42.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پیشنهاد_دانلود
نماهنگ جانم علی
گروه سرود نجم الثاقب
فقط به عشق امیرالمومنین و
شادی دل حضرت زهراجان💚
ببینید و تو پخشش بترکونید ❤️😍
بابا علیه ...
نفر اول دنیا علیه 😍
من سلامام به سمت نجفه ✋
و خداحافظیام یا علیه 👋
#غدیر در راه است، باید کاری کرد...
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
6.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اگر کسی گفت #حجاب و ظاهر مهم نیست، دل آدم باید پاک باشه، این فیلم رو نشونش بدید...
🌴🔰🌴🔰🌴
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
12.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌️ فرانسه آخرالزمان شده !
اصلاحاتی های ایران لال مادر زاد شدن.
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
8.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️هرکسی کوچکترین دخالتی داشته باشد،تاوان میدهد:)
🔻حجت الاسلام خطیب در واکنش به اغتشاشات سال گذشته:
هر کشوری که در اغتشاشات گذشته حضور داشت باید تاوان اقدامات تروریستی خود را پس دهد.
🔰 بپیوندید 👇
#غدیر در راه است، باید کاری کرد...
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آب گوارا به مردم بم رسید، آن هم پس از ١٠ سال!
رئیسجمهور در جمع مردم بم:
🔹وعده کرده بودیم که کارها با سرعت انجام بشود و انتظار ١٠ ساله مردم این منطقه به پایان برسد.
🔹با مدد الهی و کمک کارشناسان، مدیران، وزارت نیرو و مردم عزیز سرانجام آب گوارا به مردم این منطقه به واقع برخوردار اما در ظاهر غیربرخوردار رسید.
🔹بم شهری است که در کشاورزی و تولید خرما نامآور است، شهری که ظرفیتهای بسیاری دارد و مشکلات زیادی پس از زلزله برای آن پیش آمد، اما با مدد مردم سروسامان گرفت، هر چند هنوز کار زیاد دارد.
#غدیر در راه است، باید کاری کرد...
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
#رمان.جانَم.میرَوَد
* به قلم خانم فاطمه امیری زاده *
#قسمت.پنجاه.وسوم
مهیا سرش را بلند ڪرد...
با دیدن شهاب و حاج آقا مرادی "ای وایی " گفت استکان های چای روی پیرهن و دست های شهاب ریخته شده بود
مهیا تنها به این فڪر می ڪرد ڪه شهاب و حاج آقا مرادی اینجا چه می ڪردند
سوسن خانم به طرف مهیا امد و آن را کنار زد
_برو اونور دختره ی خیره سر ببینم چیکار کردی شهاب جان عمه قربونت بره ،خوبی؟
شهاب به خودش آمد
_خوبم چیزی نیست چایی سرد شده بودند
مهیا شرمنده نگاهی به شهاب انداخت
_ببخشید اصلا ندیدمتون
_چیزی نشده اشکال نداره
سوسن خانم ـــ کجا اشکال نداره الان جاش رو دستت میمونه بعدشم خودش میدونه مرد اومده تو باید خودشو جمع جور کنه
شهین خانم به طرف شهاب اومد
_چیزی نیست شلوغ بود صدای یاالله رو نشنیده... مادر شهاب برو پیراهنتو عوض کن
سوسن خانم که از مهیا اصلا دل خوشی نداشت با لحن بدی گفت
_نشنیده باشه هم باید یکم سنگین باشه اون بار نمیدونم برا چی پسرمونو رو تخت بیمارستان انداخته بود اون شب هم الم شنگه راه انداخته بود توخیابون
_سوسن بسه این چه حرفیه
_بزار بگم شهین جان حرف حق نباید تلخ باشه اخه کدوم دختری میشینه رو اپن آشپزخونه که این نشسته اینم از لباس پوشیدنش یکی نیست بهش بگه خونه حاج آقا مهدوی جای این سبک بازیا نیست بره همون خونه خودشون این کارارو بکنه
مهیا با چشم های اشکی به سوسن خانم نگاه می کرد
باورش نمی شود که این همه به او توهین شده بغض تو گلویش مانع راحت نفس ڪشیدنش می شود همه از صحبت های سوسن خانم شوڪه شده بودند
شهین خانم به خودش آمد
به طرف سوسن خانم رفت
_این چه حرفیه سوسن خودت همه چیو خوب میدونی پس چرا اینطور میگی خوبیت نداره
شهاب سرش را پایین انداخته بود از حرف های عمه اش خیلی عصبی شده بود اما نمی توانست اعتراضی
بکند
مهیا دیگر نمی توانست این همه تحقیر را تحمل کند پالتوی مشکیش را از روی مبل برداشت و به طرف بیرون رفت
مریم و شهین خانم دنبالش آمدند و از او خواستند که نرود اما فایده ای نداشت مهیا تند تند در کوچه می دوید نزدیک مسجد ایستاد خم شد بند بوت هایش را بست
بغض تو گلویش اذیتش می کرد
نفس کشیدن را برایش سخت ڪرده بود آرام قدم برداشت...
و به طرف هیئت رفت خیلی شلوغ بود از دور سارا و زهرا را که مشغول پخش چایی بین خانم ها بود را دید خودش را پشت یک خانم چادری مخفی کرد تا دختر ها او را نبینند
دوست داشت الان تنها بماند...
با دیدن کنجی یاد آن شب افتاد آنجا دقیقا همان جایی بود که آن شب که به هیئت آمده بود ایستاده بود
به طرف آن کنج رفت و ایستاد مداح شروع ڪرد به مداحی ڪردن...
#از_لاک_جیغ_تا_خدا
#ادامه.دارد...
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
بامــــاهمـــراه باشــید
#غدیر در راه است، باید کاری کرد...
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
💠رمان #جانَم_میرَوَد
💠 قسمت #پنجاه_وچهارم
#به_قلم_خانم_فاطمه_امیری_زاده
میباره بارون روی سر مجنون توی خیابونه رویایی
میلرزه پاهاش بارونیه چشماش میگه خدایی تو آقایی
....
مهیا فقط بهانه ای برای ریختن اشک هایش می خواست که با صدای زیبای مداح سر جایش نشست و شروع به گریه کرد
من مانوســــم با حرمت آقا حرم تو والله بروم بهشته
انگار دستی اومداز غیب
روی دلم اینجوری برات نوشته
همه جوونا هم صدا مداح را همراهی ڪردند...
_ڪربلا ڪربلا ڪربلا اللهم ارزقنا
مهیا به هق هق افتاده بودخودش نمی دانست چرا از آن روز که تو هیئت با آن مرد که برایش غریبه بود دردو دل ڪرده بود آشنا شده بود
کلافه شده از آن روز خودش نمی دانست چه به سرش آمده بود...
یواشکی کتاب های پدرش را می برد و مطالعه می کرد
بعضی وقت ها یواشکی در گوگل اسم امام حسین را سرچ می کرد و مطالب را می خواند او احساس خوبی به آن مرد داشت سرش را بلند کرد و روبه آسمان گفت
_میشه همینطور که امام حسین بقیه هستی امام حسینم بشی
سرش را پایین انداخت و شروع به گریه کرد
میدونم آخر یه روزه ڪنار تو آروم بگیرم
با چشمای تر یا ڪه توی هیئت وسط روضه بمیرم
...
بی اختیار یاد بچگی هایش افتاد که مادرش با لباس مشکی او را به هیئت می آورد...
با یاد آن روز ها وسط گریه هایش لبخندی روی لب هایش نشست
یادم میاد ڪه مادرم هرشب منو میاوردش میون هیئت
یادم میاد مادر من با اشڪ می گفت توررو کشتن تو اوج غربت
...
مهیا با تکان هایی که به او داده می شود سرش را بلند کرد پسر بچه ای بود
با بغض به مهیا نگاه می کرد
_خاله
مهیا اشک هایش را پاک کرد
_جانم خاله
پسر بچه دستی روی چشمان مهیا کشید
_خاله برا چی گریه می کردی
مهیا بوسه ای به دستش زد
_چون دختر بدی بودم
_نه خاله تو دختر خوبی هستی اینم برا تو
مهیا به تیکه ی پارچه سبزی که دستش بود انداخت
_برات ببندم خاله؟
مهیا مچ دستش را جلو پسر بچه گرفت
_ببند خاله
پسر بچه کارش که تمام شد رفت
مهیا نگاهی به گره ی شل پارچه انداخت با بغض رو به آسمون گفت
_میشه اینو نشونه بدونم امام حسینم
من مانوسم با حرمت آقا حرم تو والله برام بهشته
انگار دستی اومده از غیب روی دلم اینجور برات نوشته...
#از_لاک_جیغ_تا_خدا
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
بامــــاهمـــراه باشــید
#غدیر در راه است، باید کاری کرد...
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
9.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عشقست
امیر المومنین حیدر
#غدیر در راه است، باید کاری کرد...
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
14.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▶️دوربین مخفی خیلی خفن
🔴 تاثیر حجاب یک خانم راننده اسنپ در ورود مسافران کفتار صفت به حریم شخصی وی
باز یه سری بیان بگن مهم اینه دلت پاک باشه ظاهر مهم نیست 😒
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
⭕️محافظ آقا تعریف میکرد:
در یکی از سفرهای مقام معظم رهبری به جنوب کشور و بازدید از مناطق جنگی، بعد از ورود ماشین به جادهای خاکی، حضرت آقا فرمودند : اگر امکان داره بگذارید کمی هم من رانندگی کنم.
من هم از ماشین پیاده شدم و حضرت آقا پشت فرمان نشستند بعد از چند دقیقه ای به یک ...
ایست بازرسی رسیدیم، سربازی که آنجا بود و ظاهرا تازه کار هم بود تا چشمش به آقا افتاد هل شد، آمد جلو و عرض ادب خدمت آقا کرد و گفت:
اجازه بدهید هماهنگی کنم و رفت و به دژبان گفت:
قربان آدم خیلی مهمی تشریف آوردند!
دژبان گفت: کیه؟
سرباز دستپاچه گفت :
نمیدانم کیه، ولی میدانم که خیلی خیلی مهمه!
دژبان گفت:
اگه نمیشناسیش از کجا میدونی که خیلی مهمه؟
سرباز گفت:
نمیدونم کیه ولی هر کی هست آیت الله خامنهای رانندشه!
#غدیر در راه است، باید کاری کرد...
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
✅تصمیم شهید همدانی بالاتر از ۴٠سال مجاهدت
🔹از سردار شهید همدانی پرسیدند: بعد از بازگشت از سوریه برنامتون چیه⁉️
گفت: «تصمیمی گرفتم که مطمئنم از ۴٠سال مجاهدت بالاتره، بروم یک گوشهای از این مملکت تو یک مسجدی تو یک پایگاه بسیج برای بچههای نوجوان و جوان کارفرهنگی انجام بدم و برای امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آدم تربیت کنم، سرباز تربیت کنم،کاری که تاحدودی کوتاهی کردیم و آن دنیا بایدجواب_بدیم....!!!
#شهدا_شرمنده_ایم
راهـ صالحین یعنی راهـ ــ ــ ــ شهدا🌹
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇.
🌍eitaa.com/rahSalehin
با عرض سلام، ادب و احترام
فرا رسیدن ۱۵ ذیالحجه، سال روز ولادت با سعادت اسوه طهارت و پیشوای هدایت، حضرت علی بن محمد الهادی علیه السلام بر شما عاشقان طریقت اهل بیت علیهم السلام
و خانواده محترمتان خجسته و مبارک باد
ان شاء الله عاقبت همه مون ختم بخیر و شهادت
یازهرا سلام الله علیها .
#غدیر در راه است، باید کاری کرد...
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin