و هیچ وقت بهت فکر نکرده ولی الان دیدی که اینطور نیست و خیلی هم دوستت داره
این خودش کشف بزرگیه نیست؟
کمی با دقت نگاهم کرد و بعد سر تکون داد و تکیه داد به پشتی مبل...
فکرم پیش ژانت بود که لابد اونم الان داشت توی اتاقش نوحه میکرد
سه یتیم دور از مادر در یک قاب!
یکی باید به حال خود من گریه میکرد که وضعم از همه شون بدتر بود و به روی خودم نمی آوردم!
صدای کتایون از فکر بیرونم کشید: تو اگر جای من بودی چکار میکردی؟
_خب معلومه باهاش حرف میزدم ازش توضیح میخواستم میگشتم دنبال حقیقت خیلی هم کار سختی نیست همونطور که مادرتو تونستی پیدا کنی راست و دروغ ماجرا رو هم میتونی پیدا کنی!
فقط اگر منطقی باشی و خوب بگردی
اولین قدمش هم حرف زدن با مادرته...
تازه فقط این نیست تو وظیفه ی اخلاقی داری نمیتونی زنگ بزنی زندگی اونو زیر و رو کنی و بعد قایم شی اون دلتنگته! مادرته...
_نه الان نمیتونم... فعلا نه... اینهمه سال من سختی دیدم و انتظار کشیدم یکمم اون تجربه کنه
_اینهمه سال اونم پا به پای تو انتظار کشیده دیدی که اگر براش مهم نبود حالش اونطور عوض نمیشد
بعدم تو اصلا حق نداری خودتو با اون مقایسه کنی اون...
صدای پیام گوشیم بلند شد
پیام رو باز کردم
یه عکس از یه خانم میانسال که... به شدت شبیه کتایون بود...
بالبخند بین عکس و کتایون چشم چرخوندم
کلافه گفت: کی بود؟
گفتم: اگه مشتلق میدی بگم
_اذیت نکن تو ام حوصله ندارم...
_باشه پس هیچی
_باشه بگو... مشتلق چی میخوای؟
دلم سوخت: نخواستم بابا... مامانت عکسشو فرستاده
گوشی رو از دستم قاپید و به عکس چشم دوخت...
دوباره اشکهاش راه باز کردن
بعد از چند ثانیه سرش رو تکون داد که اشکها از جلوی چشمش کنار برن و همزمان لبخندی زد: چقدر شبیه منه...
خندیدم: تو شبیه اونی دیوونه نه اون شبیه تو...
لبخندش عمیقتر شد: خب همون...
زدم روی شونه ش: تا تو مشغولی من یه سر به ژانت بزنم...
بلند شدم و رفتم سمت اتاق ژانت
پشت در ایستادم و در زدم
بعد از چند ثانیه گفت: بله؟!
در رو باز کردم:اجازه هست؟
_بیا تو
چشمهاش کاملا سرخ بود ولی دیگه خبری از اشک نبود
پرسیدم: تو دیگه چت شد آخه؟
_کتایون... حداقل میتونه صدای مادرش رو بشنوه
ولی من دیگه نمیتونم...
خیلی دلم براش تنگ شده!
کاش یه معجزه اتفاق می افتاد و میتونستم یه بار دیگه صداش رو بشنوم!
دستش رو گرفتم و کمرش رو نوازش کردم:
_زندگی توی این دنیا با از دست دادن عجین شده...
با رنج!
ذات ماده همینه
بهتره دلخوشی اصلی آدم چیزی باشه که هیچ وقت از بین نره!
از جام بلند شدم:
یکم استراحت کن منم نمازمو بخونم ولی بعدش باهاتون کاردارم!
ضمنا یادت نره امشب شام با توئه اونم شام فرانسوی
راستی اسمش چی بود؟
لبخندی زد: کسوله!
#ادامه_دارد
✿💕کانال رمان عاشقانه ی مذهبی💕✿
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
* 💞﷽💞
#رمان_ضحی♥️
✍بہ قلمِ #شین_الف🍃
#۳۸
بعد از نماز دو ساعتی به کارهام رسیدم تا کمی خلوت کنن
وقتی برگشتم هر دو توی پذیرایی بودن
نشستم و پرسیدم:
_خب بهترید؟
کتایون انگار دنبال فرار از فکر و خیالاتش بود که فوری گفت:
_آره...
تو حرفت رو بزن
من هم ادامه ندادم:
_خب فکر میکنم دیگه میتونیم درباره #اسلام حرف بزنیم
لبخند خسته ای روی لبهاش نشست: خبر خوبی بود!
بفرمایید
بسم الله الرحمن الرحیم رو زیر لب گفتم
و شروع کردم:
_خب حالا که ما میخوایم درباره اسلام صحبت کنیم، اول میخوام چند تا سوال ازت بپرسم به عنوان کسی که اسلام رو به عنوان دین قبول نداره
با اعتماد به نفس گفت: بپرس
_خب میدونی که محمد بن عبدالله از قبیله قریش از اعراب موزری حجاز که گره نسبی با حضرت ابراهیم از شاخه ی اسماعیل دارن پیامبر این دینه
و یک کتاب به نام قرآن رو آورده
درسته؟
_بله
_پس حالا برای تویی که این شخص رو تکذیب و دینش رو نفی میکنی دو چیز باید بررسی بشه
اول شخصیت و حوادث زندگی این شخص و دوم کتابش که اثرشه و حی و حاضره
حالا که این دین الهی نیست و این شخص هم پیغمبر نیست پس این کتاب دست نوشته ی خودشه دیگه درسته؟
_بله معلومه
_خب ما دو کار میکنیم
یکی بحث تاریخی و مستدل درباره خود پیغمبر و یکی قرآن
اول اولی؛
درباره پیامبر اسلام چند تا سوال دارم...
اول اینکه یه آدم برای اینکه بی دلیل خودش رو پیغمبر معرفی کنه و از خودش دین و شریعت بیاره چه انگیزه هایی میتونه داشته باشه؟
_خیلی چیزا
ثروت، موقعیت اجتماعی، شهرت...
قدرت هم مهمترینش
این طور آدما دنبال برتری جویی بر دیگران هستن به نظر من
_درسته
حالا یکم درباره شرایط اجتماعی مکه و حجاز در اون سالها حرف بزنیم
حتما میدونید که ساختار اجتماعی اعراب قبیله ای و عشیره ایه و همینطور هم اداره میشه
گفتم که پیغمبر اسلام از قریشه
و قریش هم از واضحات تاریخیه که تنها قبیله متمدن و شهر نشین حجازه باقی قبایل بیابانگرد و صحرا نشین بودن اصطلاحا میگفتن عرب بادیه
یعنی برای عربهایی که کلا نژاد و عشیره یکی از امتیازات فردی و ملاک تفاخرشون بود از قریش بودن خودش بزرگترین ملاک تفاخره
تازه خاندان بنی هاشم در بین قریش هم باز محبوبیت اجتماعی عجیب غریبی داشت
حالا به دلایل مختلفی یکی سفره داری این خاندان بود که آدمای سخاوت مند و غریب نوازی بودن یکی جوانمردی و سلحشوری و...
که همه جزء ملاک های مهم شخصیت عربیه الانم همینطورن مهمان نوازی سلحشوری شجاعت براشون خیلی اهمیت داره...
مثلا همین "هاشم" جد بنی هاشم اسمش این نبود هاشم اصلا کلمه عربی نیست عبریه
و اصلا اسم نیست لقبه
ها+شم به معنای خورد کننده چون خودش نانی که تهیه میکرد و به فقرا میداد رو با دست خودش براشون خورد میکرد و توی کاسه هاشون میریخت این لقب رو بهش دادن
یعنی نه که فقط کمک کنه با فقرا قرین بود...
پس این پیغمبر به لحاظ نسبی در خانواده و قبیله ای به دنیا اومده که خود به خود در اون جامعه کلی عزت و احترام داشته
یعنی اینطور نبوده که عطش دیده شدن داشته باشه و سرکوب شده باشه برعکس بسیار هم مورد توجه بود
تواریخ میگه چون ظاهر زیبا و شخصیت کاریزماتیکی هم داشت خیلی بیشتر هم بهش توجه میکردن
اصلا پدربزرگش عبدالمطلب کلیددار کعبه بود که جایگاه خیلی خاصیه
و عضو دارالندوه که شورای شهر مکه محسوب میشد هم بوده
یعنی واقعا به اندازه ای که در اون اجتماع قبیله ای نیاز بود توی چشم بود و جایگاه اجتماعی داشت و اصلا نمیصرفید خودش رو توی چنین دردسری بندازه
چون تاریخ گواهی میده بعدا همه اینا به سبب ادعای پیامبری زایل شد و از شهر خودش بیرونش کردن
که قطعا هم قابل پیش بینی بود...
_خب بیشتر از چیزی که داشته میخواسته آدم بلند پروازی بوده نقشه های بزرگی داشته ریسکش رو هم پذیرفته
_هرچند منطقی نیست ولی اصلا فرض رو بر همین میگذاریم
اصلا میگیم برای ثروت و قدرت اینکارو کرده و این شهرت و موقعیت اجتماعیش رو هم دست مایه همین کار کرده
یعنی دیده مردم خودش و خانواده ش رو قبول دارن گفته بذار شانسمو امتحان کنم خوبه؟ _خب؟
_خب حالا تو داری راجع به یک آدمی حرف میزنی که خیلی زیرکه نشسته نقشه کشیده که چطور با این سرمایه اجتماعی که داره میتونه قدرت یک شهر یا حتی یک پهنه رو به دست بگیره. درسته؟
_خب آره...
_خب حالا تو اگر جای این آدم زیرک باشی، برای راه انداختن این دین جدیدت که میخوای به واسطه ی اون آدما رو دور و برت جمع کنی چیکار میکی؟
_چه بدونم تابحال تجربشو نداشتم!!
خندیدم:
_ خب معلومه باید اول با قشر متنفذ و مَلّاک قومت ببندی و هرطوری که هست اونا رو بکشونی سمت خودت
_خب سلیقه ایه سیاست پیامبرا همیشه سرمایه گذاری روی جمعیت بوده!
_خب مگه به توافق رسیدن با بزرگان قوم تضادی داره با جذب طبقات پایین اجتماع؟
تازه اعراب که عشیره گران شیخ عشیره بیعت کنه کل عشیره بیعت میکنن!
یعنی رشد تساعدی!
_خب اونا باهاش توافق نمیکردن
#ادامه_دارد
✿💕کانال رمان عاشقانه ی مذهبی💕✿
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
10.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 پول خرج میکنن که به شما بگن بدبختی
🔹یکی از دلایلی که ایرانی با اولین مشکل فکر میکنه بدبخته چیه؟!
🔹پول خرج میکنند که شما فکر کنی هیچ کجای دنیا هیچ اتفاقی نمیافتد
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوره واقعه مخصوص شب جمعه
#سوره_واقعه
#استاد_فرحزاد
#پای_درس_استاد
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
25.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام حیفم اومد تک خوری کنم اگه کیف کردی خدا وکیلی منم دعا کن
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
🕰 هر کاری وقت خودش را دارد و
هر وقتی هم کار خودش را!!!
✴️ حضرت امام میفرمودند: «من تا به حال، نه یک ساعت از تفریحم را برای درس گذاشتهام و نه یک ساعت از وقت درسم را صرف تفریح کردهام. هر کاری وقت خودش را دارد و هر وقتی هم کار خودش را.»
✴️ امام وقتی میدیدند من روزهای تعطیل مشغول کار هستم، میفرمودند: «به جایی نمیرسی! چون باید موقع تفریح، تفریح کنی.»
✴️ ایشان به پسر من هم این نصیحت را میکردند که «تفریح داشته باش، اگر نداشته باشی نمیتوانی خودت را برای تحصیل آماده کنی.»
📖 منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج ۲، ص ۳۱ (به نقل از خانم زهرا مصطفوی)
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
🔹و اگر از تاریخ عبرت نگریم، مجبور به تکرار این تجربه ایم
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
* 💞﷽💞
#رمان_ضحی♥️
✍بہ قلمِ #شین_الف🍃
#۳۹
_اوایل شاید سعی میکردن جدی نگیرنش ولی کم کم که دیدن مردم دارن دورش جمع میشن خیلی علاقه پیدا کردن باهاش مذاکره کنن و ببرنش سمت خودشون
حتی گفتن ما که الله رو قبول داریم، چون اینا اصلا حنیف بودن دین حضرت ابراهیم دینشون بود حج رو از ابراهیم و اسماعیل گرفته بودن دیگه
منتها دینشون رو به مرور به بت پرستی منحرف کرده بودن
خلاصه گفتن ما که الله رو قبول دادیم فقط میگیم این بت ها الهه های خدان فرزندان خدا هستن خداهای کوچک هستن ما اینا رو در پیشگاه خدا واسطه قرار میدیم تو بیا اینا رو هم به عنوان فرزندان خدا قبول کن ما بهت ایمان میاریم
قطعا بهترین موقعیت بود که اعتقادات خودش رو با اونا ادغام کنه و راحت وصل بشه
ولی اینکارو نکرد!
خب چرا پافشاری میکنه روی یکتا پرستی چه سودی براش داره؟
چرا دست رد به سینه همچین موقعیت فوق العاده ای میزنه و خودش رو به بلای شعب ابی طالب و نفی بلد دچار میکنه؟
ژانت_منظورت از اینی که گفتی چیه؟
_شعب ابی طالب جاییه که مشرکین مکه پیامبر و مسلمونها رو سه سال اونجا حبس و تحریم کردن با شرایط خیلی سخت
همسر و عموی پیامبر اونجا از دنیا رفتن بخاطر مشکلات قحطی و عدم امکانات
ژانت_خب به چه جرمی؟
_همین تغییر دین
اما همه مسلمون ها این سه سال رو مقاومت کردن تا اینکه معجزه خداوند به دادشون رسید
پیامبر برای مشرکین پیغام فرستاد که اون سند توافقی که برای تبعید ما توی شورا نوشتید و الان توی کعبه نگه داری میشه دیگه وجود نداره پس چون توافقی نیست تحریمی هم نیست
اونها هم اونقدر مطمئن بودن که این خبرا نیست که برای اینکه به زعم خودشون پیامبر رو خراب کنن خودشون این خبر رو رسانه ای میکنن
اعلام میکنن محمد همچین ادعایی کرده و ما در ملا عام این توافق نامه رو باز میکنیم
و اگر چنین چیزی صحت داشت محاصره ی شعب رو لغو میکنیم
همین کار رو هم میکنن و همه مردم میبینن که خط به خط توافق نامه رو موریانه زده
این اشتباه بزرگی بود که در اثر هیجان زدگی و به طمع خراب کردن پیامبر مرتکب شدن
اما چون متعهد شده بودن بالاخره بعد از سه سال محاصره شعب به پایان رسید و مسلمون ها آزاد شدن
اما خب قطعا رها نمیکردن قصد داشتن پیامبر رو ترور کنن که یبارکی شیرازه دین از هم بپاشه و تمام...
بدون نخ تسبیح این دونه ها رو کی میخواد جمع کنه
اما خب پیامبر خبر داشت و برنامه ریزی کردن که مخفیانه همه مسلمون ها از مکه کوچ کنن برن مدینه یعنی مجبور به جلای وطن شدن
بیشتر مومنین مکه هم باهاش کوچ کردن
و شدن مهاجرین
اونجا تو مدینه هم مردم ازشون استقبال کردن و باهاش بیعت کردن و اونا هم شدن انصار...
حالا نگفتی با چه منطقی قبول نمیکنه؟
ممکن بود توی محاصره شعب کشته بشه تازه ما میگیم سه سال اون که نمیدونست سه ساله ممکن بود هرچقدر طول بکشه!
چون معصوم که نبود وحی هم بهش نمیرسید و از آینده هم خبر نداشت درسته؟
رفاه حال حاضرش رو قربانی چی کنه؟
نقد رو ول کنه نسیه رو بچسبه؟
کمی مکث کردم و چون جواب نداد سوال بعدی رو پرسیدم:
_یا مثلا درباره یهودی ها و مسیحی ها
چرا پته انحرافات اونها رو روی آب میریزه و در قرآنش اونها رو مذمت میکنه
در حالی که باید تلاش کنه اونها رو جذب کنه چون اونها اهل کتاب خطاب میشن یعنی در بین مردم دانشمند حساب میشن کلی رو مردم تاثیرگذارن باسوادای حجازن اگر جذب یک کلام بشن تبلیغ خوبیه براش
_خب اول سعی میکنه بعد که میبینه نمیشه بهشون حمله میکنه که خرابشون کنه
_حالا که میخواد خرابشون کنه چرا پیغمبرانشون رو میپذیره و بهشون ایمان میاره؟!!
اصلا کسانی که خود یهودیا به پیامبری قبول ندارن رو هم میگه پیامبرن!(داوود و سلیمان)
کلی هم ازشون تعریف میکنه
درحالی که در کتاب مقدس یهود بدترین چیزها رو به پیامبرانشون نسبت میدن که حالا میگم براتون
ولی قرآن میاد از اونا هم رفع اتهام میکنه و با عزت و احترام معرفی شون میکنه!
آخه چرا؟
اگرم بخواد پیروان ادیان دیگه رو جذب کنه باید همون تصویری که اونا خودشون از پیامبرانشون دارن رو تصدیق کنه دیگه نه یه چیز جدید این دیگه چه کاریه!!
چه حسنی داره براش؟
اصولا در طول تاریخ آموزه های بت پرستانه هر قومی بر قوم دیگری قالب میشد خدای قبلی قوم مغلوب رو اهریمن خطاب میکرد و خدای خودش رو به عنوان خدا معرفی میکرد یعنی با تکذیب قبلی خودش رو تثبیت میکرد
اما پیامبران الهی دقیقا عکس این روند رو پیش گرفتن و به ترتیب هم رو تایید و تصدیق کردن
هیچ پیامبری نیومد بگه پیامبر قبلی شیاد بوده من برحقم و به من ایمان بیارید همه همدیگه رو در طول تاریخ تصدیق کردن!
حالا میشه گفت برای پیامبر اسلام تایید پیامبران تا ابراهیم طبیعیه چون نیای خودشه ولی پیامبر اسلام از شاخه بنی اسماعیله و یهودیت و مسیحیت از بنی اسحاق
و یهودیا میگن نسب پیامبری از بنی اسحاق ادامه پیدا کرده نه بنی اسماعیل طبعا این پیامبرم باید برعکسش رو بگه درسته؟
#ادامه_دارد
✿💕کانال رمان عاشقانه ی مذهبی💕✿
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
* 💞﷽💞
#رمان_ضحی♥️
✍بہ قلمِ #شین_الف🍃
#۴۰
ولی میاد پیامبران بنی اسحاق رو هم تایید و تصدیق میکنه حتی بیشتر از خودشون!
این دیگه شاهکاره واقعا!
با یهودیت دعوای جدی داره ولی پامبرانشون رو تایید میکنه در حالی که عکسش به تضعیفشون کمک میکرد!
عکسش هم هست مسیحی های تثلیثی اعتقاد دارن عیسی خداست این پیامبر محکم وایستاده میگه نه عیسی خدا نیست بنده و پیامبر خداست
خب حالا چه فرقی میکنه بذار سرگرم باشن تو بیعتت رو بگیر! مگه دنبال قدرت و حکومت نبود؟
《اساسا کسی حکومت رو بخواد با اعتقادات مردم در نمیفته با عادات مردم در نمی افته هزینه زایی بی مورد نمیکنه》
اصلا چرا رو یکتاپرستی انقد تاکید داره میون اون جماعت مشرک که یه پیشینه چند صدساله بت پرستی دارن و به شدت هم نژادپرستن و دین آبا و اجدادی براشون اهمیت داره
چرا تمام پیشینه ذهنی مردم رو به هم میریزه در حالی که اگر بخواد جذبشون کنه باید چیزی بگه که خوششون بیاد و احساس اشتراک کنن نه که با همه باورها و عادت های اجتماعیشون در بیفته؟!
#ادامه_دارد
✿💕کانال رمان عاشقانه ی مذهبی💕✿
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin