🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
~•°•~•💓•~•°•~ #بسم_رب_شهدا_و_الصدیقین #رمان_خانم_خبرنگار_و_اقای_طلبه #نویسنده_فائزه_وحی #قسمت_چه
~•°•~•💓•~•°•~
#بسم_رب_شهدا_و_الصدیقین
#رمان_خانم_خبرنگار_و_اقای_طلبه
#نویسنده_فائزه_وحی
#قسمت_پنجم5⃣
تقریبا یه رب تو راه بودیم تا بالاخره رسیدیم جمکران😒
در ورودی ماشینو پارک کرد😒
😒(چیه خب حالم گرفتس)
سید: بفرمایید بریم ببینیم پیدا میکنیم کاروانتون رو
فاطی:ممنون چشم
من😒
فاطی: چرا کشتیات غرق شده😁
_هیچی بابا ولم کن
آقا سیدم مشکوک شده بود شدیدددد😐لابد پیش خودش میگه این دختره پرحرف چرا زبون به دهن گرفته😳
اصلا بزار بگه😢
سید: خب یه نگاهی بندازید ببینید دوستاتون رو میبینید.
فاطی: نه من آشنایی ندیدم میخوای من میرم داخل مسجد رو بگردم فائزه جان شما با آقاجواد توی صحن بیرون رو بگردید😝
هر موقعیت دیگه ای بود قطعا از خوشحالی هم قدم شدن باهاش غش میکردم😍ولی الان اصلا حالم خوب نیست....😞 نمیدونم چی تو نگاهش داشت که اینجوری پریشونم کرد...😢
فاطی از ما جدا شد و رفت طرف مسجد من و آقاسیدجوادم همراه هم راه افتادیم... هم قدم هم آروم حرکت میکردیم... انگار نه انگار که قرار بود دنبال کاروان بگردیم... هیچ کدوممون تو این دنیا نبودیم اصلا...
من تو فکر اون و حسی که تو این یکی دو ساعته تو دلم جوونه زده.. 😔
اونم تو فکر...😕 هی...
سید: چرا سرتون پایینه خانوم. نگاه کنید ببینید دوستاتون رو نمیبینید😐
چه قدر صداش قشنگه... چرا دقت نکرده بودم...
_چشم😞
سرمو که گرفتم بالا یه گنبد فیروزه ای جلوی چشمام نقش بست... خدای من اینجا جمکرانه... آرزوم دیدن اینجا و زیارت آقا بود... ولی حالا این قدر درگیر یه جفت چشم عسلی شدم که حتی نفهمیدم کجام...😭
_السلام علیک یا بقیه الله فی العرضه...😭
به زبون آوردن سلام همانا و جاری شدن اشکام همانا😭
جواد با بهت سرشو طرف من چرخوند و وقتی دید نگاهش نمیکنم اومد جلوم عسلی چشماشو تو قهوه ای خیس چشمام دوخت😭
سید: چیشد یهو😳
_هیچی...😢
یهو یه صدای آشنا اسممو از پشت سر صدا کرد...
صدا:فائزه السادات خودتی...؟
#ادامه_دارد...
❤❤❤
⛔️کپی برداری و ارسال رمان بدون لینک کانال به یاد شهدا مجاز نیست و حرام است❌🚫❌
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
💛| #طنزجبهه
فکر نکنید هواداری برای استقلال و پرسپولیس فقط
الانه☺️
یکی از دوستان میگفت تو جبهه و درشب عملیات با یکی از رفقا بر سر
استقلال و پیروزی حرفمون شد و دعوای
لفظی 😔😐
بعد از عملیات دیگه ندیدمش فکر کردم
شهید شده.....😔
ناراحت بودم ک ای کاش
حلالیت طلبیده بودم......😔
تو همین
افکار بودم ک دیدم رفیقم چندتا عراقی
رو اسیر کرده و روی دوش یکیشون
سوار و بهشون یاد داده بگن:
استقلال سوراخ.....😂
پیروزی قهرمان و داره میاد..😂
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
#زندگی_به_سبک_شهدا❣
اولین سفر مشترکمون
ماه عسل بود...👫
زیارت امام رضا(علیه السلام)...
روزای اول زندگیمون...
کنار آقا سپری شد...😍
تو حرم دعای خوشبختی و سفیدبختی کردیم...
نمیدونم...
شاید رازی بود...
تو حرم امام هشتم...
آرزوی عاقبت بخیری کردیم و...
زندگیمون ۸ سال طول کشید...
اون روز به این فکر نمیکردم که سفید بختی...
تو منظر محمدحسین یعنی شهادت...😉
"تو" عاقبت بخیر شدی و "من" هنوز نه...
محمدحسین عزیزم...
دومین سالیه که...
نه مرور خاطرات اون سالها...
و نه دیدن عکسای اون روزا...
این دل بیقرارمو آروم نمیكنه...
٢ ساله كه تو همون ايام...
با کوهی از دلتنگی...💔
پناه میارم به همون حریم امن...
همون قطعهای از بهشت و...
همون قرار عاشقیمون...
صحن به صحن...
چشام پی تو میگرده...
بدون "تو" میام اما...
حضورت با منه...
این دلِ تنگ و بیقرار و زخمی رو...
همینجا...
تو غروب حرم...
ميدَمِش دست امامی رئوف...❤
تا با نگاه کریمانه ش...
آرامش به قلبم نازل شه انشاءالله...
میبینی منو...؟!
تنها نشستم...تو صحن بهشت و...
"تو" تو خودِ بهشت...
📚همسر شهيد،محمدحسين مرادی
ان شاءالله به حق همین روزا، سال دیگه این موقع همتوڹ به خصوصــــــ (مجردا😆) با همســ(ف)ــرتون پیش آقا امام رضا باشید😇
بلــــــــــــــــــــند بگو آمیــــــن😍✋
#آمین_یارب_العالمین🙏
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
به یک یا چند ادمین فعال برای کمک در مدیریت کانال نیازمندیم در صورت تمایل به ایدی زیر مراجعه کنید👇👇
@Hossein_18_tr
ازتون با شهدا
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
#ڪلیپ_صوتي
#استاد_شجاعي
❣مہموني تموم شد
تو هم سپیدِ سپید شدے❗️
☝️از امروز نگراڹِ سپید موندڹ قلبـ❤️ـت بـاش، اما نترس؛
✔️خداے امـروز
هموڹ صاحبخونہ مہربوڹ رمضـ🌙ـانہ
ڪہ فڪرِ سپید موندنت رو هم ڪرده...
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
❤️ دکترا گفته بودن :
با از کار افتادن کبدش حافظه اش رو از دست میده و قدرت تشخیص افراد رو هم
دیگه نداره.
کم کم آثارش هویدا شد!! 😞
تنها چیزی که تفاوتی براش نکرده بود شنیدن صدای اذان بود و مهیا شندنش برای نماز
صدای اذان رو که می شنید مثل قبل آماده می شد ، مثل قبل نماز می خوند و مانند گذشته به نماز عشق می ورزید ❤️
شهید_اکبر_آقا_بابایی 😇✌️
#همون عکس معروف
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
بسم الله
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
کاوه ولشکر شهدا رود روی عراق میایستند
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌷عملیات دلاورانه دوپازا🌷
پنج قله دوپازا واتفاعات بلفت آنقدر برای عراق مهم بود که اگر سقوط میکردند شهر سردشت از آتش وحشتناک آنها در امان نبود و اگر دست عراق به آنجا میافتاد فاجعه رخ میداد، این در حالی بود که سپاه تیپ قدس را به عنوان پدافند در آنجا مستقر کرده بود و محمود کاوه که بیم سقوط سردشت را داشت و فاجعه قتل و عام مردم را توسط عراق بخوبی میدانست، لشکر ویژه شهدا را داوطلبانه و با موافقت قرارگاه برای قلع و قمع عراق روانه منطقه عملیاتی قله های دوپازا و بلفت کرد.
و ما آنقدر قوی و توانمند بودیم که علنأ جلو عراق و ضد انقلاب قدرتنمایی میکردیم در حالیکه کاوه لشکر ورزیده و عملیاتی را برای پنجه در پنجه افکندن با عراق مسلح میکرد و دیگر ضد انقلاب به تنهایی در حد و اندازه ایی نبود که بتواند جلو ما بایستد اصلا پنجه ایی نداشت که با ما سرشاخ شود و اینها همه از برکت خون شهدای لشکر بود شهدایی چون بروجردی و ناصر کاظمی و گنجی زاده و......که لشکر ورزیده آن روز،حاصل زحمات آنها بود.
و ما میرفتیم تا اینبار وارد درگیری با عراقی بشویم که به مراتب از ضد انقلاب قویتر بود وارتشی داشت منظم و آتشی پرحجم و استحکاماتی محکم در حالیکه هم از پشت سرمان، خط دشمن وضد انقلابیون را داشتیم و هم از مقابلمان، خط مقاومت ارتش عراق، درحالیکه با تیپ قدس توافق کردیم تامین منطقه را شبانه روز بر عهده بگیرد که اگر نمیگرفت ما قتل و عام می شدیم، و قبل از آغاز عملیات قبضه های مینی کاتیوشا و خمپاره انداز صد و بیست را در نقاطی عالی مستقر کردیم که بعدأ همه شاهد بودند، عراق نتوانست کوچکترین آسیبی به آنها بزند، و همانطور منحنی زن ها و مستقیم زن ها را به بهترین شکل ممکن مستقر کردیم و آماده عملیات مهم دوپازا شدیم.
🍃روایتگر آقای جواد نظام پور فرمانده وقت گردان ذوالفقار🍃
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
#ابراهیم_هادی
ابراهیم دراول اردیبهشت سال 36 در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان دیده به هستی گشود. او چهارمین فرزند خانواده بشمار می رفت. با این حال پدرش مشهدی محمد حسین به او علاقه خاصی داشت.
او نیزمنزلت پدر خویش رابدرستی شناخته بود. پدری که باشغل بقالی توانسته بود فرزندانش را به بهترین نحو تربیت نماید.
ابراهیم نوجوان بود که طعم تلخ یتیمی را چشید. از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد.
دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت ودبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان وکریم خان. سال 55 توانست به دریافت دیپلم ادبی نائل شود. از همان سال های پایانی دبیرستان مطالعات غیر درسی را نیز شروع کرد.
حضوردرهیئت جوانان وحدت اسلامی وهمراهی وشاگردی استادی نظیر علامه محمد تقی جعفری بسیاردر رشد شخصیتی ابراهیم موثر بود. در دوران پیروزی انقلاب شجاعت های بسیاری از خود نشان داد.
او همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود. پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش پرورش منتقل شد. ابراهیم همچون معلمی فداکار به تربیت فرزندان این مرز وبوم مشغول شد.
اهل ورزش بود. با ورزش پهلوانی یعنی ورزش باستانی شروع کرد. در والیبال وکشتی بی نظیر بود. هرگز در هیچ میدانی پا پس نکشید ومردانه می ایستاد.
مردانگی اورا می توان در ارتفاعات سر به فلک کشیده بازی درازو گیلان غرب تا دشت های سوزان جنوب مشاهده کرد. حماسه های او در این مناطق هنوز در اذهان یاران قدیمی جنگ تداعی می کند.
دروالفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچه های گردان کمیل وحنظله در کانالهای فکه مقاومت کردند اما تسلیم نشدند.
سرانجام در 22 بهمن سال 61 بعد از فرستادن بچه های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد. دیگر کسی او راندید.
او همیشه از خدا می خواست گمنام بماند. چرا که گمنامی صفت یاران خداست. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. ابراهیم سالهاست که گمنام وغریب در فکه مانده تا خورشیدی باشد برای راهیان نور.
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
🕊❤️🕊❤️🕊❤️
#شهیدانه
یادت باشد شهید اسم نیست،رسم است!!!
شهید عکس نیست که اگر از دیوار اتاقت برداشتی فراموش بشود!!!😔
شهید مسیر است،زندگیست،راه است،مرام است!شهید امتحانِ پس داده است!شهید راهیست بسوی خدا!😍
مهربانی هایشان را به یاد بیاور،چه آن هنگام که دستت را پس زدند و به رویت اخم کردند!چه آن زمان که دستانت را گرفتند و لبخند زدند!😊به یاد بیاور آن زمان را که بد کردی و خندیدند و تو هنوز هم نفهمیده ای...!😭
این روزها عجیب شده ای...شاید احتیاج است تلنگری به خودت بزنی!شاید احتیاج است تذکری به خودت بدهی!شاید باید بیشتر بار نگاهشان را حس کنی!😔😭
پس دفترت را بردار،خاطراتت را مرور کن!بخوان از مهربانی هایشان،از نگاهشان،از چشم هایشان!بخوان از اشک ها از لبخندها!بخوان از بیداری ها،از خواب ها!بخوان از اولین باری که زیارتشان رفتی،از اولین مادر شهیدی که دیدی و بخوان از آن پدر شهید!بخوان تا یادت بیاید چقدر حواسشان به تو هست...شاید آنوقت سنگینی نگاهشان را بیشتر احساس کنی!شاید بفهمی علت سکوتشان چیست!😔
حواست باشد بیش از این لا به لای رنگ های دنیا گم نشوی!بس کن...!ارزشش را ندارد....!همرنگ جماعت بودن فقط زمین گیر دنیایت میکند!تو که زمین نمیخواهی!تو مدت هاست دلت گیر پرواز است!پس همرنگ شهدا باش!بگذار قلبت رنگ خدا بگیرد!شیوه ی عاشقی در مرام شهداست! پس عاشقی را یاد بگیر و عاشق باش،عاشق شهدا!😔😭
#شهداشرمنده ام😭https://eitaa.com/rah_shohadaaa
💠 همـهٔ آدمها،
وقتی آرام باشند «زشتیهایشان»،
«تهنشین میشود» و «زلال» به نظر میآیند،
🖐❌برای اینکه «آدمی را بشناسید»،
«قبل از مصرف» او را «خوب تکان دهید.!»‼️
💙 https://eitaa.com/rah_shohadaaa