eitaa logo
🇵🇸راهـ ــ ــ صالحین 🇮🇷🛣️
952 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
94 فایل
باسلام به کانال "راه صالحین " خوش آمدید🌺 🤚در این مجال، راه صلحا را با هم مرور خواهیم کرد✋ ارتباط با ادمین: @habeb_1 این کانال مستقل بوده و به هیچ ارگانی متعلق نمی‌باشد
مشاهده در ایتا
دانلود
🍎🍎🍎 *اموات در عالم برزخ چه میکنند* *مرده‌ها با زنده ها و خانواده خود حرف می‌زنند، ولی ما صدای آنها را نمیشنویم* قطب راوندی در لب اللباب نقل میکند: مردگان در هر شب و روز جمعه می‌آیند و و با صدای اندوهناک و گریه، فریاد می‌زنند: *ای اهل خانه من، ای فرزندان من! ای خویشان!* *با خیرات خود به ما محبت کنید خدا شما را رحمت کند،* *ما را به خاطر بیاورید و ما را فراموش مکنید.* *ای زن وفرزندان من ،بر غربت ما رحم کنید. ما در زندان تنگ و تاریک مانده‌ایم.* *به ما رحم کنید و دعا و صدقه را از ما دریغ نکنید.* *پیش از آنکه نزدمابیایید و مثل ما بمیرید ودستتان از دنیا کوتاه شودبدستورات الهی عمل کنید وبرای ما هم خیرات کنید، خدا به شما رحم کند از سختی مرگ و قیامت* *ای بندگان خدا! سخن ما را بشنوید و ما را فراموش مکنید.* *باورکنید این ثروتی که در دست شما است روزی در دست ما بود وما غافل بودیم وبه لذتهای موقت دنیا دلخوش،* *ای زندگان ما اموال خود را در راه خدا خرج نکردیم، پس آنها برای ما وبال گردن شد و منفعتش برای دیگران ماند؛ شما اینگونه نباشد* *به ما مهربانی کنید ولو به یک درهم صدقه وکمک به نیازمندان و یا قرص نانی یا بخشی از اموال*. *اموات درعالم برزخ فریاد می‌کنند و به ما پیام میدهند ولی افسوس ما صدایشان را نمیشنویم* وخطاب به اهل دنیا میگویند: *چقدر نزدیک است که به ما بپیوندید و برنفس‌های خود وکمبود اعمال وخیرات وعبادات خودهمچون ما گریه کنید و به شما نفعی ندهد.* *چنانکه ما گریه می‌کنیم و سودی برای ما ندارد؛‌* *پس تلاش کنید پیش از آن که مثل ما شوید. با دست پر وتوشه سنگین وارد قبر وقیامت شوید* منابع :سفینة البحار، ج 8، ص 132 مستدرك الوسائل، ج‏2، ص: 163 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin
❥••●❥●••❥ 💠 دیگر رمق از قدم‌هایم رفته بود، بدنم هر لحظه سُست‌تر می‌شد و او می‌دید نگاهم دزدانه به طرف در می‌دود که به سمتم آمد و دوباره با انگشتانش به مچم دستبند زد. از سردی دستانم فهمید اینهمه ترس و درد و خونریزی جانم را گرفته و پای فراری برایم نمانده که با دست دیگرش شانه‌ام را گرفت تا زمین نخورم. بدن لختم را به سمت ساختمان می‌کشید و حتی دیدن این حال خرابم رؤیای فتح سوریه را از یادش نمی‌برد که نبوغ جنگی رفقایش را به رخم کشید :«البته ولید اینجا رو فقط به‌خاطر آب و هواش انتخاب نکرده! اگه بتونیم داریا رو از چنگ بشار اسد دربیاریم، نصف راه رو رفتیم! هم رو جاده دمشق درعا مسلط میشیم، هم جاده دمشق امان، هم جاده دمشق بیروت! کل دمشق و کاخ ریاست جمهوری و فرودگاه نظامی دمشق هم میره زیر آتیش ما و نفس حکومت رو می‌گیریم!» 💠 دیگر از درد و ضعف به سختی نفس می‌کشیدم و او به اشک‌هایم شک کرده و می‌خواست زیر پای اعتقاداتم را بکشد که با نیشخندی دلم را محک زد :«از اینجا با یه خمپاره میشه زینبیه رو زد! اونوقت قیافه ایران و حزب الله دیدنیه!» حالا می فهمیدم شبی که در تهران به بهانه مبارزه با دیکتاتوری با بنزین بازی می‌کرد، در ذهنش چه آتشی بوده که مردم سوریه هنوز در تظاهرات و او در خیال خمپاره بود. 💠 به در ساختمان رسیدیم، با لگدی در فلزی را باز کرد و می‌دید شنیدن نام زینبیه دوباره دلم را زیر و رو کرده که مستانه خندید و شیعه را به تمسخر گرفت :«چرا راه دور بریم؟ شیعه‌ها تو همین شهر سُنی‌نشین داریا هم یه حرم دارن، اونو می‌کوبیم!» نمی‌فهمیدم از کدام حرم حرف می‌زند، دیگر نفسی برایم نمانده بود که حتی کلماتش را به درستی نمی‌شنیدم و میان دستانش تمام تنم از ضعف می‌لرزید. 💠 وارد خانه که شدیم، روی کاناپه اتاق نشیمن از پا افتادم و نمی‌دانستم این اتاق زندان انفرادی من خواهد بود که از همان لحظه داریا بهشت سعد و جهنم من شد. تمام درها را به رویم قفل کرد، می‌ترسید آدم فروشی کنم که موبایلم را گرفت و روی اینهمه خشونت، پوششی از عشق کشید :«نازنین من هر کاری می‌کنم برای مراقبت از تو می‌کنم! اینجا به‌زودی جنگ میشه، من نمی‌خوام تو این جنگ به تو صدمه‌ای بخوره، پس به من اعتماد کن!» ... ❥••●❥●••❥ به قلـ✍️ـم 💞با ما همراه باشید...💞 ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin
❥••●❥●••❥ 💠 طعم عشقش را قبلاً چشیده و می‌دیدم از آن عشق جز آتشی باقی نمانده که بی‌رحمانه دلم را می‌سوزاند. دیگر برای من هم جز تنفر و وحشت هیچ حسی نمانده و فقط از ترس، تسلیم وحشی‌گری‌اش شده‌ بودم که می‌دانستم دست از پا خطا کنم مثل مصطفی مرا هم خواهد کشت. شش ماه زندانی این خانه شدم و بدون خبر از دنیا، تنها سعد را می‌دیدم و حرفی برای گفتن نمانده بود که او فقط از نقشه جنگ می‌گفت و من از غصه در این غربت ذره ذره آب می‌شدم. 💠 اجازه نمی‌داد حتی با همراهی‌اش از خانه خارج شوم، تماشای مناظر سبز داریا فقط با حضور خودش در کنار پنجره ممکن بود و بیشتر شبیه کنیزش بودم که مرا تنها برای خود می‌طلبید و حتی اگر با نگاهم شکایت می‌کردم دیوانه‌وار با هر چه به دستش می‌رسید، تنبیهم می‌کرد مبادا با سردی چشمانم کامش را تلخ کنم. داریا هر جمعه ضد حکومت اسد تظاهرات می‌شد، سعد تا نیمه‌شب به خانه برنمی‌گشت و غربت و تنهایی این خانه قاتل جانم شده بود که هر جمعه تا شب با تمام در و پنجره‌ها می‌جنگیدم بلکه راه فراری پیدا کنم و آخر حریف آهن و میله‌های مفتولی نمی‌شدم که دوباره در گرداب گریه فرو می‌رفتم. 💠 دلم دامن مادرم را می‌خواست، صبوری پدر و مهربانی بی‌منت برادرم که همیشه حمایتم می‌کردند و خبر نداشتند زینب‌شان هزاران کیلومتر دورتر در چه بلایی دست و پا می‌زند و من هم خبر نداشتم سعد برایم چه خوابی دیده که آخرین جمعه پریشان به خانه برگشت. اولین باران پاییز خیسش کرده و بیش از سرما ترسی تنش را لرزانده بود که در کاناپه فرو رفت و با لحنی گرفته صدایم زد :«نازنین!» با قدم‌هایی کوتاه به سمتش رفتم و مثل تمام این شب‌ها تمایلی به هم‌نشینی‌اش نداشتم که سرپا ایستادم و بی‌هیچ حرفی نگاهش کردم. 💠 موهای مشکی‌اش از بارش باران به هم ریخته بود، خطوط پیشانی بلندش همه در هم رفته و تنها یک جمله گفت :«باید از این خونه بریم!» برای من که اسیرش بودم، چه فرقی می‌کرد در کدام زندان باشم که بی‌تفاوت به سمت اتاق چرخیدم و او هنوز حرفش تمام نشده بود که با جمله بعدی خانه را روی سرم خراب کرد :«البته تنها باید بری، من میرم ترکیه!»... ... ❥••●❥●••❥ به قلـ✍️ـم 💞با ما همراه باشید...💞 ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin
سیر نمایشگاهی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی جالبه گوش کنید. ۱ دقیقه •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin
*🔴هرچه به سوم خرداد نزدیک میشویم دیدن‌ این‌ تابلو حال وهوای دیگری دارد* ▪️اثری ماندگار از شهید بهروز مرادی ➖➖➖➖➖➖ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin
🔺بعد از اینکه مشخص شد که کلیپ منتشر شده که درش روحانیون بسته‌های ارزاق و روغن جابه‌جا میکنن برای توزیع بین فقرا بوده، آقای صدرالساداتی عذرخواهی کرده... 🔹بزرگوار توبه و عذرخواهی شما اینه که دست از این روش غیر دقیق در عدالتخواهی بردارید! *اینا دنبال تخریب روحانیت بودند که به مقصود شون رسیدند......* *متأسفانه* *عذرخواهی ایشون هم درفضای مجازی نمودی نخواهد داشت و آثار مخرب نشر این کلیپ به این سادگی ها برطرف نخواهد شد* •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin
*🔻دنیا بازیچه نسل منحوس صهیونیسم. و رسانه و هالیوود تحت سیطره آنها* *▪️مدیرعامل فاکس نیوز یک یهودی است.* *▫️مدیرعامل سی‌ان‌ان یک یهودی است.* *▪️مدیرعامل ان‌بی‌سی یک یهودی است.* *▫️مدیرعامل سی‌بی‌اس یک یهودی است.* *▪️مدیرعامل ای‌بی‌سی یک یهودی است.* *▫️مدیرعامل نیویورک تایمز یک یهودی است.* *▪️مدیرعامل فیسبوک یک یهودی است.* *▫️مدیرعامل اچ‌بی‌او یک یهودی است.* *🔸اینها همگی شبکه رسانه‌های اصلی جهان‌ست.* •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin
*🔴اجتماع بزرگ 100 هزار نفری سرود «سلام فرمانده»* 🔸پنجشنبه 5خرداد ساعت 17 🔸تهران، ورزشگاه یکصدهزار نفری آزادی 🔸جهت کسب اطلاعات بیشتر ‌و حضور، عدد1 را به سامانه 3000212 پیامک کنید •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin
8.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 *تذکری جدی از امیرالمومنین(ع)/چرا باید دولت از مهره‌های ناکارآمد قدیمی پاکسازی شود؟* 🔸️امیرالمومنین(ع) در حکم انتصاب مالک اشتر بر منطقه مصر درباره کسانی که در حکومت‌ها و دولت‌های ناکارآمد و فاسد مسئولیت داشتند هشدار می‌دهند، تذکری که باید سرلوحه امروز ما باشد. 🔸️ *ای مالک! بدترین وزرای تو وزیری است که پیش از تو وزیر اشرار بوده، و در گناهانشان شرکت داشته‌اند، چنین کسی نباید از محرمان تو باشد، که اینان یاران اهل گناه، و برادران اهل ستم‌اند.* (نامه ۵۳، نهج‌البلاغه) 🔴 *آیت الله رئیسی برای شنیدن مشکل بانوی میاندوآبی جلوی پرواز بالگرد را گرفت* •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 *فوری|حمله هوایی رژیم صهیونیستی به طرطوس سوریه* 🔹️ پدافند هوایی سوریه در آسمان طرطوس نیز فعال شده است بر اثر حمله رژیم صهیونیستی به فرودگاه بین‌المللی دمشق، در اطراف این فرودگاه آتش سوزی رخ داده و دو پرواز لغو شد. 🔹️ *یک موشک نیز در نزدیکی حرم حضرت زینب سلام الله علیها فرود آمد* •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin
❥••●❥●••❥ 💠 باورم نمی‌شد پس از شش ماه که لحظه‌ای رهایم نکرده، تنهایم بگذارد و می‌دانستم زندان‌بان دیگری برایم در نظر گرفته که رنگ از صورتم پرید. دوباره به سمتش برگشتم و هرچقدر وحشی شده بود، همسرم بود و می‌ترسیدم مرا دست غریبه‌ای بسپارد که به گریه افتادم. از نگاه بی‌رحمش پس از ماه‌ها محبت می‌چکید، انگار نرفته دلتنگم شده و با بغضی که گلوگیرش شده بود، زمزمه کرد :«نیروها تو استان ختای ترکیه جمع شدن، منم باید برم، زود برمی‌گردم!» و خودش هم از این رفتن ترسیده بود که به من دلگرمی می‌داد تا دلش آرام شود :«دیگه تا پیروزی چیزی نمونده، همه دنیا از ارتش آزاد حمایت می‌کنن! الان ارتش آزاد امکاناتش رو تو ترکیه جمع کرده تا با همه توان به سوریه حمله کنه!» 💠 یک ماه پیش که خبر جدایی تعدادی از افسران ارتش سوریه و تشکیل ارتش آزاد مستش کرده و رؤیای وزارت در دولت جدید خواب از سرش برده بود، نمی‌دانستم خودش هم راهی این لشگر می‌شود که صدایم لرزید :«تو برا چی میری؟» در این مدت هربار سوالی می‌کردم، فریاد می‌کشید و سنگینی این مأموریت، تیزی زبانش را کُند کرده بود که به آرامی پاسخ داد :«الان فرماندهی ارتش آزاد تو ترکیه تشکیل شده، اگه بخوام اینجا منتظر اومدن‌شون بمونم، هیچی نصیبم نمیشه!» 💠 جریان خون در رگ‌هایم به لرزه افتاده و نمی‌دانستم با من چه خواهد کرد که مظلومانه التماسش کردم :«بذار برگردم ایران!» و فقط ترس از دست دادن من می‌توانست شیشه بغضش را بشکند که صدایش خش افتاد :«فکر کردی می‌میرم که می‌خوای بذاری بری؟» معصومانه نگاهش می‌کردم تا دست از سر من بردارد و او نقشه دیگری کشیده بود که قاطعانه دستور داد :«ولید یه خونواده تو داریا بهم معرفی کرده، تو میری اونجا تا من برگردم.» 💠 سپس از کیفش روبنده و چادری مشکی بیرون کشید و مقابلم گرفت :«این خانواده وهابی هستن، باید اینا رو بپوشی تا شبیه خودشون بشی.» و پیش از آنکه نام وهابیت جانم را بگیرد، با لحنی محکم هشدار داد :«اگه می‌خوای مثل دفعه قبل اذیت نشی، نباید بذاری کسی بفهمه ایرانی هستی! ولید بهشون گفته تو از وهابی‌های افغانستانی!» از میزبانان وهابی تنها خاطره سر بریدن برایم مانده و از رفتن به این خانه تا حد مرگ وحشت کرده بودم که با هق‌هق گریه به پایش افتادم :«تورو خدا بذار من برگردم ایران!» و همین گریه طاقتش را تمام کرده بود که با هر دو دستش شانه‌ام را به سمت خودش کشید و صدایش آتش گرفت :«چرا نمی‌فهمی نمی‌خوام از دستت بدم؟» ... ❥••●❥●••❥ به قلـ✍️ـم 💞با ما همراه باشید...💞 ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin